هدایت شده از هیئت فقه و شهادت
#طلبه_شهید
#مصطفی_رادانی_پور
🔹رفته بود جمکران ؛ نصفه شب ، پای پیاده ، زیر باران . کار همیشه اش بود؛ هر سه شنبه شب. این دفعه حسابی سرما خورده بود. تب کرده بود و افتاده بود. از شدت تب هذیان می گفت؛ گریه می کرد. داد می زد. می لرزید.
🔹بچه ها نگران شده بودند. آن موقع آیت الله قدوسی مسئول حوزه بود، خبرش کردند. راضی نمی شد برگردد. یکی را فرستادند اصفهان، خانواده اش را خبر کند. مرتضی آمد . هرچی اصرار کرد « پاشو بریم اصفهان ، چند روز استراحت کن،دوباره برمی گردی حوزه.» می گفت « نه ! درس دارم»آخر پای مادر را وسط کشید « اگه برنگردی ،مادر به دلش می آد، ناراحت می شه، پاشو بریم ،خوب که شدی بر می گردی.» بالاخره راضی شد چند روز برود اصفهان
❗️یه نکته:بعضی وقت ها از نعمتی که الان داریم غافلیم، مثلا اینکه خدا توفیق داده تا تو شهر قم طلبه باشیم و تو چند کیلومتری ما مسجد جمکران باشه وبا یه ماشین سوار شدن چنددقیقه بعد جمکران باشیم.
اما گاهی هفته ها میگذره و...
🔰هر شب جمعه #میهمان_شهدا
🚩
@feghhoshahadat
#یاد_خوبان
#شب_جمعه_شهدایی
#طلبه_شهید
محمد امین کریمیان طلبه ای بود که برای معرفی شهید هادی خیلی تلاش میکرد و میگفت: شهدا زنده اند و باید آن ها را الگو قرار دهیم.
کتاب سلام بر ابراهیم را در مدارس پخش میکرد و نوجوانان را با راه و روش شهید آشنا مینمود، او دوست داشت مدافع حرم شود.
میگفت: هر زمان ابراهیم را در خواب میبینم خیلی خوشحال است و مرا خیلی تحویل میگیرد او در سوریه به دوستانش گفته بود: من مدیون ابراهیم هستم، او به من گفت نترس و نگران نباش، به زودی با گمنامی به ما ملحق میشوی ...
و مدتی بعد اینگونه شد: فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿آل عمران / ۱۷۰﴾
#شهید_ابراهیم_هادی #شهید_محمدامین_کریمیان
#صلوات
🚩
@feghhoshahadat