eitaa logo
🚩 روایت فتاحی 🎙
188 دنبال‌کننده
34 عکس
5 ویدیو
0 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ما در « روایت فتاحی» کتاب های شهید سید مرتضی آوینی را باز خوانی و روایت خود را ارائه خواهیم داد! لینک کانال: https://eitaa.com/fattahyavintp ارتباط با ما: @SMAFATTAHi
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 پاییز و زمستان🎙 طبیعت بهار طبیعت کودکی و نوجوانی است و همچنان که همه کودکان تن به پختگی و پیری و سپس مرگ می سپارند، طبیعت نیز ناگزیر است از آنکه تابستان و پاییز و سپس زمستان را بپذیرد. صد ها هزار سال است که چنین بوده است و چرا باید اکنون که دور ما رسیده، این نظام همیشگی تغییر و تبدیل پذیرد؟ از بهار تا زمستان تحول طبیعت تدریجی و متداوم است، اما حدوث بهار پس از مرگ زمستانی طبیعت، انقلابی دفعی است و نا منتظر. 🖋شهید سید مرتضی آوینی https://eitaa.com/fattahyavintp
از حرف های آقا مرتضی برای انقلاب هست و این مقاله ادامه داره. لینکش رو براتون میگذارم اینجا👇 https://www.google.com/url?q=https://old.aviny.com/article/aviny/chapters/TajdidVaTajaddod.aspx&sa=U&ved=2ahUKEwj27dqg1ZiJAxUX87sIHZP6IqsQFnoECAUQAg&usg=AOvVaw0eiFyroJndGjqmAhapPvE9
خداوند تمام کلمات این نبرد را به آهنگ گلوله موزون میکند، و با خون تغزل میبخشد. و چگونه روایتی منسجم داشت وقتی مصرع های این غزل هر کدام گوشه ای از صفحه ی خونین نبرد افتاده اند؟ پیوند بین بیت های این شعر است. غزلی که شاه بیتش خواهد بود. اللهم الرزقنا... 🖋سید محمد علی فتاحی https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 روایت فتاحی 🎙
خداوند تمام کلمات این نبرد را به آهنگ گلوله موزون میکند، و با خون تغزل میبخشد. و چگونه روایتی منسجم
ممنون میشم پست های دلخواهتون رو برای افراد دیگه هم بفرستید و صد البته اگر نقدی، نظری، نکته یا پیشنهادی بود بنده در خدمتم. اینم آیدی بنده: @SMAFATTAHi https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 جریانی ابدی... 🎙 حنجری نیست! ندایی ز پس جان آید ساقی میکده با صورت خندان آید به لبش وعده نیکو و به دستش ساغر مژده داد است که بر پیکر ما جان آید تا که در پیچش زلف تو گره در گره ایم وقت ازادی ما از دل زندان آید نور چشمی تو، و از برق نگاهت کور ایم بینش ما همه بالا تر از امکان آید حافظا! بر سر دیوان غزل شاه و شهید! نظری کن که به موری ز سلیمان آید ما که مستیم و خطا کار ملولیم اما شب وصل تو، شب توبه ی رندان آید «فاتحا» خون خودت نذر حقیقت بنما تا که رودی ابدی از تو به جریان آید 🖋سید محمد علی فتاحی https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 روایت فتاحی 🎙
🚩 جریانی ابدی... 🎙 حنجری نیست! ندایی ز پس جان آید ساقی میکده با صورت خندان آید به لبش وعده نیکو و
این شعر با تاخیر برای روز بزرگداشت حضرت حافظ بود. اگر پادکست ها رو شنیده باشید میدونید بنده اعتقاد راسخی به ایشون دارم.
1_7280714011.mp3
4.68M
-| همه تاریخ اینجا حاضر است! که چه می‌جویی؟! عشق... همینجاست! -| و اگر نه این چنین بود، کربلا را کربلا نام نمی‌نهاندند...! -| می‌داند که خون؛ حرم سِر سیدالشهداست... -| همانان که در جواب تو می‌گویند، ما خط را نشکستیم، خدا شکست. -| عقل معاش می‌گوید، که شب هنگام خفتن است؛ اما عقل معاد می‌گوید... اما عشق می‌گوید، که چگونه می‌توان خفت! وقتی که؟ 🖋شهید سید مرتضی آوینی https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 روایت فتاحی 🎙
بسم الله الرحمن الرحیم پادکست 🚩 روایت فتاحی🎙 خوانش کتاب «گنجینه ی آسمانی» گفتار متن روایت فتح. 🖋
صدای خود آقا مرتضی یک چیز دیگه است! این بخش هایی که از زبون شهید میشنویم قبلا داخل قسمت یک پادکست توسط بنده ی حقیر با یکم توضیح و تفسیر خونده شده. اگر وقت کردید بشنوید😊
- مرتضی زنده‌ای ؟ -🚩 هنوز نه 🎙 آخرین گفتگوی آقا مرتضی در آمبولانس👆🥲 https://eitaa.com/fattahyavintp
امشب سالگرد «مصطفی صدر زاده» است. به شخصه از ایشون معجزات دیدم! یک دعای فرج به نیابت از ایشون و هر چند تا که تونستید برای شادی روحشون صلوات بفرستید🤲 https://eitaa.com/fattahyavintp
لپ تابم سوخت😢
دعا کنید درست بشه! تا باز به کارزار برگردیم!
