eitaa logo
🌻فرشتــہ هاے زهــرایے🌻
43 دنبال‌کننده
699 عکس
186 ویدیو
8 فایل
با گفتن🌼یا زَهــرٰا🌼 وارد شوید 🌷 🌷کانالے فرهنگے با هدف ترویج معارفـ قرآنے 🌷 ارتباط با ادمین @fanoos313 دوستانتون را دعوت کنید ☺
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#پروفایل_اربعین @fereshtehaye_zahraii
#پروفایل_اربعین @fereshtehaye_zahraii
#پروفایل_اربعین @fereshtehaye_zahraii
#پروفایل_اربعین @fereshtehaye_zahraii
حسین! گوشه چشمی که حرفها دارم دلم گرفته فقط شوق کربلا دارم تو سر پناه منی یک نگاه کن آقــا مگر به غیر حسینیه من کجا دارم؟ @fereshtehaye_zahraii
کیست؟ ، دختر امام علیه السلام و مادرش دختر امری ءالقیس است. نامش را امینه، امنیه و آمنه ذکر کرده اند و لقب وی را نهاده اند که به معنی «وقار و سکون» است. در خاندانی بزرگ که خداوند مقامشان را رفعت بخشیده بود، رشد نمود. تمسّک به راه مستقیم الهی و تبعیّت از احکام حیات بخش قرآن، او را به کمال انسانیّت رسانید و سبب شد هم طراز عقیله بنی هاشم، کبری علیها السلام از پیام آوران کربلا گردد؛ به طوری که دشمنان به شخصیّت با صلابتش معترفند و دوستداران اهل بیت علیهم السلام به وجودش مفتخر. @fereshtehaye_zahraii
محبوب پدر💕 اخلاق نیک و خصال پسندیده این بانوی نمونه، وی را در نظر پدر که مربّی صالح و کاملی بود، عزیز نمود و چون ستاره ای فروزان💫 در آسمان خاندان امام درخشید و همه را شیفته رفتار شایسته خود کرد. دلبستگی و مهر امام نسبت به ، در آخرین خداحافظی از خیمه ها، قابل توجّه و تأمّل است. وقتی آن حضرت نزدیک خیمه ها رسید، فرمود: «یا زینب! یا امّ کلثوم! یا سکینه! علیکنّ منّی السّلام.» چون اهل بیت صدایش را شنیدند، برای وداع گرداگرد امام حلقه زدند. علاقه فراوان به پدر، عنان اختیار را از کفش ربود، دستهایش را بر سر فرود آورد و گفت: «پدرجان! آیا تن به مرگ داده ای که این گونه خداحافظی می کنی؟ ما، بعد از تو به چه کسی پناهنده شویم؟»😢😭 سخنان عاطفه برانگیز دختر، بر قلب پدر، سنگین آمد💔 و از بی تابی فرزندش گریست و فرمود: «ای نور دیده ام! چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یار و یاوری ندارد؟» صحبت های امام برای که بوی فراق و تنهایی می داد، او را از جمع حاضر جدا کرد و در حالی که آرام آرام می گریست 😭، به گوشه خیمه رفت! شاید قصدش این بود که قلب پدر را بیش از این غصّه دار نکند. امام علیه السلام با مشاهده این وضع از اسب فرود آمد و را نزد خویش خواند و او را به سینه چسباند و اشک هایش را پاک نمود و فرمود: «ای ! بدان که بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت؛ اما تا هنگامی که جان در بدن دارم، با این اشکِ جانگدازت، دلم را آتش نزن! آن زمان که کشته شدم، تو که بهترین زنان هستی، سزاوارترین فرد به گریستن بر منی!» @fereshtehaye_zahraii
🌺 #سکینه ، گوهری مستور در صدف عفّت و حیا و آراسته به اخلاق محمّدی است. 🌺 وی شأنش بالاتر از مدح ستایشگران و مقامش والاتر از وصف دوستداران است؛ زیرا او در کنف حمایت بزرگانی چون پدر و برادر رشیدش امام #زین‌العابدین و حضرت #علی‌اکبر علیهم السلام قرار داشت و راه تعالی روح و مبارزه با نفس را از آنها فرا گرفته بود. @fereshtehaye_zahraii
در کربلا بلایای سنگین روز را با دلی استوار و اراده ای پولادین تحمّل نمود. این توان، برخاسته از و توجّه کامل او به ذات احدیّت بود . همان گونه که امام علیه السلام درباره اش فرموده: «دخترم، دائم محو جمال الهی است.» مطمئنّاً اگر امام او را محک نزده بود و به درجه ایمانش واقف نبود، او را همراه خویش به سفری پرحادثه نمی برد تا مبادا از آن حوادث دهشت بار روحش متزلزل شده و دینش دستخوش دگرگونی گردد. به مرتبه ای از و الهی رسیده بود که کشته شدن پدر و برادرها و عموها را دید، اما لب به شکایت نگشود و آن مصائب را لطف الهی دانست. @fereshtehaye_zahraii
و شہدای 💢 ایشان نظاره گر وقایع بودند. و ندای کمک خواهی پدرش را که مظلومانه یار و یاور می طلبید، شنید و با تمام وجود، درد بی کسی مادر، خواهر، عمّه ها و زنان را چشید و با اینکه در اوان جوانی بود، سرپرستی دختران کوچکتر از خود را به عهده گرفت و به دلداری آنها پرداخت. 💢 او پس از شهادت حضرت علیه السلام بالینش حاضر شد و با سوز دل، نوحه سرایی کرد و زمانی که پدرش عمود خیمه علیه السلام را کشید، داغ سنگین این مصیبت را در خود مخفی نگه داشت تا دشمن خیال نکند فرزندان علیه السلام مرعوب شده و شکیبایی را از دست داده اند. 💢 از اوّلین افرادی است که از شهادت امام مطّلع گردید. وقتی اسب بی سوار امام🐎، با زین واژگون و شیهه زنان به سوی خیمه آمد، او به استقبالش رفت و با زبان حال، احوال پدر را جویا شد. او به این فکر می کرد که: آیا لحظه آخر به امام آب دادند یا خیر؟ بغضِ فروخورده اش یکباره به خروش تبدیل شد و فریاد برآورد که: واقتیلاه! واابتاه! واحسیناه! واحسناه! و واغربتاه! 💢 زمانی که دشمن، او و دیگر زنان را به قتلگاه برد تا از کنار کشتگان عبور دهد، او ناگهان بر پیکر خونین پدر افتاد و او را به آغوش گرفت و طوری گریست که دوست و دشمن گریان شدند. عمر بن سعد فرمان داد با زور و تهدید دختر امام علیه السلام را از بدن پدر جدا نموده و همراه بقیه مصیبت دیدگان به اسارت برند. @fereshtehaye_zahraii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا