eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
488 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
191 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
«... با من که همسرش بودم، مثل یک پدر و فرزند بود. یعنی من همیشه احساس می کردم که با پدرم روبه رو هستم؛ از بس که ایشان مهربان و خوش اخلاق بود. (آیت الله دکتر بهشتی در خصوص رعایت حقوق زن در خانواده دیدگاه جالبی داشتند. به طور مثال ایشان معتقد بود که برای زن در اسلام پیش بینی نشده که کار خانه داری و کلفتی مرد را انجام دهد. حال اگر زن اداره خانه و کارهای فیزیکی خانه را به غیر از تعلیم و تربیت بچه ها به عهد می گیرد، این کار فوق العاده است که وظیفه اش نیست. لذا مرد هم بایستی منصفانه برای کار همسرش حق و حقوقی را در نظر بگیرد. نکته جالب این که خود ایشان عامل به این نظر بود. از حقوق ماهانه خود، بخشی را به عنوان حق الزحمه به همسرشان می دادند و از کمی مبلغ آن نیز عذرخواهی کرده و قول جبران آن را می داد.)
🌷🌷🌷🌷🌷🌷  به محض شنیدن صدای اذان آرام از جای خود برمی خاست و پس از اقامه نماز سریع به جلسه برمی گشت. 👈 اگر با خواهش و یا اصرار دیگران مبنی بر این که جلسه تمام بشود و نماز بخوانند مواجه می شد، برای رد محترمانه این خواهش سعی می کردند با و خنده طرف مقابل را قانع کنند و نمازشان را به جا بیاورد؛ با بیان جملات و عبارات؛👇 « حالا خیلی وقت نمی گیرد» ، « ما که نمازمان آن قدر طول نمی کشد» در یکی از جلسات حزب جمهوری اسلامی زمان اقامه نماز مغرب شد و ایشان گفت الان وقت نماز است و خواست برود. جمعی از دوستانش خواستند که بحث نیمه کاره را به تمام کنند بعد برای نماز بروند. شهید بهشتی در مقابل خواهش آنان گفت: رأی گیری شود. آرای اکثریت به نفع اتمام بحث نیمه کاره جلسه شد. 😳 علی رغم این که نماز اول وقت رأی نیاورد ، شهید بهشتی گفت: ما چه کار واجب تر از نماز داریم و با این که خداوند در وقت نماز، برای انجام امور دیگر خیر قرار نداده است. اگر دلتان شور می زند که این بحث را به اتمام برسانید ما الان نمی توانیم.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 در مدت ۲۹ سال که با هم بودیم، کوچک ترین چیزی از ایشان ندیدم که باعث دلخوریم بشود. با فرزندانش رفیق بود. هیچ وقت حتی برای یک بار هم سر این ها داد نزد. خیلی خوش اخلاق بود. ساعتی که به ما تعلق داشت، واقعاً ما از همنشینی ایشان لذت می بردیم. موقعی که دور هم جمع می شدیم و با هم بودیم، همیشه بحث از خدا و پیغمبر می کردند و می گفت: «که ائمه چنین کردند و شما هم باید چنین کنید...» بچه ها الآن وقتی می نشینند دور هم یک دفعه، همین طور که نشستند بلندبلند گریه می کنند و می گویند که ما همه چیزمان را از دست دادیم؛ نه این که پدر ما از دست ما رفته، رفیق ما هم از دست ما رفته است. مشغله های کاری در سال های بحرانی آن دوره در ایران، مانع از رسیدگی به امور خانواده و فرزندان نبود. در خاطره ای از فرزند شهید آیت الله دکتر بهشتی این طور نقل شده که: شب ها که به خانه می رفت، با وجودخستگی بسیار زیاد از کار روزانه، با صبر و حوصله فراوان، به دختر کوچکش دیکته می گفت و در درس هایش به او یاری می رساند.
#شهید_بهشتی #سبک_زندگی خانم عزت الشریعه مدرس مطلق، همسر شهید، می‌گوید: «اصلا حاضر نمی‌شد کوچک‌ترین حرفی پشت سردشمنش زده شود. به محض اینکه کسی #غیبت می‌کرد اخم می‌کرد و می‌گفت: «حرف دیگری نیست بزنیم؟ اگر حرفی ندارید بروید دنبال کاری یا مطالعه کنید. من حاضر نیستم در حضورم حرف کسی زده شود. به جای غیبت از خدا بخواهید به راه راست هدایتش کند» با این که همه به او دشنام می‌دادند، هرگز قلب و وجدانش قبول نکرد پشت سر آنها حرف بزند.» #بهشت_را_به_بها_میدهند شادی روح شهدای هفتم تیر #صلوات🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 آقای هادی مروی نقل می‌کند که در سال ۵۷ در بازگشت از سفر قم، نیمه شب به تهران رسیدیم. من راننده خودرو بودم و به دلیل خلوتی خیابان‌ها از چراغ قرمزی عبور کردم. یک لحظه متوجه شدم دکتر بهشتی تکانی خوردند، اما چیزی نگفتند. رسیدیم به چراغ قرمز دوم و همین که خواستم عبور کنم، آقای بهشتی گفتند: «آقای مروی! اگر از این چراغ هم عبور کنی، دیگر نمی‌شود پشت سرت نماز خواند، زیرا اول است و بر آن و موجب سلب عدالت از افراد می‌شود. ضمن این که من هم از ماشینت پیاده می‌شوم.» من که آن زمان جوان دو آتشه‌ای بودم گفتم: «آقا! این‌ها قوانین طاغوتی است، نباید به آن عمل شود.» ایشان با جدیت پاسخ دادند: «اتفاقا انسانی‌ترین قوانین در دنیا، همین قوانین راهنمایی و رانندگی است که برای حفظ جان من و تو وضع شده و طاغوتی و غیرطاغوتی ندارد»
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 علی قائمی خاطره‌ای نقل می‌کند از یکی از جلسات مجلس خبرگان که در آن جلسه آقای بهشتی درباره اداره مالی مجلس نظرخواهی کردند. یکی از آقایان از جا برخاست و گفت: «کل هزینه مجلس خبرگان را من می‌دهم» آقای بهشتی با کمال صراحت و بی‌باکی فرمودند: «از کجا آقا؟» جواب داده شد: «از سهم امام.» ایشان بسیار ناراحت شدند و گفتند: «سهم امام متعلق به آحاد مردم است، بنشینید آقا!» و این را به کسی گفت که آدمی نبود که بشود به او گفت بنشین آقا.  اما آقای بهشتی در موضع حق باکی از کسی نداشت. باز یک نفر دیگر از وسط مجلس بلند شد و گفت کل هزینه را می‌پردازد. آقای بهشتی باز از بالای مجلس فرمودند: «از کدام محل؟» او جواب داد: «از درآمدهایی که دارم.» آقای بهشتی تأکید کرد: «ارث پدری است یا از محل درآمدهای عمومی است؟» پاسخ داد: «از محل سهم امام است» این بار با لحن قاطع‌تری فرمودند: «بنشینید آقا! قباحت دارد! از این سنخ حرف‌ها نزنید.»