#معروف_به_خطر❗️
رفته بودیم پارک. تا نشستیم، زن و مردی هم اومدن، وسایلشونو کنار ما بساط کردن و نشستن ...
وضعیت #حجاب اون زن اصلا مناسب نبود. محسن هم نسبت به این مورد خیلی حساسیت داشت، میدیدم که عذاب میکشه😞💘
دستفروشی اومد سراغ ما که پلاستیک فریزر میفروخت. محسن بهش گفت: «این پلاستیکا رو بده به این خانم تا حجابش رو درست کنه!»
دستفروش اومد سراغ من. محسن دوباره بهش گفت: «مگه نشنیدی؟ ببر بده به این آقا تا به خانمش بگه حجابش رو درست کنه»
خانمش زد بهش که؛ تو چیکار داری؟ میخوای شر درست کنی؟
اما با همین حرف محسن زن روسریشو جلو کشید و لحظاتی بعد هر دو بلند شدن و از اونجا رفتن.
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
📖منبع: کتاب «زیر تیغ»، ص۱۶۰
خاطرهای از شهید حججی از زبان یکی از دوستانش(صادقیان)
🌸 https://eitaa.com/fatemyyon