eitaa logo
فیضِ فیض
100 دنبال‌کننده
253 عکس
19 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فیضِ فیض
به نام خدا. ناظم دبستان ما قد بلندی داشت. لاغراندام بود با موهای پرپشت شونه کرده و بیشتر مشکی و بسیار شیک پوش با ریش و تسبیح! با این هیبت که البته ظاهر قدرتمند و ترسناکی بهش بخشیده بود مسئولیت مستقیم تربیت ما رو به عهده داشت یعنی تذکر انضباطی تو حیاط و داخل مدرسه و نیز در مواقع مقتضی و مطابق رویه معمول اون زمان دعوا کردن و کتک زدن! من البته سر یک قضیه ای که به راحتی می شد ختم‌ به خیر بشه ازش یک پس گردنی محکم خوردم ولی خاطره ای که می خوام تعریف کنم بی نهایت بدتر از اون کتک خوردنه. طبق معمول، ناظم، ما رو سر صف وایسونده بود و برامون حرف می زد. در یکی از روزهای خوب خدا، من برای یک لحظه سر صف یک مکالمه بسیار کوتاهی با دوستم داشتم که از بخت بد من از چشم ناظم دور نموند. ناظم از پشت بلندگو و وسط صحبت هاش تو جایگاه رو به من گفت فیض! من گفتم حتما یه فیض دیگه س که داره به اون نگاه می کنه و فقط زاویه نگاهش مشترکه چون یه نفر دیگه م بود که اسمش "محمد حسین فیض" بود و فقط "اخلاقی" نداشت و از من سه سال کوچیکتر بود و تو صف مثلا کلاس دوم یا اول بود. ناظم این دفعه موکّدا رو به من صدا زد: فیض اخلاقی! اونجا بود که مطمئن شدم بله متاسفانه با منه. بعد دستور داد که برم کنار دیوار تا بعدا بیام رو جایگاه و بگم چی گفته تا مطمئن بشه حواسم جمعه و نیز تنبیهی برای من و درس عبرتی برای من و سایر حواس پرت ها باشه. به جز من چن نفر دیگه رو هم صدا کرد و و من و همه محکومین بعد از وایسادن کنار دیوار برای اعمال حکم تیر روی ما ببخشید! جواب پس دادن به ناظم بعد اتمام سخنرانی ایشون رفتیم روی جایگاه. من نفر آخر بودم و گاهی به صورتِ وحشتناکِ ناظم نگاه می کردم. صورتی که چن تا جوش ترسناکترش هم کرده بود و من از استرس زیاد کلا همه تذکراتشو یادم رفته بود! در حالی که فقط چند لحظه با دوستم صحبت کرده بودم و حواسم جمع بود. ما چند نفر انگار متهم هایی بودیم که برای استماع حکم مجازات شدید قاضی اونجا وایساده بودیم حداقل من که هیچی یادم نبود همچین حالی داشتم. بچه ها مثل بلبل تذکرات ناظم رو تکرار می کردند و من فکرم کلا کار نمی کرد! در حالی که داشت نوبت من می شد و با این وضعیت هر لحظه دعوای شدید و برخورد کتک های ناظم به خودم رو تصور می کردم خدا به فریادم شتافت! و ذهنم جرقه زد و یکی از تذکراتو یادم اومد. و بعد یکی دیگه و بعد یکی دیگه... اون روز به پرسش های قاضی سختگیر مدرسه جواب های محکم دادیم و از بند تنبیه و دفتر و آوردن والدین رهایی یافتیم. اون روز یاد گرفتیم که سخنان گهربار ناظم اونقدر ارزشمنده که یک لحظه هم نباید ازش غفلت کرد. حالا ما رو با بچه های لوس این دوره زمونه مقایسه کنید..‌.!😎 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
والا! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از جمله های معترضه
مرحوم ابوتراب جلی، شاعر و طنز سرای بزرگ در جواب ياوه‌گويي هاي دول عربي حاشيه خليج فارس در ارتباط با تنب کوچک و بزرگ سروده است: «تنب بزرگ و کوچک ما در خليج فارس جزء کويت و مسقط و عمان نمي‌شود گر صرف و نحو خوانده‌اي اين نکته گوش دار هرچند نکته حالي نادان نمي‌شود گر هر دو تنب را بگذاري به روي هم هرگز براي پاي تو تنبان نمي شود!» @abbadahmadi57
