❇️دوباره زنده شدیم.۱
چند سالی نزدیک محرم که می شد، وقتی می دیدم یکی قرار است روضه بگیرد، یکی روضه بخواند،یکی حسینیه را سیاه پوش کند ،آن یکی منبر برود و اسم ورسم امام را زنده کند انگار یکی تکانم می داد.خودم را ته صف می دیدم.ناآرامی به دلم چنگ می زد؛مثل این بود که همه دارند می دوند به طرف نقطه ای و من جا مانده ام.آخر مثل این روزها که عالم توی مدار تازه ای قرار می گیرد، اهالی آسمان چشم می دوزند تا دانه دانه ی سینه زدن ها،غصه خوردن ها،اشک ریختن ها، چای ریختن ها، پرچم دادن دست بچه ها،بچه خواباندن های وسط روضه،بالا پایین شدن از پله با نوپاها و همزمان یاحسین گفتن ها را بشمارند.آن شور همه گیر ،من را هم مبتلا می کرد؛جوری که فکر می کردم اگر آدم با آن همه شوری که توی شهر منتشر شده کاری نکند تا به چشم دردانه های خدا بیاید حتما گم می شود.و این طور بود که مثل این روزها گاه نوشت هایی به مهمانی چشمان دوستان خدا می آوردم.
ادامه دارد...
#محرّم
https://eitaa.com/fatheGhalam
❇️تکرار شورهای شیرین
🔹دوباره زنده شدیم۲.
محرّم مثل دریای موّاج، می زند به دنیای آدم ها.خیلی ها رابا خودش می بَرَد.نه از آن بردن ها که ته اش نیستی است.تو را از خودت می کَند و می برد به خودت.آن خودی که قطب نمایی دارد که نمی گذارد لای شلوغی ها گم شوی.گم نشدن هم توفیق است؛هدیه است.آن حسی که آرامت نمی گذارد که بینی بقیه دارند عزاداری می کنند و تو بی خیال هستی همان، شور مُحرّمانه است که باید رزقت شود.هدیه می دهند.با دست خودشان.همان اهالی آسمان.به لطف عزیزدردانه های خدا آن شورهای شیرین سالها روزی ام می شد.روزی همه دلداده های حسین علیه السلام.انگار عهدی قدیمی با یکی بسته باشی ولی زیر یک عالم فراموشی مانده باشد؛به وقتش، محرّم می رسید و دستی مهربان، آن عهد را می کشید بیرون.می دانم آن پایی که می کشاند به روضه ها ،آن بی قراری های ناخودآگاه که برای یکی شدن با جمعیت عزادارها داشتم،از بیدارباشی است که به فطرت می زدند.در صور دمیدنی بود که تکرار هرساله اش اما خسته ام نمی کرد. شاید رازش این بود آن دست هایی که فطرت را از زیر حیوانیت دنیازده اش بیرون می کشید،عطر آشنا می داد.آخر آدم از ابهام و غربت بدش می آید.آشنا اما آرامَش می کند.عطر دستی که آدم را به خودش می آورد انگار سالهاست که هست.سالها به قدمت بودنم.آشنایی که با هربار دست کشیدن به دل،یک قدم جلوتر می بردمان؛و برای مسافری که خواسته یا تاخواسته مقصدش آن جلوها بود،تکرار هرساله ی آن جریان شورانگیز ،خسته کننده نبود؛ جلورفتن بود.همین دلنشینش می کرد.
