eitaa logo
فاطیما
53 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
149 فایل
پل ارتباطی با ادمین @Z_ghorbani1
مشاهده در ایتا
دانلود
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 «سهل انگاری » چشم های سبز رنگش را به صورت دکتر گره زد و با لهجه ای که به سختی فهمیده می شد گفت: منو میکشه، دیروزم که اومد بیمارستان، چند بار کتکم زد. دکتر در حالی که با سِرُم ور میرفت، نفس عمیقی کشید: ان شاءالله خوب میشه _چطوری اخه؟ دختره. فردا باید شوهرش بدم، اینجوری؟ تو رو خدا یه کاری براش بکنید _ ما که هر کاری میشد کردیم. زن با لباس گشادِ صورتی، موههای بور، پوستی آفتاب سوخته و جثه ای ریز بی تاب و بی قرار دنبال یک حامی میگشت. پرستار اشاره ای به دخترک، که در آغوش مادر خوابیده بود کرد: چرا از دو پا سوخته؟ این که چهار دست و پا میرفته و معمولا باید از دست وارد آتیش بشه نه از پا؟ زن با ناخن های لاک زده اش که یکی در میان لاک رویش ریخته بود موهای فرزند 8 ماهه اش را مرتبط کرد‌ : داشت با داداشش بازی می کرد، یهو عقب، عقب، رفت تا افتاد تو تشت آتیش دکتر کمی پانسمان قهوه ای رنگ روی زخم را کنار زد ‌: دعاش کنید، الانم غصه ی دعوا کردن شوهرت رو نخور. سهل انگاری کردی، حق داره ناراحت باشه. زن معصومانه سرش را پایین انداخت : ما عشایریم، بعضی مردامون خیلی زور میگن. برم ببینه بچشو به خدا منو میزنه تا بمیرم سکوت همه ی اتاق را فرا گرفت. _خانم دکتر خوب میشه؟ انگشتاش خوب میشه؟ چیزیش بشه منو باباش تکه پاره میکنه _توکل بر خدا دکتر و پرستار از اتاق خارج شدند در حالی که دکتر می گفت: انگشتاش رو نمیشه کاری کرد. 4 تا انگشت پای چپش قطع میشه. هنوز صدای دعای زن و بی قراریهایش از روبرو شدن با همسرش به گوش می‌رسید. ( داستانی کاملا واقعی) ✍️به قلم : سرکار خانم آمنه خلیلی ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ✾•••✾═┅┄┈@fatima135135 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