مرداب جویباری است که در جا‌ زده‌است. فوّاره با همه‌ی بلندپروازی‌ها اصالتش را فراموش‌نمی‌کند. گربه‌ی آلامُد هامستر ویارمی‌کند. کودکِ سرِ‌راهی بهتر از آدمِ سرِ دوراهی. پسته‌ی برای دیگران خندان، به من پوزخند‌‌می‌زند. زن و شوهر دعوا‌نکنند و ابلهان باورکنند. چون کودکِ درونِ فعّالی دارم، از پسرم خواستم به‌جای خانه‌ی سالمندان مرا به مهد بسپارد. خیلی‌ها سیاست را می‌بوسند اما کنارنمی‌گذارند. مرداب، کابوسِ زنده‌رود است. باآن‌‌که اعتقادی به رژیم نداشت، گرسنگی را تحمل‌می‌کرد. تو به آخرین طبقه‌ی یک برج فکرمی‌کنی و من به آخرِ هر برج. بعضی‌ها در زندگی دچارِ تکرّرِ ادبار می‌شوند. جان‌برکف‌ترین موجودِ دنیا حباب است. فیل سراپا گوش است. سگِ گرگی حیوانِ نیمه‌باوفایی است. سوتِ قطار ازسرِ بیکاری نیست. فقط در پیاده‌روی زیاده‌روی‌می‌کنم. مارماهی توقع‌دارد درباره‌اش منصفانه قضاوت‌کنیم. آدمِ خام را به‌راحتی می‌توان‌پخت. @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: مام، بازی! به نام خدا. تو همه این سالها همیشه اظهار نظرهای بیجا و گاهی عجیب بعضی از مسئولین یا چهره‌ها رو شنیدیم. البته بعضی از چهره‌ها کلا حاشیه ازشون دور نمیشه ولی بعضی دیگه به صورت نوبتی حرفای بی مورد یا عجیب یا بی پایه می‌زنن یا کارای غیر عرفی می‌کنن که یه وخ خدای نکرده ملّت از سرگرمی محروم نشن! این افراد که مزخرفات منتشر شده شون یا خودشون متاسفانه گاهی دامن صدا و سیما رو هم گرفته، تقریبا در همه دسته‌های اجتماعی هم هستن و گاهی دارای تشکیلاتند. از سردارانی که حرفای صد من یه غاز یا بیجا می‌زنند تا کارشناس‌ و دانشگاهی و حوزوی و غیره. از قضا خزعبلات این افراد سر بزنگاه دُرافشانی میشه! و برای همین دردسرش چند برابر بیشتره. یعنی درست همون وقتی که یه حرف خوب و اصولی چند برابر همیشه فایده داره، یک حرف یا حرکت غیر اصولی انجام میدن که میشه حکایت سنگ و دیوونه و چاه. گاهی اظهار نظر این بزرگواران به حدی لوس و مسخره و در عین حال چندش‌آوره که آدمی فکر می‌کنه گویا اینا یک اتفاق تازه در جریان زندگی رو یک بازی مثل مسابقه گل کوچیک یا هر مسابقه دیگه‌ای که فکرشو بکنید تلقی می‌کنن و از بازیکنا می‌خوان که راشون بدن تو بازی. یعنی چرت و پرت میگن که بگن مام هستیم. البته خدا می‌دونه شاید واقعا سطح سوادشون پایینه و توانایی زدن حرف سنجیده رو ندارن اما توانایی سکوت رو هم ندارن؟ این عزیزان اگه دین و ایمون ندارن از عقلشون استفاده کنن و به فایده سکوت پی ببرن و اگه دین و ایمون دارن علاوه بر عقل می‌تونن سراغ آیات و روایات هم برن و اون موقع بیشتر بفهمن اهمیت سکوت برای افراد جاهل چقدر بالاست! اینم بدیهیه که جهالت نسبیه و کسی که مثلا در رشته حشره‌شناسی کارشناسه لزوما نمی‌تونه راجب هر حشره‌ای یک ساعت سخنرانی کنه. چه برسه به کسی که رشته‌ش گیاه شناسیه! و قس علی هذا. فی الحال مثالی ساده‌تر از این به ذهنم نرسید! البته که باید مسئولین آگاه در هر حوزه، بابِ اظهارنظرهای مُضر رو برای همیشه ببندن چون گاهی غرض و مرض تو کار هست. البته اگر تو همون حوزه مسئول آگاه و مشغول به کاری باشه که دستشم باز باشه! والسلام. 9 آبان 1403 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