#محرّم
https://eitaa.com/fatheGhalam
بعد از چند ماه خداوند لطف کرد و امروز دست به قلم شدم گفتم با شما خوبان به اشتراک بزارم
❇️وقت هایی که هیچ می شویم
سال ۱۴۰۱ که مدارس را شلوغ کرده بودند، من برای تبلیغ در یکی از دبیرستان ها بودم.شهر من مذهبی بود.طبعیتا انتظار داشتیم که بچه ها با آن جوآشوب همراهی نکنند، اما از آنجایی که اسب تروای مجازی، تروریست های فکری را به در خانه های مردم رسانده بود ،به روان و فکر بچه های مدرسه من هم از آن ترکش ها خورده بود.از صبح که می رفتممدرسه، ذهنم درگیر این بود که چطوربچه ها را متقاعد کنم؟چطور جلوی زخمی شدن فکرشان را بگیرم؟ دغدغه ام شده بود راهنمایی بچه ها. آن روزها با اینکه اشک و زاری ام بیشتر شده بود ولی باز آرام نبودم.ذهنم آشفته بود. مخصوصا که یکی دوبار ریخته بودند توی حیاط و با جوزدگی مقنعه های شان را در آورده بودند وشعار ضدنظام داده بودند .یکی از کلاس ها هم هر روز با کادر درگیر می شدند و عکس آقارا پایین می آوردند. بعضی روزها کار کادر این بود که بعد از رفتن بچه ها در و دیوار را از شعار و فحاشی ها پاک کنند.طبق معمول بخاطر حساسیت خانواده ها یکی دو بار هم پای اطلاعات به مدرسه باز شد.پشت صندلی ها فحش می نوشتند که مثلا انقلاب کنند. شورش هوس بازی تمام نشده بود که آن ماجرای مسمومیت مدارس به پا شد.همانکه آخر معلوم شد عمده اش روانی بوده .که تروریست های مجازی رسانه ای با ذهن و روح بچهها بازی کرده بودند.آن روزها به نظر خودم یکی از بازوهایم را قوی می کردم بازوی دیگرم ناتوان می شد.سراغ کار فکری و تحلیلی می رفتم برنامه معنوی ام کم رنگمی شد.پای صحبت مغزهای خمپاره خرده بچه ها می نشستم روح خودم کدر می شد ؛حال و هوای معنوی ام آسیب پذیر می شد.دنبال احکام و تفسیر قرآن می رفتم از اخبار روز و تحلیل های بصیرتی دور می شدم.ازبس لجبازی دیده بودم از بعضی شان گاهی کلافه می شدم و دلم می خواست بچسبم به دعا و رهایشان کنم.با اینکه رابطه مان با هم بد هم نبود.احترامم را داشتند ولی وقتی با مقاومت شان در برابر منطق روبرو می شدم دلم می خواست کنارشان بگذارم و بروم سراغ درسم.هرچند همیشه در عمل امیدوارانه عمل می کردم و به همکارانم دلداری می دادم.
خلاصه که وقتم انقدر برکت نداشت.انگار داشتم گم می شدم در آن فضا.چند وقت طول کشید تا خودم را پیدا کنم.من نه مدیر بودم نه قرار بود یک شهر را نگه دارم.حتی نه یک اداره آموزش و پرورش را.فقط در برابر سیصد چهارصدتا دختر نوجوان حس مسئولیت پذیری دینی و ملی داشتم؛ با این حال برایم سخت بود بین چند چیز جمع کنم.بین به روز بودن و اطلاع از اخبار و تحلیل های روز،چنگ زدن به معنویت و عبادت.بین سعه صدر و با صبوری معرکه و مهلکه را دیدن و خیرخواهی کردن برای بچه های امام زمان.
احتمالا خیلی ها مثل من اند.وقتی غرق در اخبار و تحلیل اند گرایش های معنوی شان ضعیف می شود و وقتی سر سجاده اند دل و دماغ دنیا و زد و خوردها و جهاد را ندارند؛ چه رسد به تحلیل نوشتن و تحلیل خواندن و مسلط بودن به اخبار روز.از آن طرف مادرانگی و همسری و آرام و قرار خانواده بودن را هم بگذارید کنار سنگ صبوری برای بچه هایی که چند سال در دالان مجازی گم شده اند و صدای ما به گوششان نمی رسد.خیلی وقت ها پر می شدم از حس کوچک بودن؛انگار یک هیچ بی انتها بودم در مُلک و مِلک یک هستی مطلق بی انتها.
وقتِ پر شدن از آن هیچ، دستم به دامن خدا بود. شرمنده بودم از آن همه خیالاتی که قبلش داشتم.آخر فکر می کردم من کاره ای هستم.