🚩 به زودی پادکست داریم 🎙 ان شاء الله https://eitaa.com/fattahyavintp
خلاف آنچه بسیاری میپندارند، آخرین مقاتله ما به مثابه عدالت، نه با دموکراسی غرب، که با است. که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیرپا تر است... 🖋شهید سید مرتضی آوینی https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 روایت فتاحی 🎙
خلاف آنچه بسیاری میپندارند، آخرین مقاتله ما به مثابه عدالت، نه با دموکراسی غرب، که با #اسلام_آمریکای
🚩 دشمن حقیقی... 🎙 چون نمیدانم این جمله ی شهید برای کدام کتاب و مقاله هست، و شاید عمر هم کفاف ندهد تا به روی کاغذ با این متن مواجه شوم، در همین پیام، برداشت خود را مکتوب میکنم. آمریکا شیطان بزرگ و دشمن حق و حقیقت است. این درست! اما آمریکا نیست. آنچه شهید، «آخرین مقاتله» می نامد، طور دیگر که بنگری کاملا با سیر روایی و تاریخی ما منطبق است. امام زمان (عج) بر خلاف گمان بخش عظیمی از جامعه ی معقتد و مذهبی ما، برای حل مشکل و یاری ما ظهور نخواهد کرد. اینکه ما همه چیز را به او بسپاریم و راحتی را طلب کنیم امکان پذیر نیست. همانطور که علی (ع) بی مردمش، اثر گذار نبود. اینکه ما بر درد غزه بگرییم و امام زمان (عج) را صدا بزنیم لحظه ای هم ظهورش را نزدیک نخواهد کرد. دشمن حقیقت «آمریکا» را ما هستیم که باید نابود کنیم. آن زمان تازه میتوانیم را درک کنیم. آن انحرافی که در بین ماست، نه پیش روی ما. که انشاءالله در رکاب امام به نبرد با او میرویم اسلام آمریکایی است. تفکری که ریشه در سکولاریسم دارد و شاخه هایش از دیوار مسجد ها به محراب سرک میکشند. پس انتظار ما برای فرج، ریشه در تحولی درونی و فرای ماده دارد. فکر مبدأ عمل است، که مقصد آن، اثر خواهد بود. هیچ عملی نیست که از خود اثر نداشته باشد؛ اثر و نتیجه ی نابودی اسرائیل و آمریکا و دشمنی عیان باطل، علیه حق، ما را به جبهه های نبردِ آخر میرساند. جبهه هایی که سنگرش تفکر، سلاحش رسانه و فرمانده ی آن امام زمان (عج) خواهد بود. ان شاء الله 🖋سید محمد علی فتاحی https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 دخترک...🎙 دخترک با چشم خود بر صورت محزون شب زل زد به روی جامه ی سبزش نسیمِ آرزو با خنده می گردد به زیر پای خود دریا، میان گیسوانش شاخه ی زیتون، به روی دست خود شن های ساحل ها، درون سینه اش بیت المقدس، چشم او آبی دریا، به آنی در افق بر دخترک، درینه دشمن، راه می بندد و موشک به روی پیکر دختر فرو میریزد و شب در میان نغمه ای آشفته میگرید و موشک ها چه سوزان است و ویرانگر! تن دختر، شمار زخم او از کل تن برتر و در دریای سرخ و موجی این جنگ پی در پی درون بیشماری از صدف دارد، یکی گوهر و این گوهر همه آمال هر سنگ و تمام غایت دریا در این تسبیح بی پایان چه تربت ها چه تربت ها فدای لحظه ای آسایش گوهر که آخر گردش تسبیح ما در دست این دنیا رسد تا آخر دریا و گوهر میشود آنجا هویدا، انتها... انتها آغاز ما و مردم پیروز خواهد شد ان شاء الله. 🖋سید محمد علی فتاحی https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 کمالِ رسیدن...