eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
491 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
191 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
#هیئت_فاطمیون "السلام علیک یا ابا عبدالله الحسين" مراسم عزاداری اباعبدا علیه السلام از روز جمعه تا یکشنبه ( به مدت سه شب) یکساعت بعد از نماز مغرب و عشاء برگزار میگردد. حسینیه #منتظران_شهادت #صباغیان
هدایت شده از ریحانه
⚫️ تلخ‌ترین شب‌ها ⚫️ 🌺 رهبر انقلاب: در یازدهم ماه محرم یکی از عظیم‌ترین فاجعه‌های تاریخ اسلام به وقوع پیوست. ▪️ کسانی از خاندان نبوت ا‌سیر شدند که عزیزترین و شریف ترین انسان‌های تاریخ اسلام بودند. ▪️ زنانی در جمع هیأت اسراء وجود داشتند که شأن شرف آنها در جامعه اسلامی آن روز نظیر نداشت ▪️ و کسانی این عزیزان را به اسارت گرفتند که از خبیث ترین و پلیدترین انسان های زمان خودشان بودند. ۱۳۶۸/۰۵/۲۳ 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ابالفضل العباس علیه السلام، کربلا که تمام نشده است ما تشنگان تاریخ حسینی منتظريم تا سقا سیرابمان کند و به کربلای وجودمان برساند. نثار شهدای دشت کربلا صلوات.🌷
https://film.razavi.ir/Portal/home/?videoondemand/1693/132296/1527670/ فیلم زندگی و خاطرات تنها شهید #خادم_رضوی در عاشورای سال ۷۳ #حاج_رحیم_خوش_گفتار همیشه وصیتنامه اش زیر سرش بود مراسم نذری پزان منزل اقوام داشتند ولی حاج رحیم گفت اول باید بروم حرم و به برادر شهيدش پیوست انتخاب که شوی، پای ضریح امام رضا علیه السلام کربلایت می شود و روز عاشورا، عاشورایت رقم می خورد. هدیه به روح شهدا صلوات.🌷
یازدهم ماه خبری در راه است و مسافری بر راه گفتند مسافرت برگشت گفتم تازه رفته است، هنوز در راه است. گفتند ارباب حکم ماموریتش را مهر قبولی زد. هر که می خواهد بماند با حسین برود او در راه حسین رفت در راه حسین رفت رفت.... ای دل تو چه می کنی؟ میمانی یا می روی؟
animation.gif
915K
چهل قدم تا اربعین ما در طول زندگی همواره تشنه می شویم ولی گاهی یادمان میرود باید سیراب، آب شویم و به دنبال چیزی مشابه آن هستیم. در زندگی معنوی هم باید به چشمه جوشان متصل بود نه سراب. چقدر #تشنه_محبت_حسینیم؟ عطش داری؟ گفتن #سلام_بر_حسین بعد از آب خوردن #تمرین_سی_یکم
💢💠 در هر تمرین از مقدار کم شروع کنیم ولی مستمر💢💠 تا به حال ۳۰ کار عملی را تمرین کردیم عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستند از تمرین آخر شروع کنند استفاده از در محیط های مختلف گرفتن در مجالس اباعبدالله برای شهدا استفاده صحیح از و افراد با وسیله نقلیه بیشتر اوقات باشیم. توجه به توجه به در هفته . که می خوانیم. پیدا کنیم. وصیت شهدا نکردن در هنگام هر کجا که هستید ایام فاطمیه🏴 به نیت شهدا هر سفره یک (عکس شهید) #۱۴روز_نوروز توسل به #۱۴معصوم عجل الله فرجه (مانع ظهور نباشیم) و جای معنوی زندگی شهدا در کارها رضای خدا بر حسین علی ⛔️ بعد از آب خوردن ♦️♦️ مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح که یکی از مدیران کانال فتح الفتوح بود برادر جانباز حاج محمد در طراحی این تمرین ها نظر داشتند ان شاءالله برایشان صدقه جاریه باشد. @fatholfotooh
مدافع حرم همسرش که رفت تنها شد و نام همسر شهید مدافع حرم زینت بخش لحظه هایش گشت اما دلخوشی اش پدرش هست دو روز است پدر را ندیده و دخترها بابایی هستند و امروز در حادثه اهواز در جایگاه محل رژه بوده است و حالا خبری نیست دلشوره ها تازیانه است بر این لحظه های بیخبری به حرمت حضرت رقيه همه کسانی که این پیام را میخوانند برای سلامتی این سردار گمنام دعا کنند اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 قسمت 8️⃣2️⃣ اوضاع شهر روز به روز خراب تر می شد. بازار و مغازه ها تعطیل شده