این ها را گفتم که برسم به اینجا👇👇👇👇
پیام بعدی رابینید لطفا
#جهاد_تبیین
🔹فتح قلم🔹
https://eitaa.com/fatheGhalam
❇️هر سه با هم
من و آدم های معمولی مثل من وقتی زندگی و کارمان پر چالش می شود،دستپاچه می شویم. سخت است که سه ساحت بصیرت، معنویت و معرفت مان فعال بمانیم.که با هر سه اوج بگیریم.به هر کدام می چسبیم دوتای ضعیف می ماند.اگر تبلیغ و جهاد تبیین را یک میدان بدانیم خودم انگشت شمار(اگر نگویم هیچ آدمی نمی شناسم دروغ نگفته ام) آدمی می شناسم که همه ساحت هایش رشد یافته باشد. آدم های اخلاقیمان بعضا زبان رسانه ای شان لکنت دارد و حضور رسانه ای شان کم رنگ است.در میان عموم یا تخریب شده اند یا خودشان پرهیز دارند از تخاطب با مردم.رسانه ای های مان اخلاق انقلابی شان خش وتَرَک بسیار است؛می بینی که در جاهایی که حس تحقیرملی یا عدالت جویی مان گل می کند عوض اینکه همدل شویم به جان هم می افتیم.یا به جان نظام. خشم انقلابی مان توام نیست با صبر انقلابی. قضاوت های مان گاه آمیخته است با شتابزدگی است.کم نیست مطالبه هایی که همراه بی تابی و فحاشی است. بعضی خوب های مان گاه که فضا گل آلود می شود خود انقلابی شان را گم می کنند.مثل آب خوردن دامن می زنیم به غیبت،دروغ پراکنی ، تخریب و تهمت و اختلاف. یادمان میرود امر شدهایم به #تقوای_جمعی.دور از جان شما بعضی های مان بزرگتر کوچکتری هم نمی فهمیم.اسمش را می گذاریم صراحت لهجه و مطالبه گری بی رودربایستی.خودعالم پنداریم و موسپیدان را هم به باد تمسخر می گیریم.بعضی های مان هم انقدر شهرت و ثروت به دهانمان مزه کرده که برای دیده شدن و جذب فالوور هرکاری به اسم اسلام و انقلاب می کنیم؛ حتی اگر شده به اسم روشنگری، آبروی هم سنگر خودمان را می بریم و عیبش را فاش می کنیم.آن افسر جهاد تبیین که آن دو مشکل قبلی را ندارد باز یک مشکل دیگر دارد .در مبانی فکری اش سستی و منطق ضعیف ،موج می زند.انصافا چند آدم اثرگذار می شناسیم که هر سه ساحتشان فعال باشد؟
ولی در این کم و کاستی ها دیدن یک پدیده، آدم را پر از حس افتخار و البته خشوع می کند.پیام بعدی را بخوانید تا بگویم از چه کسی حرف می زنم؟
#جهاد_تبیین
🔹فتح قلم🔹
https://eitaa.com/fatheGhalam
❇️یکی که مثل ما نیست.
وسط این بیحالی و کسالتی که خداوند برایم مقدر کرده روزهای انتخابات و بعدش گاهی مجازی را دنبال می کردم.سیل بی اخلاقی و گاه ناتوانی در دفع چالش های فکری تحمیلی و هزار چیز دیگر،آزده اممی کرد.مثلا توصیه شده ام که این ها را دنبال نکنم ولی همان چندبار خواندن خبرهای تلخ و واکنش های تلخ تر لشکر مجازیون تلخ کامی ام را بیشتر می کرد.خودم را می دیدم که نا ندارم کاری کنم اگر کاری همکنممی شود مثل آن کارهای مدرسه لابد.بقیه هم که آن جور .دلگیر بودم از خودمان که چند روز پیش یک ویدئو دیدم.از لطف خدا بود که شکر و امید به دلم الهام شد.
(و بِشُکرِکَ یَشکُر الشاکرون)بواسطه شکرخودت ما شکر گزاریم.)پدیده ای که می شود به لحاظ جامعه شناسی، روانش شناسی،تاریخی درباره اش نوشت ولی کو ذره بین.
