این رقص موج زلف خروشنده ی تو نیس
این سیب سرخ ساختگی ، خنده ی تو نیست
ای حسنت از تکلف آرایه بی نیاز
اغراق ، صنعتی ست که زیبنده ی تو نیست
در فکر دلبری ز من بینوا مباش
صیدی چنین حقیر برازنده ی تو نیست
شبهای مه گرفته ی مرداب بخت من
ای ماه ، جای رقص درخشنده ی تو نیست
گمراهی مرا به حساب تو می نهند
این کسر شان چشم فریبنده ی تو ، نیست؟!
ای عمر چیستی ؟ که به هر حال عاقبت
جز حسرت گذشته ، در آینده ی تو نیست
#فاضل_نظری
#کتاب
#اغراق
@fazel_nazarrii
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
در چرخش تاریخ، چه سرخورده چه سرخوش
دنیا نه به جمشید وفا کرد، نه کوروش
آسوده ام از آتش نیرنگ حسودان
از تهمت سودابه بری باد، سیاوش
ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم
جایی که در آن شرط حیات است توحش
ای دل! من اگر راز نگه دار تو بودم
این چشمه خشکیده نمی کرد تراوش
من بی تو سرافکنده و دم سردم و دلخون
ای عشق! سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش
.
#فاضل_نظری
#کتاب
#تاریخ
@fazel_nazarrii
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
مثل کوهی که سر از آب نیاورد برون
دیر برخواستی از خواب خوش ای بخت نگون!
عقل من گرچه به جز چون و چرا هیچ نداشت
بعد انکار تو دیگر نه چرا داشت، نه چون
چون اناری سر راه تو به خاک افتادیم
تا بغلتیم در آغوش تو ای رود! به خون
دل بی حوصله صدبار فروریخته بود
زیر این سقف نمی زد اگر آن آه ستون
پاسخی در خورد پیچیدگی موی تو نیست
می کشد کار من از فکر تو آخر به جنون
#فاضل_نظری
#کتاب
#ستون_آه
@fazel_nazarrii
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
عقل اگر میخواهد از درهای منطق بگذرد
باید از خیر تماشای حقایق بگذرد
آنچه آن را علم میدانند، اهل معرفت
مثل نوری باید از دلهای عاشق بگذرد
طفل میگرید مگر میداند این دنیا کجاست؟
عمر چون با های های آمد به هق هق بگذرد
هر بهاری باغبان راضی به تابستان شود
باید از خون دل صدها شقایق بگذرد
صبر بر دور جدایی نیست ممکن بی شراب
همتی کن ساقیا! تا مثل سابق بگذرد
از گناه مست اگر زاهد به کفر آمد چه غم
از خطای اهل دل باشد که خالق بگذرد
#فاضل_نظری
#کتاب
#داستان_یک_اتفاق
@fazel_nazarrii
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
شکایت از غم پاییز برگ ریز بس است
مرا تبسم گل های روی میز بس است
به آنچه یافته ام قانعم! چه کم چه زیاد
اگر بس است همین چند خرده ریز بس است
هیمشه قسمت فواره سرنگون شدن است
تو نیز مثل من ای دوست برمخیز! بس است!
