eitaa logo
فاطمیون
257 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
پاسداری از حجاب وعفاف مدافعین چادر زهرایی هرکدام از ما می تواند باتبلیغ شیوه حجاب اسلامی یه مجاهد فی سبیل الله باشیم. @fatemyyon
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🍃🌷هشتمین کوچه شهید رضاعادلی مثل همیشه لبخند روی لبش بود ،همه ی شهدای جنگ برای او الگو بودن پس همه چی داشت ،ایثار،بصیرت،تقوا،مناجات شبانه،مبارزه با هوای نفس مداری...با لبخند از من پرسید:برای پشتیبانی از ولایت فقیه چه کاری انجام دادی؟ ولی از روی او هم شرمنده گذشتم... 🌷🍃نهمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫 https://eitaa.com/fatemyyon
🌺🍃 💔شاید را اشتباه نوشته اند... شاید آنروز پهلوی شکسته نبود ، که مادر را به شهادت رساند... 💔شاید آنروز زهرا(س) دردِ دین داشت نه پهلو... شاید آن میخ ها ، میخ های جهالت مردم بودند که بر پهلویش فرود آمدند💔😔... 💔 تاریخ را اشتباه نوشته اند... پهلوی فاطمه آنروز نشکست... پهلویش آن روزی شکست که پیکر مطهر پیامبر دفن میشد...... 💔پهلوی فاطمه (س) در همان شکست... ⛔️از همان روز که مردم دست از امام خود کشیدند و یادشان رفت. از همان روز مادرم سیلی خورد... 💔شاید آنروز در مسجد مردم نفهمیدند که دردِ فاطمه فدک نیست... شاید فقط غیر از علی ، فاطمه بود که میدید و چطور فرو می ریزند و را ویران میکنند😓 ... آری آنروز فاطمه می دید پهلوی آسیب دیدهٔ دین را ...❣ 💔شاید آنروز کسی نفهمید ناله فاطمه(س)برای دین است... ⚠️ هیچ کس نفهمید که این 👈بی بصیرتی👉 مردم بود که صدای فریاد زهرا (س) را بلند می کرد... این چشمانِ علی و فاطمه بود که می دید چطور آماجِ تیرهایِ دنیاپرستی مردم وجود اسلام را زخمی میکند💔... ⚠️ آن روزها که گذشت ... اما.... امروز هم ... هنوز ما نمیدانیم که😔... نه روضه ،روضهٔ فدک است... نه دردِ آن روز و فاطمه فدک بود... دردِ علی و فاطمه، نفهمیدن و تنهایی دین بود... قصه ،قصهٔ بود... روضه ، روضهٔ تنهایی امام بود...❣ درد ،دردِ و مردم بود... امروز هم قصّه همین است و روضه همین...❣ مولا ولیعصر غریب و مقتدای عشق ما تنها نیست؟؟؟ ⁉️بی بصیرتی از ما نیست؟؟؟ ⚠️ برخیزیم... امروز هم پهلوی دین شکسته... وقتش نشده دینمون رو یاری کنیم؟ مولا و مقتدامون تنهاست...❣ 🌺🍃 http://telegram.me/fatemyyon