"می دونی زندگی كردن تو محله مانهاتان آمريكا تو يه آپارتمان يه خوابه با مردی كه تمرين ويولن می كنه چقدر سخته؟" زن در حالی كه اسلحه خالی رو به گروهبان پليس تحويل می داد اين جمله رو گفت. ! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 یک شعر و دو استقبال شعر اول را سروده است: تو به من خندیدی و نمی­‌دانستی من به چه دلهره از باغچۀ همسایه سیب را دزدیدم. باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب‌­آلود به من کرد نگاه سیب دندان‌­زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سال­هاست که در گوش من آرام آرام خش­ خش گام تو تکرار­کنان می­‌دهد آزارم و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم که چرا باغچۀ کوچک ما سیب نداشت؟ بعدها جواب حمید مصدق را اینطور داده است: من به تو خندیدم چون که می­‌دانستم تو به چه دلهره از باغچۀ همسایه سیب را دزدیدی پدرم از پی تو تند دوید و نمی‌دانستی باغبان باغچۀ همسایه پدر پیر من است من به تو خندیدم تا که با خندۀ خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک دل من گفت: برو! چون نمی‌خواست به خاطر بسپارد گریۀ تلخ تو را و من رفتم و هنوز سال­هاست که در ذهن من آرام آرام حیرت و بغض تو تکرارکنان می‌دهد آزارم و من اندیشه­‌کنان غرق در این پندارم که چه می‌شد اگر باغچۀ خانه ما سیب نداشت؟ و از آنها جالب­تر جوابیۀ یک شاعر به اسم بعد از سال­ها به این دو شاعر است: دخترک خندید و پسرک ماتش برد! که به چه دلهره از باغچۀ همسایه، سیب را دزدیده. باغبان از پی او تند دوید به خیالش می‌خواست حرمت باغچه و دختر کم‌سالش را از پسر پس گیرد! غضب‌آلود به او غیظی کرد! این وسط من بودم سیب دندان­زده‌ای که روی خاک افتادم من که پیغمبر عشقی معصوم بین دستان پر از دلهرۀ یک عاشق و لب و دندان ِ تشنۀ کشف و پر از پرسش دختر بودم و به خاک افتادم چون رسولی ناکام! هر دو را بغض ربود... دخترک رفت ولی زیر لب این را می‌گفت: «او یقیناً پی معشوق خودش می‌آید!» پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: «مطمئناً که پشیمان شده بر می‌گردد!» سال­هاست که پوسیده­‌ام آرام آرام­! عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز! جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم همه اندیشه­‌کنان غرق در این پندارند: این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت. @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
چند #کارتون زیبا و قابل تأمل با موضوع #جنگ_و_صلح @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
در حاشیه نمایش های اخیر ! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: پسرخاله‌های خدا ! بسم الله. 👈 حتما شما هم شنیدید که یهودیا خیلی خودشونو تحویل می‌گیرن و برای خودشون نوشابه باز می‌کنن و میگن ما قوم برگزیده‌ایم. منظورشونم اینه که فقط ما رفیق جون‌جونی خدا هستیم و بقیه آدما حتی آدم نیستن بلکه نهایتا می‌تونن بنده خوب ما باشن. نشون به اون نشون که هرگز دین یهودو تبلیغ نمی‌کنن بلکه میگن فقط بنی‌اسرائیل می‌تونن یهودی واقعی و در نتیجه نجات‌یافته باشن. از طرف دیگه میگن خدا نیل تا فراتو برای ما کنار گذاشته و به زودی همه‌ش مال ما میشه. عکس نیل تا فراتم می‌چسبونن رو بازوی سربازاشون. 