به فکر پرچم تسلیم باش و نامهء صلح
نه دوست مانده نه دشمن، دگر ستیز بس است
به جای گوهر و یاقوت، سنگ در کف توست
هر آنچه یافته ای را زمین بریز بس است
#فاضل_نظری
#کتاب
#تسلیم
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
📗 @fazel_nazarrii
بر زمین افتاد شمشیرت ولی چون جنگ بود
بر تو می شد زخم ها زد، بر من اما ننگ بود
با خودم گفتم بگیرم دست یا جان تو را؟
اختلاف حرف دل با عقل صد فرسنگ بود
گرچه دستت را گرفتم باز هم قانع نشد
تا نبخشیدم تو را، دل همچنان دلتنگ بود
چون در آغوشت گرفتم خنجرت معلوم کرد
بر زمین افتادن شمشیر، خود نیرنگ بود
من پشیمان نیستم، اما نمی دانم هنوز
دل چرا در بازی نیرنگ ها یکرنگ بود
در دلم آیینه ای دارم که می گوید به آه
در جهان سنگدل ها کاش می شد سنگ بود
#فاضل_نظری
#کتاب
#مقتل
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
با اینکه خلق بر سر دل می نهند پا
شرمندگی نمی کشد این فرش نخ نما
بهلول وار فارغ از اندوه روزگار
خندیده ایم! ما به جهان یا جهان به ما
کاری به کار عقل ندارم به قول عشق
کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا
گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست
ای خواجه! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟
فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست
چون رود بگذر از همه ی سنگریزه ها
#فاضل_نظری
#کتاب
#بی_مردم
@fazel_nazarrii
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
نسبت عشق به من، نسبت جان است به تن
تو بگو من به تو مشتاق تَرَم؟ یا تو به من؟!
زندهام بی تو همین قدر که دارم نفسی
از جدایی نتوان گفت به جز آهِ سخن
بعد از این در دل من شوق رهایی هم نیست
این هم از عاقبت از قفس آزاد شدن
وای بر من که در این بازی بی سود و زیان
پیش پیمان شکنی چون تو شدم عهدشکن
باز با گریه به آغوش تو بر می گردم
چون غریبی که خودش را برساند به وطن
تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است
ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن
.
#فاضل_نظری
#کتاب
#شوق_رهایی
@fazel_nazarrii
با اینکه خلق بر سر دل می نهند پا
شرمندگی نمی کشد این فرش نخ نما
بهلول وار فارغ از اندوه روزگار
خندیده ایم! ما به جهان یا جهان به ما
کاری به کار عقل ندارم به قول عشق
کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا
گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست
ای خواجه! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟
فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست
چون رود بگذر از همه ی سنگریزه ها
.
#فاضل_نظری
#کتاب
#بی_مردم
@fazel_nazarrii
قاصدکهای پریشان را که با خود باد برد
با خودم گفتم مرا هم میتوان از یاد برد
ای که میپرسی چرا نامی ز ما باقی نماند
سیل وقتی خانهای را برد از بنیاد برد
عشق میبازم که غیر از باختن در عشق نیست
در نبردی اینچنین هرکس به خاک افتاد برد
شور شیرین تو را نازم که بعد از قرنها
هر که لاف عشق زد، نامی هم از فرهاد برد
جای رنجش نیست از دنیا که این تاراجگر
هر چه برد از آنچه روزی خود به دستم داد برد
در قمار دوستی جز رازداری شرط نیست
هر که در میخانه از مستی نزد فریاد برد
#فاضل_نظری
#کتاب
#تاراجگر
@fazel_nazarrii
بردار دل از شیشهی رازی که شکستهاست
از آینهء چشم نوازی که شکسته است
جز آه نمیآید از این قلب پر از درد
اينقدر مزن چنگ به سازی که شکستهاست
چون برکهی یخ بسته پر از حسرتم ای ماه!
دل بی تو چه شبهای درازی که شکستهاست
این توبه که در لحظه پشیمانم از آن را
دیگر به شکستن چه نیازی که شکستهاست
تردید سزاوار دل عاشق من نیست
ای دوست مکن شک به نمازی که شکستهاست
#فاضل_نظری
#کتاب
#شیشه_راز
@fazel_nazarrii
اگرچه هم قدم گردباد میگردم
دمی نرفته ز یادم که کمتر از گردم
چرا ز سینه من دود آہ سر نزند
که کوهی از غم و آتشفشانی از دردم
نه پرخروش! که من، آبشار یخ زدهام
نه پرغرور! که آتشفشان دلسردم
فریب خورده عقلم، شکست خورده عشق
من از که شکوه کنم؟ چون به خود ستم کردم
همیشه جای شکایت ز خلق بسیار است
ولی برای تو از خود شکایت آوردم
#شاه_بیت
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #کتاب