eitaa logo
فاطمیون
247 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
20 فایل
پاسداری از حجاب وعفاف مدافعین چادر زهرایی هرکدام از ما می تواند باتبلیغ شیوه حجاب اسلامی یه مجاهد فی سبیل الله باشیم. @fatemyyon
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ آقای خامنه‌ای بگویید دیگر حضرت (ع) نخوانند. ♦️ فریاد می‌زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم» حضرت‌آقا پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» «حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره». ♦️حضرت‌آقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و می‌فرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟» ♦️شهید بالازاده می‌گوید: آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند❗️ حضرت‌آقا می‌فرمایند:چرا پسرم؟ ♦️شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده می‌گوید: «آقا جان! (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم, می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم, اگر رفتن 13 ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا می‌خوانند؟» ♦️حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می‌رسد. ♦️حضرت‌آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید» ♦️حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و می‌فرمایند: «ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و.. 🌺🍃 🆔 http://telegram.me/fatemyyon
- نمی‌شود پسرجان ، چندبار بگویم .. نمی‌شود . برو جانم ! برو وقت ما و خلق‌الله را نگیر ... + چرا نمی‌شود ؟ مگر من چه کم از بقیه دارم ؟ - لااله‌الا‌الله 🤦🏻‍♂عجب گیری کردیم از دست این نیم وجبی . بچه جان ، زبان فارسی میگویم : سِـنـَت کم است . من اجازه ندارم اسمت را بنویسم . ببین اینجا چقدر شلوغ است ، چقدر کار روی سر من مفلوک ریخته . آن وقت باید وایسم اینجا باتو یکی به دو کنم ؟ از پایگاه زد بیرون .... زیرلب با خودش گفت :« *اینها به من می گویند سن تو كم است اما خیال كرده اند، هر طوری شده من باید خودم را به جبهه برسانم* . »‌ از وقتی در دوره های آموزشی بسیج شرکت کرده و در کل گردان نفر پنجم شده بود ، عزمش را برای جبهه جزم کرده و هیچ کس و هیچ چیز مانعش نمی‌شد . سریع خودش را به خانه رساند و بقچه مختصری برداشت و گفت : ننه من رفتم ... با هر مصیبتی بود ، خودش را به ساختمان ریاست جمهوری رساند . با سختی از میان جمعیت عبور کرد و خودش را به رییس جمهور وقت رسانید . بی مقدمه گفت : « من از تبریز تا اینجا آمده ام ، که به شما بگویم *دستور دهید دیگر روضه حضرت قاسم علیه‌السلام را نخوانند* » رییس جمهور وقت ، آیت‌الله‌خامنه‌ای با تعجب گفتند :« چرا پسرم ؟ » - برای اینکه وقتی منِ سیزده ساله را به جبهه راه نمیدهند و میگویند سن‌ت کم است ، چطور میتوانند روضه قاسم سیزده ساله که با رشادت جنگید را بخوانند ؟؟؟ حرف های مرحمت ، رییس‌جمهور را تحت تاثیر قرار داد و همانجا ، روی برگه ای نوشت : « *مرحمت عزیز میتواند بدون هیچ محدودیتی به جبهه اعزام شود .* امضا ، سیدعلی‌‌حسینی‌خامنه‌ای » و این یعنی یک مجوز محکم و معتبر برای حضور مرحمت بالازاده در جبهه ....... نثار روح این شهید عزیز ، صلواتی هدیه کنید . @fatemyyon