بچههای بالا سرسپرده میخواهند و اگر نسپرده باشی اگر خودجوش هم که باشی خطاب میشوی: خودسر...
منافقین سرخ فرقهی اشرف را ساختند. فرقهی اختر ساختهی منافقین سبز است. یومالله نه دی روز برائت از منافقین سرخ و سبز و بنفش و رنگینکمانی است...
این که دستاربندهای پروتستان پذیرفتهاند که آن چه در آکادمی ایرانی، علوم انسانی خوانده میشود الاهیات نیست، و کفریات است، خودش یک قدم به پیش است؛ و تو اگر میخواهی بگو: علم دینی و نادینی ندارد...
کسی که میگوید: علم دینی و نادینی ندارد، پیش از علم فهمش از دین میلنگد. دست کمش آن است که دین را امری کمینه میداند...
از صبح شنبهی پس از انتخابات سال هشتادوهشت در شهرآشوبیها هیچ شعاری ضد رئیس جمهوری منتخب نشنیدیم؛ شعارها ضد انقلاب و ضد اسلام بود. این یعنی تقلب بهانه بود و اصل نظام نشانه بود...
جنبش فواحش نسخهی روزآمد جنبش سبز بود. این یعنی مسجد و مصحف آتش زدن سکولارهای هار ایرانی از همآن سال هشتادوهشت شروع شد تا برسد به یک دهه بعد...
کودکهمسری مانند حجاب اجباری کلیدواژهی سکولارهای کافر است و نه مکتبیها مؤمن؛ درست مانند دوستدختر، دیت رفتن، کات کردن...
انسان و نهاد مکتبی مؤمن سن تکلیف شرعی را نمینهد تا سن قانونی عرفی شانزده و هجده و بیستویک را از سکولارهای کافر بگیرد...
آخوند پروانهیی در منبرهای صورتیش در شماتت دائم مسجدیها و متشرعها برای کردهها و نکردههاشان است، اما محال است متعرض دعوت فاسق و کافر بشود و نگران حفظ وحدت با آنها است...
فتف تنها یک نمونه است که رهیافت دولت مفلوک التقاط نه مذاکره که موالات با کفار حربی است...
ستیز با هجرت شرعی کنشی از سنخ ستیز با حجاب شرعی است؛ هجرتستیزهای ایرانی کفاری از سنخ حجابستیزهایند...
هر گاه شتر از سوراخ سوزن رد شد، قبیلهگرا و میلهگرا هم شریعتمدار میشود...
در لبنان به دیدار هر خانوادهی شهید از حرکت حزبالله که میرویم پای بیرون آمدن هدیهی متبرکی به مادرها و همسرها و فرزندها میدهیم. در آستانهی در اما به نوجوانها به عربی سخت میگویم: دفعهی بعد که هم را در لبنان یا ایران که ببینیم به پارسی باید با هم صحبت کنیم...
نام جهادی آن شهید، آدم بود؛ پیشکار شخصی سید حسن نصرالله که با او به شهادت رسیده بود. هر چه خانواده بیشتر از او میگفت بیشتر حس میکردم که چه اسم بامسمایی. این جنگ در لبنان اگر نبود شاید این همه انسان پیش چشم ما نمیآمد، و تصور میکردیم این هم از بافتهها فلسفهدانها است...
آن که هجرت در پهنای امت را انکار میکند پیش از آن بیعت و ولایت و امامت را انکار کرده است...
ما ملت امامحسینیم. ملاک ملتبودهگی ما محبت سیدالشهداء است. اگر نه، آهن سرد میلهی مرزی که اشک کسی را در نمیآورد...
میلهگرایی به مراتب منحطتر از قبیلهگرایی است. قبیلهگراها اگر با خون گرم تکاثر میکنند میلهگراها تفاخرشان به آهن سرد است؛ آنها با عصبیت هویت گرفتهاند و اینها از مالیات...
سه برادرش در افریقا تجارت میکردهاند و هر بار به او میگفتند: از لبنان بکن تا این جا کاسبیت را بالا بیاوریم. آخرش به او میگویند: پس بگزار در حرکت حزبالله کاری مهمتر برایت پیدا کنیم. مخالفت نمیکرده است. نزدیک دو دهه کسی از خانواده نمیدانسته که او نیروی مستقیم سید حسن است...
میلهگرایی مستقیم آن است که با انکار امت و مقاومت در پهنای امت، پشت میلههای مرزی به کنش مشغولیم. میلهگرایی معکوس هر چند امت و مقاومت در پهنای امت را انکار نمیکند اما کاری به محیط داخلی ایران ندارد؛ مقاومت به شرط مرز...