یک نفر که نه مربی یک دبیرستان سیصد چهارصدنفری بلکه امام یک امت چند میلیونی است.که سربازانش از ده ملت اند و زبان وسلیقه و فرهنگ شان جور واجور.یک دنیا اهریمن جمع شده که با زر و زور و تزویر حقیقی و رسانه ای کوچکش کند و آرمانش را برای همیشه نابود کند.با چالش هایی در کشور و امتش روبرو است که چالش مدرسه من یک nام چالش هایش نمی شود.بعضی از بچه های انقلابی اش که افسران جنگ نرم اویند هنوز زبان الهی اش را نمی فهمند و به تمامه سرسپرده اش نیستند؛در حالیکه برای فتح قلعه دل و فکر امت ها ،جهان آرا و احمد کاظمی هایی می خواهد که با یک اشاره اش سر فدا کنند.که قبول کنند "محبوبیت طلبی و به فکر مناصب آینده بودن کار را بی برکت می کند."حتی کار رسانه ای مجازی را.سربازهایی که برای آن مرد آزاده، آماده باشند نه آزاده هایی که آن مردِ آماده را هم خرج خواسته های خود کنند. دشمنان وطن فروش که هیچ ،درون کشورش با دشمنان ریاکاری روبروست که گاه صوت شان لو می رود که دارند برایش آرزوی مرگ می کنند و نقشه جمل می ریزند .که ان شاءالله درد و بلایش بخورد بر سر همان دشمنان طماع و حسودش.با این حال همین ها را در مرتسم ها دعوت می کند دفترش ومی نشاند بالای مجلس.همین چند روز پیش را می گویم. به تبعیت قرآن ((فاعف عنهم واصفح)) و به رسم مولایش امیرمومنان علی علیه السلام.با این همه کم و کاستی در میان لشکرش، با این همه مشغله ی سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی ،با آن ذهن درگیر فرماندهی آن هم در منطقه پر آشوب غرب آسیا می بینی اش که در ماه رمضان برای کارگزاران نظام از حال و هوای شب قدر و برکات ماه رمضان گفت.کسی که فعالیت سیاسی کرده باشد می فهمد به روز بودن و اهل تحلیل بودن نمی گذارد آدم حال و هوای دلش انقدر نورانی و لطیف باشد چه رسد به اینکه بخواهد با آن چشم عرفانی یک پدیده دینی مثل ماه مبارک و شب قدر و قرآن آن طور تحلیل و تفسیر کند.ما که اهل عبادت نیستیم.به اندازه همان نماز و روزه نامقبول مون حس می کنیم که از آن طرف کسی که اهل زهد و عبادت باشد می داند جور کردن زبان علمی و کلمات پربار عالمانه و سخنان جوانپسند در تبیین مسائل سیاسی، اجتماعی فرهنگی با آن زیست زاهدانه و عابدانه چقدر سخت است.در نشست با کارگزاران نظام دیدمشان در حالیکه بیانات قرآنی شان پر از حرفهای نو و تازه بود که نکته هایش را جایی نشنیده بودم.که تفسیرشان از آیات قرآن بدیع بود.نگاهشان به حال و هوای معنوی ماه مبارک و قرآن مثل عابدی بود که هیچ مشغله ای نداشته ،جز خلوت نشینی وتهجد؛ که خداوند درهای حکمتش را به قلب او گشوده.انگار نه انگار او زعیم یک امت است.چطور می شود انقدر وسعت روحی و عظمت وجودی داشت که لای آن همه دغدغه سیاسی حس و حال معنوی ات کمرنگ نشود ؟چطور می شود هر بار نکاتت از مرتبه قبل پربارتر باشد و کلماتت دلنشین تر؟این وجود چه در خود دارد کیست که قلبش گنجایش دریافت آن همه برکت را دارد؟
ایشان انسان است مثل ما. اما مثل خیلی از ماها نیست.یکی که همه زندگی اش خداست.
#جهاد_تبیین
🔹فتح قلم🔹
https://eitaa.com/fatheGhalam
❇️و اینک مشکل گشا
ویدئو فرمایش شان در دیدار کارگزاران نظام را دیده یا شنیده اید؟
دیدید روح الله ثانی ، موسای امت انقلابی در برابر نیل خروشان مشکلات و چالش های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی،به کدام شکافنده اشاره فرمود؟
بله؛
⭐️#توبه_اجتماعی⭐️
اگر خدا سلامتی دهد شاید بیشتر درباره اش نوشتم.
یاعلی
#جهاد_تبیین
🔹فتح قلم🔹
https://eitaa.com/fatheGhalam