eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
486 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
191 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 #معرفی_کتاب_شهدا 📔کتاب بابا مهدی روایت خاطرات شهید مدافع حرم "مهدی قاضی خانی" 🕊سالروزشهادت شهید مدافع حرم "مهدی قاضی خانی" گرامی باد #صلوات 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada
کارتان را برای خدا نکنید برای خدا کار کنید. تفاوتش فقط همین اندازه است که ممکن است حسین علیه السلام در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا... شهید سید مرتضی #آوینی
#پیام دیروز نوجوانان بر سر مزار حاج محمد صباغیان
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣7⃣ مادرم دو روز قبل از تشییع زینب، سراغ چمدان هایش رفت. از توی یک چمدان قدیمی، کفن کربلایش را درآورد؛ کفنی که ۳۵ سال پیش که من نُه ساله بودم از کربلا خریده بود و همه ی دعاها را روی آن نوشته بود. مادرم کفن را از بین الحرمین خریده بود. او کفن را آورد و گفت:« کبری، این کفن قسمت زینب است. زینب که عاشق حضرت زینب(سلام الله عليها ) و امام حسین(علیه‌السلام) است. او باید توی پارچه ای پیچیده شود که بوی حسین(علیه‌السلام) و عباس(علیه‌السلام) را می دهد.» صد و شصت شهید از شهدای عملیات فتح المبین را به اصفهان آوردند و زینب هم به آنها اضافه شد. تمام مسیرخانه تا تکّه ی شهدای اصفهان را شعار دادم و خواندم. اصلاً گریه نمی کردم. فقط می خواندم:«شهیدان زنده اند، اللّه اکبر... به خون آغشته اند، اللّه اکبر... نگویید مرده اند، اللّه اکبر... زینب زنده است، اللّه اکبر... نگویید مرده است، اللّه اکبر... مرگ بر منافق... خط سرخ شهادت، خط آل محمد... روح منی خمینی، بت شکنی خمینی...» می خواستم صدایم را همه بشنوند مخصوصاً منافقین. باید آنها می شنیدند که زینب تنها نیست؛ مادرش و سه خواهر دیگرش مثل زینب هستند. ادامه دارد... @fatholfotooh
#اربعین_تو_را_میخواند 🔶 نفر دوم از سمت راست آیت الله محمد حسن رمزی طبسی(ره) از سمت چپ آیت الله شهید سید حبیب حسینیان و دوفرزند شان که خودشان و فرزندانشان بدست صدام لعنت الله علیه در عراق به شهادت رسیدند. (تصویر در پیاده روی اربعین از مسیر طریق العلماء سال ۱۳۴۰ شمسی)
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید #شاهرخ_ضرغام بخیر؛ محرم و صفر مشروب نمیخورد. هیئتی راه انداخته بود و میاندار بود. به سادات و روحانیون بسیار احترام می گذاشت. هیچ وقت #فقیری را دست خالی رد نمی کرد. زمستان در خیابان پیرمردی را دید که از سرما میلرزید، شاهرخ کاپشن گرانقیمتش را درآورد و همراه دسته ای اسکناس به پیرمرد داد. پیرمرد از خوشحالی فقط میگفت : #خدا_عاقبتت_را_به_خیر_کند_جوان. شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
بکوشید همواره بیش از دافعه، جاذبه داشته باشید، مواظب اعمال و کردارتان باشید. مبادا با برخوردهای ناصحیح، فرد یا افرادی را از خود برنجانید و موجبات طرد ایشان را از جامعه اسلامی فراهم سازید. #شهید_علی_بلورچی🌷 رتبه ۵ دانشجوی الکترونیک دانشگاه شریف
