#یادداشت
#رویکردشناسی_فقهی
🔰مکلف در ایدههای معاصر تکامل فقاهت
✍️محمدمهدی تهرانی
🔹اگر بناست به فقه فردی بسنده نکنیم و با نحوی از لحاظ امر جمعی به ایدههایی چون فقه اجتماعی، فقه نظام، فقه نظام ولایی، فقه سرپرستی، فقه ولایی، فقه نظامات اسلامی و... دست یازیم، مکلف در این لحاظ جمعی چه تبیینی مییابد؟
🔹شاید بتوان گفت با دو تلقی عمده مواجهیم. یک تلقی این حیث جمعی را به همان فرد و وجهی از او بازمیگرداند. تلقی دیگر امر جمعی را به مثابه مکلفی جداگانه پیش مینهد. این دومین تلقی خود دو دسته میشود. یا این مکلف و حقیقتِ جداگانه، امری اعتباری است یا حقیقی. به عبارت دیگر یا در قالب شخصیت حقوقی قابل توضیح است یا فراتر از آن توضیح مییابد.
✅امر جمعی به مثابه حیث اجتماعیِ فرد
🔹در نگاه نخست مثلا با برآورد استاد هادوی تهرانی مواجهیم. مکلف جمعی، حقیقتی جداگانه نیست؛ حیثی است از همان مکلف فردی که پیشتر میشناختیمش. فرد، دو حیث دارد؛ یک حیث فردی و بک حیث اجتماعی و این هر دو میتوانند احکام خاص خود را دارا باشند.
🔹استاد علیدوست هم از آنجا که خطابات متوجه امت و مجتمع اسلامی را متوجه حاکم میداند و لحاظ امت و حیث جمعی به مثابه مکلفی جداگانه را نمیپذیرد، به نظر در همین سوی قرار میگیرد. از نگاه استاد علیدوست لحاظ امت به مثابه مکلف از سوی اهل سنت وارد فقه شده است.
✅امر جمعی به مثابه شخصیت حقوقی
🔹امر جمعی در ادبیات استاد اعرافی، استاد فاضل و استاد قوامی در قالب شخصیت حقوقی معنا مییابد.
🔹این شخصیت حقوقی در استاد قوامی میتواند امتداد تاریخی پیدا کند چنانچه یک قوم مثل بنی اسرائیل میتوانند واجد شخصیتی متمایز تلقی شوند و مورد خطاب قرار گیرند.
🔹حقیقت این شخصیت حقوقی در استاد قوامی در سازمان به مجموعه نسبتها تحویل میشود و بر پایه فلسفه اسلامی امکان توضیح دارد. به این ترتیب اگر چه سخن در شخصیت حقوقی است اما توضیحی نه اعتباری که حقیقی مییابد. از این حیث میتوان گفت استاد قوامی در میانه دیدگاه شخصیت حقوقی و دیدگاه حقیقی دانستن جامعه قرار دارد. از یک سو جامعه را با ادبیات شخصیت حقوقی توضیح میدهد و از سوی دیگر برای آن پشتوانهای حقیقی در ربط ایجاد میکند.
✅امر جمعی به مثابه امر حقیقی
🔹آنان که امر جمعی را واجد حقیقتی متمایز تلقی میکنند نیز تبیینهای مختلفی دارند.
🔹استاد ارسطا از این حقیقت با عنوان حقیقت عرفی مستقل یاد میکند. این حقیقت با آثاری که دارد بازشناخته میشود.
🔹در تلقی استاد اراکی مکلف کلان اساسا غیر از مکلف خُرد است و میتوان از آن با عنوان انسان کبیر یاد کرد. البته میتوان برای فروکاست در منازعه، چنین مکلفی را "فردِ به قید دیگران" دانست اما واقعیت امر همان است که گفته آمد. اگر دیگران هم آمدند، حجت تمام میشود و تکلیف جاری.
🔹در تلقی استاد خسروپناه نه تنها با مکلف اجتماعی که با مکلف تاریخی نیز مواجهیم. این وحدت اجتماعی با اراده اجتماعی بازشناخته میشود. البته در این نگاه هم میتوان دعوا را فرونشاند و از حقیقت اعتباری سخن گفت که همان برای مکلف واقع شدن کافی است.
🔹در تلقی استاد میرباقری "جامعه با محوریت ولی" به مثابه مکلف تلقی میشود. تکلیف اولا نظاممند است و ثانیا از مجرای حضور محوریِ ولیّ جریان مییابد. افراد در یک سطح قرار نمیگیرند. در پیکربندیِ جامعه هر یک سهمی از تکلیف را بر دوش دارند و این سهمها به هم مقوّم و با محوریت ولّی است. ادبیات استاد میرباقری به جهت لحاظ پیکربندی، ربط و نسبتها با ادبیات استاد قوامی قرابت دارد.
🔹در دیدگاه استاد رشاد این مکلف جمعی حاصل یک "ترکیب اتحادی" است؛ حاصل اتحاد اجزایی است که با هم در داد و ستد هستند. نمیتوان این امر جمعی را به یک امر اعتباری محض فروکاست. اگر اعتباری هم باشد، اعتباریای است که منشا انتزاع دارد. استاد رشاد از تعبیر "شاکله الشواکل" برای توضیح این امر جمعی استفاده میکند.
🔹در دیدگاه استاد مددی با حیثیتی اجتماعی مواجهیم که میتوان از آن با عنوان "هیئت اجتماعی" یاد کرد و وقتی قانون وضع میشود اساساً همین هیئت مورد توجه قرار میگیرد.
🔸پینوشت: آراء فوقالذکر تفاصیل قابل توجهی دارند که در این مجال نمیگنجد.
@takamolefeghahat
#یادداشت
#رویکردشناسی_فقهی
#فقه_حکومتی
🕌 گفتمان فقه مضاف حوزه خراسان
🆔 @feqhemozaf_khorasan