🔸حالا این همه توهم از کجا ریشه گرفته خدا داند! ولی یه سؤال. اگه اینا انقدر آدمای خوبی هستن و اینقدر خدا قبولشون داره چرا حتی همون زمان حضرت موسی علیه السلام دچار غضب الهی شدن؟ از قضیه گوساله سامری و خشم خدا نسبت به سامری و دوستانش که بگذریم، کل امت حضرت موسی علیه السلام حداقل یه بار دیگه دچار عذاب طولانی‌مدت شد. 👈 وقتی حضرت موسی به بنی‌اسرائیل دستور داد وارد سرزمین‌ مقدس بشن، بنی‌اسرائیل از ترس دشمناشون که ساکن اونجا بودن، حاضر نشدن وارد سرزمین مقدس بشن و گفتن هر وقت اونا از اونجا خارج شدن مام حاضر میشیم بریم اونجا! بعد دو نفر مرد خداترس (گویا یوشع و کالب) بهشون گفتن باباجون شما اصلا وارد دروازه شهر که بشید قطعا پیروز میشید. به تعبیر بنده دیگه چی می خواین؟! باز گفتن نه تا دشمنای ما تو سرزمین مقدس هستن ما نمیریم اونجا. بعد به حضرت موسی گفتند تو با خدای خودت برید با دشمن بجنگید، ما همینجا نشستیم! در نتیجه حضرت موسی که دید اینا واقعا آدم نیستن، نفرینشون کرد و خدا هم اونا رو عذاب کرد و ۴۰ سال آزگار تو وادی «تیه» سرگردان شدن و در این مدت طولانی، ورود به بیت المقدس براشون ممنوع شد تا وقتی که خدا بهشون رحم کرد. وادی تیه یه بیابون بوده که بنی‌اسرائیل هر وقت مثلا ۵ ۶ فرسخ می‌رفتن جلو، فرداش باز می‌دیدن سر جای قبلی هستن. خلاصه تو این بیابون بی در و پیکر زندانی شدن. خیلی از مفسرین میگن حضرت موسی و هارون تو همین وادی از دنیا رفتند. 🔸 در زمان ما دوباره بنی‌اسرائیل طغیان کرده و در حال به غضب آوردن خداست. در نتیجه توقع فرود دوباره عذاب الهی بر سر یهود دور از انتظار نیست. عذاب هم لازم نیست حتما به صورت سرگردانی در وادی تیه باشه. ممکنه در به دری تو یه سرزمین دیگه باشه! یا هزار تا چیز دیگه. یه خدا داریم و یه عالمه اسباب عذاب تکراری و غیر تکراری! ضمنا پَرِ عذاب ممکنه حامیان یهود رو هم بگیره. یاعلی. یک آذر 1403 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
واکنش مصر نسبت به تهاجم اسرائیل به فلسطین...! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تا در شبی بارانی آنها را با خدای خویش چشم در چشم هم نوش کنیم! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
آسمان، آبی‌تر، آب آبی‌تر. من در ایوانم، رعنا سر حوض. رخت می‌شوید رعنا. برگ‌ها می‌ریزد. مادرم صبحی می‌گفت: موسم دلگیری است. من به او گفتم: زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست. زن همسایه در پنجره‌اش، تور می‌بافد، می‌خواند. من ودا می‌خوانم، گاهی نیز طرح می‌ریزم سنگی، مرغی، ابری. آفتابی یکدست. سارها آمده‌اند. تازه لادن‌ها پیدا شده‌اند. من اناری را، می‌کنم دانه، به دل می‌گویم: خوب بود این مردم، دانه‌های دلشان پیدا بود. می‌پرد در چشمم آب انار: اشک می‌ریزم. مادرم می‌خندد. رعنا هم. @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 فاطمه، مشعل فروزان هدایت مطابق روایتی که در نهج البلاغه نیز آمده، امیرالمؤمنین امام علی پس از خاکسپاری حضرت زهرا، جملات غم‌انگیزی را خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بیان کرده است. در یکی از این جملات به ایشان عرضه می‌دارد: «دخترت به زودی به تو خبر خواهد داد که چگونه امّت برای ظلم‌کردن و شکستن او پشت به پشت هم دادند! پس همه وقایع را از او بپرس و اوضاع و احوال را از وی جویا شو. این ظلم و ستم در حالی رخ داد که هنوز از رفتن تو مدت زیادی نگذشته و یادت از میان نرفته است.» 