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣7⃣ وقتی در گلزار شهدا شروع به دفن شهدا کردند، با تعجب دیدم که قبر زینب زیر یک درخت کاج روبروی قبر حمید یوسفیان قرار گرفت. تازه فهمیدم که تعبیر خواب مادر حمید چه بود؛ آشنایی که صندوق صندوق میوه می آورد... آن آشنا زینب بود. مادرم که درخت کاج را دید، توی سینه اش کوفت و گفت:« کبری، به خدا چند بار خواب دیدم که زینب دستم را می گیرد و زیر درخت کاج می برد.» من یک میوه کاج برداشتم. باید این میوه را کنار هفت میوه ای که زینب جمع کرده بود می گذاشتم تا کامل شود. کسانی که برای تشییع آمده بودند، دور قبر زینب می آمدند و سؤال می کردند:« این دختر کجا شهید شده؟ ... در عملیات فتح المبین بوده؟» من هم با سربلندی جواب می دادم که این دختر به دست منافقین شهید شده است. روزی که زینب را در گلزار شهدا به خاک سپردم، انگار یک تکه از جگرم، انگار قلبم، آنجا زیر خاک رفت. آرزویم این بود که همانجا بمانم و به خانه برنگردم. ادامه دارد... @fatholfotooh
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید #سید_ابراهیم_میرکاظمی بخیر؛     در وصیتنامه اش نوشته بود؛ ... چاره ای جز رفتن ندارم . نمی توانم ببینم برادرانمان در جبهه شهید شوند و شهرهای مملکت اسلامی را به توپ ببندند و کودکان معصوم را در خواب شهید کنند. که #اگر_بی_تفاوت_باشیم هرگز خدا ما را نخواهد بخشید و هیچ عذری هم نداریم و بدان راهی که انتخاب کرده ام #راه_سعادت است... از کتاب #ستاره_اما_بر_خاک @shabhayeshahid
(با تلخيص) 🌷آن شب میان عاشقان شوری دگر بود از اتفاقی تازه قلب شب خبر بود 🌷مرغان عاشق زین قفس پرواز کردند پرواز را تا بیکران آغاز کردند 🌷از دخمه تاریک دنیا پر گرفتند راه دیار دوست را از سر گرفتند 🌷رفتند تا اوج فلک،تا چشمه نور رفتند تا سینای عشق و وادی طور 🌷رفتند آنجایی که  کوی آخداییست آنجا که ماوای شهیدان خداییست 🌷او سینه اش سینای موسای طلب بود هر دم دلش بهر طلب در تاب و تب بود 🌷شوق شهادت در نگاهش موج می زد مرغ مهاجر بود و دل بر اوج می زد 🌷می رفت و بر دل داشت شوق بی قراری آموخت یاران را طریق سربداری 🌷🌷🌷🌷 شادی روح شهدا از صدر اسلام تا حکومت امام مهدی عجل الله فرجه صلوات.🌷 "نسأل الله منازل الشهداء"
خاطرات شهیده ۷۹ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣7⃣ اما به خودم و زینب قول داده بودم آن طور رفتار کنم که او می خواست. بعد از خاکسپاری زینب، خواب دیدم که زینب آمده و به من می گوید: «مامان، غصه ی مرا نخوری. برای من گریه نکن. من در حوزه ی نجف اشرف درس می خوانم.» آن شب توی خواب، خیلی قشنگ شده بود. بعد از انقلاب تصمیم گرفته بود حوزه ی علمیه ی قم برود، حالا به حوزه ی نجف اشرف رفته بود. چندین روز پی در پی در خانه مراسم گرفتم. بعد از تعطیلات، مدارس باز شدند و گروه گروه دانش آموزان دبیرستان با مربی تربیتی و مدیر به خانه ی ما می آمدند و دسته جمعی سرود می خواندند. همه می دانستند که زینب در مدرسه همیشه کارهای تربیتی می کرده است. بچه های سپاه و بسیج هم چندین بار برای عرض تسلیت به خانه ی ما آمدند. بعضی از کسانی که به خانه ی ما آمدند و شناخت زیادی از زینب نداشتند، وقتی وصیت نامه ی او را می خواندند و با فعالیتهایش آشنا می شدند، باور نمی کردند که زینب در زمان شهادت فقط چهارده سال سن داشته است. روی پلاکاردها و پوسترها و وصیت نامه، همه جا نامش را زینب نوشتیم. روی قبر هم نوشتیم «زینب کمایی(میترا)». ادامه دارد... @fatholfotooh
#سبک_زندگی حاجی هر کاری میکرد از او عکس می گرفتم و برخی اوقات فیلم. حتی از نفس کشیدن هایش. می گفت : شما مدام داری گزارش تهیه میکنی. 🕊حالا بیشتر از یکسال است در قاب دوربین، مردی در قاب عکس گزارش می شود عکس ها از روی فیلم های پخش شده دوباره جان می دهد این روزها را به بودنت همیشه چند روز قبل از تولدت سراسر هیجان بود و نشاط و حالا در این روزها به یاد تولد امام حسن عسکری و خادم امامین عسکریین