eitaa logo
فیضِ فیض
98 دنبال‌کننده
256 عکس
19 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نقیضه ای بر شعر سعدی با مطلع: ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده نقیضه: دیدم‌ پسری یکسره با چشم دریده خیره است به یک نقطه و مانده است خمیده دنبال نمودم چو نگاهش، برسیدم بر دخترکی تازه به این‌ دوره رسیده با کفش اَبَرپاشنه و مانتوی شفاف سرخاب شده، بینی از رأس بریده دیدم پسرک گشته چنان مات نگاهش کز چشم چپ و راست او اشک چکیده می شد که شود صاحب یک گله اُشتُر اینقدر که این چشم چران چشم چریده گفتم بروم نهیِ ز منکر کنم او را تا بلکه شود زین گنهش پاک و رهیده گفتم اخوی! خواهر و مادر تو نداری؟! کو یک جو غیرت عزب خیرندیده؟! ناگاه کمر راست نمود آن پسرک گفت: "بگذاشتم این پند تو را روی دو دیده" یکهو متحول شد و برگشت به کویش من هم پی آهوی قشنگ نرمیده رفتم که بگویم پر گرگ است در این شهر ای بر سر خود چادر مشکی نکشیده! قبل از سخنم او‌ نظری دید مرا گفت: یکهو متحول شدم و رنگ پریده در حیرتم از هیبت جذاب قلوبت لرزیده ام آری چو زن مارگزیده گو می شود آیا که پس از توبه و تسبیح گردم زن تو؟ اسم زنت هست سعیده! گفتم به کجا؟! تند نرو، پول ندارم تا که بخرم هر چه که مجنون نخریده از خانه و سیاره و مهریه پربار تا نصف جهیزیه و اجناس عدیده او‌ گفت مرا عیب ندارد عسل من! دولت دهد آنقدر که گوشی نشنیده القصه که با یاری دولت من و زوجه گشتیم به پای خودمان پیر و تکیده @feyzefeyz
🔴 شوخی با صائب "لب نهادم به لب یار و سپردم جان را" چون که مهریه او -آه!- به یادم آمد! "در کارخانه ای که ندانند قدر کار" تعدیل می شوند و هدایت به سمت در "پیوسته است سلسله مو‌ج‌ها به هم" چون اختلاس های پیاپی در این دیار! "چون وا نمی‌کنی گرهی، خود گره مشو" مسئولبَچّه! خدمت خود را دریغ کن... شرخری آمد گریبانم گرفت و داد زد: "خویشتن را کرده ام گم، تا طلبکارم تو را" 😎 😎 @qompoz
"طالبان جان!" باهوش و زرنگ، طالبان جان آینده جنگ، طالبان جان بسیار مدرن و شیک و پیک است سوغات فرنگ طالبان جان از داعشِ بی صفت مبرّاست یا الکل و بنگ طالبان جان هی پیشروی کرد و تصرف تیمور نَلَنگ طالبان جان از بس متعهد است در چند اقدام قشنگ طالبان جان: بر عهده گرفته حمله ها را بی هیچ درنگ طالبان جان شوخ است و فرار می کند تند وقتی زده زنگ طالبان جان گل بوسه عشق می فرستد از کام تفنگ طالبان جان شسته است فساد را از این ارض مانند شلنگ طالبان جان دنبال نکاح بانوان است بی زور و دَوَنگ طالبان جان با این همه غیرت و فضیلت هی می خورد اَنگ طالبان جان اما تو محل نده به تهمت با ظلم بجنگ طالبان جان! فضل تو نمی رسد به اتمام شد قافیه تنگ طالبان جان! پس قافیه می شود از این پس هم وزن حمار طالبان جان! تو خود مِیِ این خرابه هستی ما نیز خمار طالبان جان! انگار که در تو می خرامد یک مهره مار طالبان جان! قدری به زنان وفا بیاموز با یک سگ هار طالبان جان! تا رشد کنند توی خانه یا داخل غار طالبان جان! گشتی تو به قول یک جریده نو مثل بهار طالبان جان! محدود نشو به سرزمینت سلطان شکار! طالبان جان! کو حق و حقوق ما مریدان آن هم‌ به‌ دلار طالبان جان؟ در خرجی ما اگر که ماندی خشخاش بکار طالبان جان! ما منتظر فتح شماییم با روزشمار طالبان جان! @feyzefeyz منتشر شده در سایت وقایع روز: https://vaghayerooz.com/0003sX