👈 مدت کوتاهی پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) هدیه ایشان به حضرت زهرا یعنی باغ فدک توسط ابوبکر غصب شد. به این هم اکتفا نشد و پس از مدتی، خانه ایشان توسط عُمَر، یار ابوبکر و عده‌ای دیگر از همراهانش مورد حمله قرار گرفت که در نتیجه موجب شهادت حضرت زهرا و فرزندش محسن علیهما السلام گردید. این حمله برای مجبورکردن امام علی و همراهانش به بیعت با ابوبکر انجام شد. حمله‌ای که ابوبکر هنگام مرگ می‌گفت ای کاش مرتکب آن نمی‌شد. همه اینها در حالی است که پیامبر سفارش اکیدی نسبت به حفظ احترام و حقوق اهل بیت خودشان داشتند که حتی در آیه قُربی ثبت شد. همه این وقایع تلخ، تنها در مدت سه چهار ماه پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) رخ داد! 👈 از سوی دیگر حضرت زهرا بیکار ننشست و یک مبارزه جدّی با دستگاه خلافت را شروع کرد. ابتدا در خطبه فدکیه، دستگاه حاکم را در مسأله فدک به شدت رسوا نمود و سپس در جلسه‌ای دیگر به صراحت به ابوبکر و عمر گفت که از آن دو خشمناک و عصبانی است و مطابق روایات مسلمانان از جمله اهل سنت، این غضب تا هنگام شهادت فروننشست. آنگاه وصیت کرد که مراسم تدفینش مخفیانه برگزار شود و کسانی که به او ظلم کردند در این مراسم حاضر نشوند. بنابراین دستگاه غاصب خلافت حتی نتوانست بفهمد محل دفن آن بزرگوار کجاست؟ این در حالی است که مسلمانان از رسول خدا روایت کرده‌اند که فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده و هر کس خدا را بیازارد کافر است. 👈 بنابراین از زمان شهادت حضرت زهرا تا به امروز همواره این سؤال خودنمایی می‌کند که چرا قبر ایشان مخفی است و چرا آن حضرت از ابوبکر و عمر تا هنگام شهادت خشمگین بود؟ کسانی که پاسخ به این سؤال را دریابند متوجه ظلم آشکار این دو نفر به صدّیقه کبری خواهند شد و اگر منصف باشند نمی‌توانند چنین افرادی را در قامت جانشین رسول خدا ! قبول کنند. این موضوع صرف نظر از احادیث فراوانی است که مانند حدیث غدیر و ثقلین، امامت امام علی و اهل بیت (علیهم السلام) را بیان می‌کند. در نتیجه حضرت زهرا با فداکردن جان خود در راه اسلام و اعلام نارضایتی از غاصبان خلافت و رسواکردن آنان، مشعلی فروزان و پایدار برای هدایت مردم روشن نمود. مشعلی که تاکنون افراد زیادی را به مذهب حق یعنی مذهب اهل بیت (علیهم السلام) رهنمون کرده و می‌کند. هر چند افراد آگاه و مغرض همچنان پشت به پشت هم می‌دهند تا نام و یاد فاطمه را از بین ببرند یا با تحریف همراه سازند. 1403 @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
عراقچی: گفتگوهای سیاسی بین دولت سوریه و شروع شود. دیروز اگر چه طرد و مرجوع شدیم امروز ولی صدای مسموع شدیم ممنوع شد اسم "قاتل تکفیری" ما جمعِ "معارضانِ مشروع" شدیم! ! @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: سندروم تعیین علائم ظهور! به نام خدا. بعضیام هستن که هر اتفاقی تو منطقه میفته یا هر کس خاصی رو می‌بینن فوری به ظهور یا شخصیت های متصل به ظهور ربطش میدن. از حوادث شام بگیرید تا سفیانی و یمانی و پادشاه حجاز و غیره. کلا هم کاری به حدیث "کَذِبَ الوَقّاتون" یا "تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ می‌گویند" ندارن. برادرای من! خواهرای من! همه چیز که مستقیما مربوط به ظهور نیست‌. کلا چن تا چیز مستقیما به ظهور مربوطه که تو روایات بیان شده‌ و ازشون به عنوان یاد شده: خروج سفیانی، قیام یمانی، صیحه آسمانی، فرورفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء (جایی بین مکه و مدینه) و قتل نفس زکیه (انسان پاک). حالا اینکه اینا در چه شرایطی اتفاق میفته یا کِی میان، تا حدودی تو احادیث بیان شده ولی تا حدودی. مثلا گفته شده یمانی و سفیانی و سید خراسانی همه با هم تو یه روز قیام می کنن. اما اینکه اسم و نسب اینا چیه و کِی قیام می‌کنن معلوم نیست‌. پس هر خری! تو شام قیام کرد یا کشت و کشتار راه انداخت لزوما سفیانی نیست و هر آدم صالح اهل خراسان لزوما خراسانی نیست. و نیز یمانی و شعیب بن صالح و غیره. ضمنا این مناطق رو قاعدتا باید نسبت به زمان صدور روایات یعنی زمان ائمه علیهم السلام سنجید. شامِ اون زمان شامل چند کشور فعلی از جمله سوریه و لبنان و فلسطین میشه و قلمرو خراسان و یمن اون زمان هم متفاوت بوده. پس اولا لطفا جوگیر نشیم! و ثانیا همچنان به دعاکردن برای ظهور ادامه بدیم. چون حوادث فعلی ممکنه مقدمه مقدمات ظهور باشن. شایدم مقدمه مقدمه مقدمات ظهور! و قس علی هذا! منظور اینکه در عین حال که نباید جوگیر بشیم و وقت و شخصیت تعیین کنیم، باید امیدوار باشیم که ظهور نزدیکه و دعا کنیم که زمان ما و هر چه زودتر اتفاق بیفته. دوران پس از ظهور هم آمادگی می‌خواد. چه آمادگی برای اطاعت از امام چه حوادث و جنگ‌های بعد از ظهور. چون می‌دونید صلح و صفای بعد از ظهور همینطوری یِلخی نیست! باید یه سری اتفاقات بیفته و دشمن رو شکست بدیم تا برسیم به صلح. پس ممکنه کوچکترین توانایی ما چه از نظر رزمی چه علمی چه فنّی به درد امام و سپاه امام بخوره. این توانایی‌ها رو حفظ و تقویت کنیم. ضمنا امام هم رئیس جمهور نیست! بلکه معصومه و به خدا وصله. پس باید سعی کنیم از امام اطاعت کنیم و خدایی نکرده مثل زمان امام حسن علیه السلام امام رو به اشتباه‌کردن متهم نکنیم. ان شاءالله حضرت زودتر بیان و مام یار خوبی برای امام چه در زمان غیبت چه در زمان ظهور باشیم. یاعلی. جمعه، ۲۳ آذر ۱۴۰۴ @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
نکته اخلاقی: فرزندانتان، نصایح شما را با رفتارتان مقایسه و سپس نتیجه گیری می کنند! (: @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
نقیضه‌ای بر یک غزل از حافظ شیرازی گل در بر و می در کف و معشوق به کام است من مانده‌ام این‌جا که حلال است؟ حرام است؟ با این که به فتوای دل اشکال ندارد گر یار پسندید تو را کار تمام است در مذهب ما باده حلال است، ولی حیف در مذهب اسلام همین باده حرام است شد قافیه تکرار ولی مسئله‌ای نیست چون شاعر این بیت طرفدار نظام است این ماه شب چاردهم در شب مهتاب یا این که نه، همسایه ما بر لب بام است در مجلس اگر جای خودت را نشناسی این‌جاست که مفهوم قعود تو قیام است پرسید طبیبم، که: «پس از رفتن یارت وضع تو اعم از بد و از خوب کدام است؟» از این که چه آمد به سرم هیچ نگفتم گفتم دل من سوخت، نفهمید کجام است! دیری‌ست که دلدار پیامی نفرستاد چون شعر مرا دید که دارای پیام است @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
@feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض