eitaa logo
کانال فرشته روح افزا همسر شهید دانشمند دکتر احمد حاتمی
4.9هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
9هزار ویدیو
63 فایل
پژوهشگر و کارشناس حوزه زن و خانواده ارتباط با ادمین : @Rhadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
شنیده بودم اما ندیده بودم شنیده بودم بعضی مسلمونهای محجبه که تو کشورهایی که حجاب ممنوعه زندگی میکنن دم در دانشگاه یا محل کار حجابشون رو برمیدارن میرن سر کلاس و بعدش میان بیرون دوباره حجاب می پوشن اما ندیده بودم... دیروز که اومدم سرکار یه منشی جدید رو دیدم. قبلاترها اسمش رو شنیده بودم، گویا چند سال پیش هم تو همین مطب یه دوره کار میکرده. دیروز اون زودتر از من اومده بود و من وقتی دیدمش که لباس فرم مطب تنش بود. موی مشکیش خبر از خارجی بودنش میداد، از اون خارجی هایی که اینجا به دنیا اومدن و بزرگ شدن، به همین خاطر بی حجاب بودنش برام چیز عجیبی نبود. امروز اما من زودتر از اون اومده بودم سرکار. اتاق من کنار رختکن خانوم هاست. تو اتاقم نشسته بودم و مشغول بررسی پرونده بیماران بودم. که یکی بهم صبح بخیر گفت سرم رو آوردم بالا که جوابش رو بدم که دیدم روبه روم یه خانوم محجبه است. یه مانتو بلند تا مچ پا پوشیده بود با یه شال مشکی و محفوظ که گرداگرد صورتش رو پوشونده بود بدون اینکه حتی یه تار از موهاش پیدا باشه. خودش بود. اون صبح بخیر گفت و رد شد من اما غرق شدم، تو دنیایی از فکر و خیال و تعجب و وحشت. شنیده بودم اما ندیده بودم... تو کسری از ثانیه هزار و یک فکر و خاطره از ذهنم رد شد _یادم اومد حرف هایی که در مورد این مدل محجبه ها شنیدم. _یادم اومد از مصاحبه کاری خودم که شفین گفت آماده ای حجابت رو تو محیط کار برداری؟ ما قبلا یه همکار دیگه داشتیم که تو مطب حجابش رو بر میداشت! با خودم فکر کردم یعنی این بوده؟ شاید بخندین اما حتی فکر کردم شاید اصلا از امروز محجبه شده و الان که از رختکن میاد بیرون حجاب داره. میدونم فکر مسخره ای بود اما من دلم میخواست باورش کنم... چشم دوختم به در رختکن و خدا خدا کردم الان با حجاب بیاد بیرون با خودم گفتم شاید نمیدونسته میتونه با حجاب هم اینجا کار کنه و از دیروز که من رو دیده تصمیم گرفته حجاب داشته باشه تو مطب. اما مثل دیروز یه دختر جوون با یه شلوار جین سفید و یه تی شرت استین کوتاه مشکی در حالیکه موهایش رو خیلی ساده بافته بود از رختکن اومد بیرون. یه درد و ضعف عجیبی رو تو قلبم احساس کردم. بعد از این همه سال من هنوز به بی حجابی اینجا عادت نکردم حال من نگفتنیه. کاش حداقل ماه رمضون نبود بلکه میتونستم با مسکن سردردم رو آروم کنم هرچند با همهمه تو سرم چیکار میخواستم بکنم؟ نیاین بگین حجاب مهمترین قانون دینی ما نیست! حجاب بزرگترین نماد زن مسلمانه و همونطور که قبلا گفتم به نظر من مرزیه که اگر بخواهیم ما رو از خیلی از انحرافات دور نگه میداره. اون دختر رو به هیچ وجه قضاوت نمیکنم ولی از خودم میپرسم چه احساسی داره در لحظه ای که حجابش رو برمیداره؟! قضاوت نمیکنم اما فکر میکنم به خانوادش، به مادرش. فکر میکنم به خودم و میترسم از یه لحظه غفلت. فکر میکنم به بچه هام و از ترس دلم می‌لرزه... خدایا من چجوری تربیتشون کنم که اخرش اینجوری نشه... من چطور اینقدر قوی و محکم بزرگشون کنم که سر بزنگاه ها مثلا بین استرس از دست دادن شغل جدید و زیر پا گذاشتن حکم خدا اونچه رو که درسته انتخاب کنن؟ منِ ناکاملِ ناکافی چجوری مادری کنم که به سر منزل مقصود برسیم؟ امروز میخوام به یگانه مادر کامل و کافی جهان بگم، خانوم جان دست من و همه این مادران به دامنتون🖤🖤 بهترین مادر دنیا میشه خودتون برای بچه های من و برای همه نسل شیعه مادری کنید؟ کانال در ایتا مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef