هدایت شده از - ڪنجِدنجِ
- ڪنجِدنجِ
در دلش قاصدکی بود خبر میآورد دخترت داشت سر از کار تو در میآورد..
غصه میخورد ولی یاد تو تسکینش بود
هر غمی داشت فقط نام #پدر میآورد
- ڪنجِدنجِ
من که از حرمله و زجر نخواهم ترسید دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز..
گفت که می زنمت اسم #پدر را ببری
گفتم ای زجر بزنچون سپرمهست هنوز..
- از ڪـوچـه مـیـگـذشـت حـسـن . .
قـنـفـذ بـه طـعـنـه گـفـت؛
‹سـلـام گـرم مـرا خـدمـت #پـدر بـرسـان›`💔