بود. مواد غذایی پیدا نمی شد، نان گیر نمی آمد. حمله عراقی ها هم هر روز سنگین تر می شد، مردم بعضی از محله ها در کوچه و خیابان هایشان سنگر ساخته بودند و در سنگرها زندگی می کردند. ولی ما سنگر نداشتیم، توی خانه شرکتی خودمان زندگی می کردیم. حیاط سیمانی خانه زیر دوده سیاه پیدا نبود. مخزن های نفت پالایشگاه آتش گرفته بودند و شبانه روز در حال سوختن بودند و دوده سیاه آنها حیاط همه خانه های اطراف پالایشگاه را پر کرده بود. یکی از روزهای آخر مهرماه، مهران و مهرداد دوتایی با عصبانیت به خانه آمدند و گفتند: شما باید از شهر بروید. من و مادرم مخالفت کردیم. مهرداد گفت: شما که مخالفت می کنید، اگر عراقی ها آمدند وارد خانه شدند، با دخترها چه می کنید؟ من گفتم: توی باغچهٔ خانه گودالی بکنید، ما را در گودال خاک کنید. آن روز مهری و مینا از دست برادرها فرار کردند و به مسجد پیروز رفتند و آنجا پنهان شدند. مهران و مادرم به دنبال دخترها به مسجد پیروز رفتند، بابای مهران و پسرها مصمم شده بودند که ما را از آبادان بیرون ببرند. مهری و مینا توی مسجد قایم شده بودند و حاضر به ترک آبادان نبودند ، مهران به زور آنها را از مسجد بیرون آورد و به خانه برگرداند. من تسلیم شده بودم و با دخترها حرف میزدم که آنها را راضی به رفتن کنم. اما دخترها مرتب گریه می کردند و اعتراض داشتند. مینا که عصبانی تر از بقیهٔ دخترها بود، شروع به داد و فریاد کرد و گفت: من از شهرم فرار نمی کنم، میخواهم بمانم و دفاع کنم. مهرداد، که از دست دخترها عصبانی بود و غصه ناموسش را داشت و از اینکه دخترها دست عراقی ها بیفتند وحشت داشت، برای اولین بار خواهرش را زد. مهرداد با عصبانیت آن چنان لگدی به سمت مینا پرت کرد که یک طرف صورت مینا کبود شد. روز خیلی بدی بود؛ حمله دشمن یک طرف، ترک خانه و شهرمان و دعوای خواهر و برادرها یک طرف دیگر، اعصاب همهٔ ما خرد شده بود. در طی همه سال هایی که آبادان زندگی کردیم، هیچ وقت بین بچه هایم دعوا و ناراحتی نشده بود. تا یادم می آمد، پسرها و دخترهایم همه کس هم بودند و به هم احترام می گذاشتند. اما آن روز پسرها یک طرف فریاد میزدند و دخترها یک طرف. تک تک بچه ها به آبادان وابسته بودند.،در همه سال های زندگی مان حتی یک مسافرت نرفته بودیم. همهٔ خوشی ما همان خانه و محله و شهر خودمان بود، کسی را هم نداشتیم که خانه اش برویم. تنها عمه بچه ها که شوهرش عرب و آشپز شرکت نفت بود، در ماهشهر زندگی می کرد. او هشت تا بچه داشت. هیچ وقت مزاحم او نشده بودیم. خانه فامیل های بابای مهران در رامهرمز هم نرفته بودیم، حالا با این وضع باید همهٔ ما به عنوان جنگ زده و خانه از دست داده به جاهایی می رفتیم که تا آن روز با عزت هم نرفته بودیم. ما دلخوشی به آینده داشتیم، فقط چند دست لباس برداشتیم ،به این امید بودیم که جنگ در چند روز آینده یا چند ماه آینده تمام می شود و به خانهٔ خودمان برمی گردیم. فقط مینا و مهری حاضر نشدند که لباس جمع کنند. تا لحظه آخر کتاب مفاتیح در دستشان بود و دعا میخواندند و از خدا می خواستند که یک اتفاقی بیفتد، معجزه ای بشود که ما از آبادان بیرون نرویم. غم سنگینی هم در صورت زینب نشسته بود. حرف نمی زد ،چون کوچک ترین دختر بود، به خودش اجازه نمی داد که خیلی مخالفت کند. سنش کم بود و میدانست کسی به او اجازه ماندن نمی دهد. ادامه دارد...
#هفته_دفاع_مقدس_گرامی_باد یاران امام خمینی، اصحاب عاشورایی امام حسین بودند و راهشان امتداد راه کربلا یاد شهیدان کربلا، دفاع مقدس و ايثارگران و جانبازان #صلوات.🌷
امشب یازده ماه می شود که پیکر خاطرات تو را بر دوش میبرم فرمانده. تابوت تو را نه، جسم بی جان مرا ميبردند. شانه های لحظه هایم زخمی هجران است ای جان رفته از بدن آن شب، معراج بود و ورودت در اتاق سردخانه، در کنار شهدا