🎙 تو میروی اما، برگشت معنایی ندارد. انگار یک لحظه ی ناگهان، درنگی کوتاه،به اندازه ی فاصله ی پلک ها با یک دیگر، مدت نبودن تو است. از پنجره ی هواپیما همه چیز مانند فرشی کهنه و پا خورده به نظر میرسد. تار و پود های پیر، که با هر انسان ماجرایی بر تنش آویخته و همگام با آن، پرز هایی فراموش شده به هوا برخاسته اند. قدم های هواپیما روی جاده انتظار پیش میرود. انگار هیچوقت این زمین را ترک نکرده ای. پازلی که قطعه ای از آن در جای خود قرار میگیرد. تصویر همان تصویر بوده هیچ تفاوت نکرده است. کوله بارت را دوباره در دست میگیری، کوله باری که گمان میکردی برای رفتن کافی است. آری، شاید برای رفتن کافی بود اما برای جدا شدن نه. و چه فاصله هاست بین رفتن، و جدا شدن. کاپیتان میگوید:« به آسمان ایران خوش آمدید!» گفت ایران؟ تو اما چیز دیگری شنیده ای ؛ وطن؟ کلمه ای که جان تو در ژرفای کلام او به دنبال آن میگشت. وطن یعنی آنجایی که جای خالی تو هرگز پر نشود، و تو هم هر گاه که برگشتی مغلوب همان قالب شوی، قالبی که از ازل برای تو بوده و تا ابد هم برای تو می ماند. اما عجب این است که بدون تو، تصویر این پازل خراب نمی شود. تو به آن نیاز داری ولی او بدون تو هم نقشی کامل را به نمایش می گذارد. و تو هنوز دلتنگ هستی. هنگام تنفس هوایی آشنا، هنوز دلتنگ هستی. گام هایت پژواکی از بی قراری دارد. خوب که به نت های تپش قلبت گوش کنی دلتنگی را فریاد میزند. زیر پوست، تا عمق جانت... از خود میپرسی تو حالا اینجا هستی؟ تمام این لحظات تو را در آغوش میکشند ولی ذرات وجود تو انتظار چیزی بزرگتر را دارند. خون به شوق کیست که اینطور در میان رگ ها میدود؟ سراسیمه به دنبال جواب میگردی و آنگاه چشمانت به چشم مادرت گره می خورد. این تمام تمنای وجود تو بود. . حالا در می یابی که کجا هستی و در پی چه بوده ای. آنجا که هستی، همان جایی است که حیات تو آغاز شده است. مادر را در آغوش میکشی. خون در رگ هایت به آرامش میرسد. آری لحظه ای روح از تن تو گویی جدا شده باشد و چه خوشایند است. وطن، مادر، حیات، آغاز... 🖋سید محمد علی فتاحی https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 رد خون...🎙 از دل آتش یکی آزاده زن ققنوس شد رنگ خون با نقش مظلومیتش مأنوس شد غزوه ی آخر مصاف فاطمه با کل شر ضربه های اهرمن بر جان او ناقوس شد در دل ناقوس تاریکی زند مضراب، جهل اشک مادر در مقابل نور و هم فانوس شد میکشد تا کربلا، با رد خونش جاده ای هر قدم خاک مدینه آمد و پابوس شد آنچنان زهرا صف منحوس دشمن را شکافت تیغ حیدر سهمش از این واقعه افسوس شد بانگ فتح از خانه ی حیدر شود آن شب بلند بهر خواب غافلان این ماجرا کابوس شد فاطمه آمد علی دستان خود را باز کرد وسعت آغوش او از کربلا تا طوس شد درد حیدر بعد این شد راز اهل بیت او قصه ی ما از همان شب روضه ی ناموس شد رد خون جاری به روی تیغ قاتل میشود کربلا، آنجا که دشمن تا ابد مأیوس شد بهر مادر بعد رفتن، دخترش آیینه است روضه ها در کربلا از بعد آن ملموس شد سّر این غم را بجز عاشق نمیداند کسی راز عشقش گفت و گوی محفل قاموس شد 🖋سید محمد علی فتاحی https://eitaa.com/fattahyavintp
حقیقت وجود انسان روح الهی اوست، که چون خورشیدی منیر در پس حجاب بدن حیوانی و تعلقات گران بار دنیایی اش پنهان مانده است. چگونه می توان بی واسطۀ حجب ، چشم در نور خورشید دوخت؟ 🖋شهید سید مرتضی آوینی https://eitaa.com/fattahyavintp
حافظ شیرازی تجلی حسنی حقیقت وجود را، در پیاله احوالات و اوقات خویش دیده است و به مقامی رسیده که دیگر همواره در سبحات جلوه یار غوطه ور است و این مراد او از "شرب مدام" است. 🖋شهید سید مرتضی آوینی https://eitaa.com/fattahyavintp