"اندر مزایای خواب" (قسمت اول) به نظر بنده بیشتر مشکلات انسان به صورت خود به خودی با خواب حل می‌شود‌‌ خصوصا در ایران. خواب، بدون تردید بهترین نعمت خداوند است و باعث می‌شود برای چند ساعت از هم و غم دنیا رها باشی و در دنیای خواب و خیال به پرواز درآیی‌. به ویژه اینکه برای همه ما _یعنی کسانی که در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشودیم و از بندگان مخلِص و مخلَص خدا هستیم_ نوشیدن برخی خوراکی‌های کوفتی ممنوع است. پس کار اداری داری؟ بخواب. نان در خانه نداری؟ بخواب. همسر نداری؟ بخواب. شغل نداری؟ بخواب. همه چیز گران شده؟ بخواب. یک چیز گران نشده و این شاید از شدت تعجب موجب آنفاکتوس کردنت شود؟ بخواب. کی؟ بخواب. چی؟ بخواب. کجا؟ بخواب. چرا؟ بخواب. تلفن؟ از برق بکش. همراه؟ بذار رو حالت خواب. اصلا یک ضرب المثلی در خانواده ما بسیار کاربرد دارد و آن این است که خواب خواب می‌آورد پس باید بیشتر خوابید تا بیشتر خوابید. البته یک سری آیه و حدیث و عقل هم هست که از خواب زیاد نهی و به کار و تلاش امر می‌کند ولی کیست که نداند اگر نخوابیم لذت کار را حس نمی‌کنیم؟ پس شب خوش. گر چه من روزها می‌خوابم... @tanzac
"اندر مزایای خواب" (قسمت دوم) امروز صبح از خواب بلند شدم. ساعت هفت صبح بود. همسرم مرا صدا زد و گفت: «عزیزم! صبحانه حاضره.» رفتم دیدم میزی چیده دیدنی! کاسه‌های چینی با مربا و خامه و عسل و تخم مرغ عسلی و نان بربری داغ که نمی‌دانم از کجا آورده بود. یک چای دبش در فنجان و چند شمع روشن. گفتم: «امروز غوغا کردی!» یار گفت: «وظیفه هر زنی است که زندگی را برای همسرش آراسته کند.» بعد از صبحانه، کتم را خودش به تنم پوشاند و برایم روز خوبی را آرزو کرد. سوار تاکسی شدم تا برای هزارمین بار به بانک بروم و تقاضای وام کنم. بر خلاف همیشه خبری از ترافیک نبود. اخبار داشت از پایین آمدن قیمت دلار می‌گفت و اینکه همه چراغ‌های بورس سبز شده و آمریکای لاکردار به زودی همه تحریم ها را لغو می‌کند. به راننده گفتم: «امروز چه خبر شده؟ چقدر خبر خوب! عجیبه!» گفت: «باید زاویه دیدت را عوض کنی.» تازه هورالعظیم هم با طرح‌های دقیق دولت و مجلس قرار است پرآب شود. همچنین تورم پایین آمده و ما از رکود عبور کردیم. کرونا هم قطعا به زودی جمع می‌شود چون مسئولین در یک اقدام فوریتی از صبح زود به مردم هی واکسن زدند، هی واکسن زدند. ادامه دارد... @tanzac
هدایت شده از طنزک
"اندر مزایای خواب" (قسمت سوم) خلاصه به بانک رسیدیم. نوبتم شد و برای اینکه گربه را دم حجله بکشم با عصبانیت ساختگی به کارمند بانک گفتم: «لطفا وامم را روی غلتک بگذارید. این دفعه ششم است که در این یک سال می‌آیم. ضامن‌های معتبری که می‌گویید ندارم. چطور وقتی مختلس‌های میلیاردی می‌آیند از آنها ضامن نمی‌خواهید؟ حالا برای 20 میلیون تومان ناقابل از من دو ضامن درست و درمان می‌خواهید آن هم با بهره 30 درصد؟» یکهو قیافه گرفته کارمند باز شد و لبخند عمیقی بر لبانش نشست. گفت: «اگر پیش از این به شما جسارتی شده معذرت می‌خواهیم. کاملا حق با شماست. آن وقت خودش و معاون بانک آمدند و ضامن وام من شدند آن هم بدون بهره. من داشتم از خوشحالی بال درمی‌آوردم. تشکر کردم و برگشتم که در آستانه در به قیافه عبوس رئیس بانک - که تا‌حدودی شبیه پدرم بود ولی با کت و شلوار شیک - برخوردم که رو به من بلند داد زد: «هووووووی! پاشو برو!» گفتم: «بله؟! کجا؟» دوباره فریاد زد: «هوووووی!» آن وقت در کمال تعجب یک سقلمه هم به من زد و بعد نیشگونم گرفت. دردم گرفت و داد زدم آاااای و ناگهان قیافه‌اش کاملا شبیه پدرم شد. گفت: «فلان ‌فلان شده! چرا هر چی صدات می‌زنم بیدار نمیشی؟ لنگ ظهره. پاشو نون بخر دو لقمه نون پنیر سق بزنیم. مامانتم رفته خونه خاله‌ات اینا.» گفتم: «زنم کو؟» گفت: «زنت کجا بوده» و بعد لگد تنبیهی آرامی را روانه من کرد تا به سمت نانوایی بروم. نتیجه می‌گیریم که یکی از فواید مهم خواب، حل شدن کامل همه مشکلات به صورت محدود و موقت است که به نوبه خودش نعمت بسیار بزرگی است. ادامه دارد... @tanzac
هدایت شده از طنزک
اندر مزایای خواب (قسمت آخر) یکی از مهمترین مزایای خواب مربوط به خود خواب نیست. چند روز پیش چند تا کار اداری داشتم که باید تا ظهر انجام می شد. ویژگی این کارها این بود که به همت مسئولین بعضی هایش در شرق شهر انجام می شد و بعضی ها در غرب و بعضی در جنوب. اعم از بانک و اداره بیمه و مالیات و غیره. ناچار به برادرم رو زدم که کله سحر در رختخواب با گوشی‌اش ور می‌رفت. گفتم برادرجان! تو می‌دانی که برادر در سختی‌هاست که برادری‌اش را ثابت می‌کند. آیا این گزاره صحیح است؟ گفت: اوهوم! گفتم پس بیا و یکی دو کار اداری من را انجام بده که خداوند تو را اجر جزیل دهاد! خیلی آرام گفت ممممم! بعد گوشی از دستش افتاد و چشمانش بسته شد. گفتم اخوی! بِرار! آهای! الان جوابم را دادی. خواب بود. گویی سالهاست که خواب است. هرگز نشد بیدارش کنم. ناچار به دوستم زنگ زدم. بعد از سه بار زنگ زدن جواب تلفنم را داد و گفت: چته کَل صُبی؟ گفتم ببین امروز خیلی کار دارم. باور کن اگر ناچار نبودم مزاحمت نمی شدم. من و تو سالهاست که رفاقت دیرینه داریم پس به خاطر من یکی دو تا اداره برو و... دیدم صدای خر خر از پشت تلفن می‌آید. ظاهرا صدای خر و پف بود. تلفن را قطع کردم. از ناامیدی تلویزیون را روشن کردم. دیدم یکی از مسئولان بلندپایه می‌گوید: شکر خدا بیشتر مشکلات در زمینه محیط زیست، بیماری ها، شغل، خانه، ازدواج و... حل شده. آنهایی هم که مانده چیزی نیست و به زودی حل می شود. اما یک مشت آدم معلوم الحال از جای معلوم آمده می‌آیند و به ما ایراد... تلویزیون را خاموش کردم. سعی کردم مثل برادرم و دوستم و آن مسئول خودم را به خواب بزنم ولی نشد چون خیلی دلشوره داشتم. پس با قدرت تمام سعی کردم کارهای اداری ام را انجام دهم. در نهایت موفق شدم یکی از کارها را درست کنم هر چند سر امضای آخر به من گفتند مسئول جلسه است، برو فردا بیا. @tanzac
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر طنز "پشت پرده طرح صیانت" نقیضه ای بر شعر مولوی با مطلع: بشنو از ما چون حکایت می کنیم از فجازی ها شکایت می کنیم با گویندگی: (خیال کج) منتشر شده در سایت وقایع روز: https://vaghayerooz.com/0003vK پ.ن: علامت دو یا ✌ نشانه مخالفت نمایندگان مجلس با طرح های مختلف است. @feyzefeyz