eitaa logo
فیضِ فیض
100 دنبال‌کننده
253 عکس
19 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 این داستان: واضحه که سیاست پدر و مادر نداره! عده ای از مردم تصور می کنن چون ایران با فلان کشور یا فلان گروه به اصطلاح روابط حسنه داره و دوسته پس باید اون دو کشور یا دو گروه حداقل در اصول عقاید سیاسی! با هم تفاهم داشته باشن. در حالی که اینطور نیست. ابدا اینطور نیست و تقریبا یا کلا هیچ وقت اینطوری نبوده. در سیاست، کشورها به فکر منافع خودشونن و گاهی برای جلب منفعت های بزرگتر از اصول اولیه انسانی هم عقب نشینی می کنن چه برسه به آرمان های بلندپروازانه سیاسی. البته گاهی هم سعی می کنن این حرکات رو توجیه عقلانی یا شرعی کنن. نمونه های زیادی حتی در زمان معاصر وجود داره. ایران با روسیه دوسته و تو خیلی از زمینه ها با هم هماهنگن. در عین حال ایران به غیر از روسیه با واسطه به اوکراین هم سلاح می فروشه! البته کمتر از فروش سلاح به روسیه. و از اون طرف روسا میان از ادعای امارات بر جزایر سه گانه و نیز از برخی از مواضع اسرائیل در سوریه حمایت می کنن در حالی که اسرائیلیا نظامیان ایرانی رو در سوریه به شهادت می‌رسونن و البته باز همین روسا بودن که تو عقب‌روندن دواعش از سوریه متحد ایران بودن. رابطه ایران با کشورهایی مثل سعودی و ترکیه و... هم به همین شکله همونطور که رابطه کشورهای دیگه با همدیگه هم همینطوره. به همین سادگی. پس وقتی کشور ما مثلا از سوریه و لبنان حمایت می کنه نباید توقع داشت کشور دوست، به هیچ عقیده مخالف عقاید ما پایبند نباشه. فقط مسأله اینه که ما به دلیل راه رفتن روی یک یا چند خط مشترک، اونا رو در زمره کشورهای دوست حساب می‌کنیم. مثلا تجارت، امنیت یا هم‌عقیده بودن برای مبارزه با دشمن مشترک. در واقع نکته مهم اینه که ما باید واقعیت های برخی عقاید یا حتی آرمان‌های کشورها یا ملت‌های دیگه رو بپذیریم یا حداقل سعی کنیم از کنار اونا برای رسیدن به مصلحت بالاتر -البته فقط در سیاست نه عقیده قلبی- عبور کنیم. نه اینکه کلا از بیخ انکارشون کنیم جوری که هیچ بنی‌بشری قبول نکنه و مسخره مون کنه! خصوصا جایی که اطلاعات غیر قابل انکاری از بروز اون عقیده در دسترس عموم باشه. همچنین نباید به خاطر وجود این عقاید بزنیم زیر میز دوستی سیاسی و مصلحت بالاتر رو قربانی کنیم! جالبه که هر دو مورد، طرفدارای خودشو داره. البته بدیهیه که اگه متحدین ما چیزی گفتن یا کاری کردن که ما نمی‌پسندیم و خط قرمز ما هم بود باید واکنش مناسب نشون داد. کاری که متاسفانه در بعضی موارد دولت‌های ما درست انجام نمیدن و تو این زمینه ضعف و کاستی نسبتا شدیدی احساس میشه. با آغاز نبرد دوباره این مسأله که فلسطینیا فلان عقیده رو دارن داغ شده. بحث اینکه اونا صدام رو دوست دارن یا اینکه شیعیان طبق اعلام یکی از سران جنبش جهاد اسلامی، حق عضویت در این گروه رو ندارن و موارد دیگه. اینجا باز دو جور برخورد می‌کنن. یه عده می‌خوان کلا بزنن زیرش و بگن مثلا دوست‌داشتن صدام مال گروهای مقاومت نیست و فقط مربوط به کرانه باختریه و مجاهدین مبرا هستن. این ادعا با واقعیات دیده شده حتی از سوی مجاهدین تطابق نداره و همه یا خیلی از فلسطینیای داخل و خارج این کشور صدام رو دوست دارن و گاهی با عکس صدام راهپیمایی می‌کنن. یه عده م از اونور بوم میفتن و میگن چون اینجوریه پس کلا نباید به فلسطینیا کمک کرد یا براشون اشک ریخت. اولیش به خاطر عدم اطلاع از ژست فلسطین‌دوستی صدام و موشک‌پرانیش به تل‌آویو وسط جنگ با کویت و کمک‌های ادعاشده دیگه صدامه و دومین موضع‌گیری هم به خاطر نفهمیدن دنیای سیاست و حتی در این مورد، انسانیته. در خباثت صدام هیچ بحثی نیست و ما هرگز نمی‌تونیم محبت یک انسان به یک دیکتاتور جانی رو قبول کنیم اگر چه گفته شده فلسطینیا از صدام فقط خیر دیدن! اما به هر حال، شکست اسرائیل مساله مهمتری برای ماست. بنابراین در عین حالی که این محبت عجیب رو نمی‌پذیریم اما این رو بهانه قرار نمیدیم که بهشون کمک نکنیم. از طرف دیگه دفاع از مظلوم واجبه و معصومان علیهم السلام هم همیشه از مظلوم دفاع می‌کردن حتی اگر یهودی یا کافر باشن یعنی معتقد به عقاید مخالف. در عین حال تعدی به خط قرمزها از طرف دولت‌ها و گروه‌های دوست مثل ادعای مالکیت بر جزایر سه گانه یا استفاده از ترکیب جعلی خلیج عربی باید محکوم بشه و باهاش برخورد مناسب صورت بگیره. به خصوص اگر از طرف دوستان! تجاوز نظامی صورت بگیره. سایر عقاید سیاسی و دینی کشورها و گروه‌های به اصطلاح دوست هم که ما نمی‌پسندیم یا اکیدا غیر قابل قبول می‌دونیم همین حکم رو داره. یعنی قبول واقعیت، نگاه به مصلحت بالاتر و محکوم‌کردن عبور از خط قرمزها. شوربختانه اینکه مسئولان ما هم گاهی تو این سه مورد لنگ می‌زنن و دنیای سیاست خارجی رو با آرمان‌گرایی ملی و دینی یکی تلقی می‌کنن. دنیای سیاستی که خودشون هم تو این زمینه کاملا از خطا مبرا نیستن. یاعلی. @feyzefeyz
این داستان: حریفت اونه! سالها پیش خواب دیدم امام زمان ظهور کردن و من و یه عده پسر جوون دیگه تو یه خیابون‌ وایسادیم. شب هم بود. ما می دونستیم یا خبردار شدیم که امام چن تا خیابون اون ورترن. من و اون جوونا به سرعت رفتیم به سمت اون خیابون و من به عادت همیشگیم تو بیداری، برای سریع تر رسیدن به مقصد گام هام رو بلند بلند برمی داشتم. پیچیدیم تو یه خیابون دیگه و وقتی واردش شدیم یه دفعه دیدم چن تا گلوله از طرف دشمن داره به طرفم شلیک میشه که همه ش از سمت چپ و راستم رد شد. با خودم گفتم اوه! اینکه بازی کامپیوتری نیست واقعیه! بعد سریع پیچیدم پشت یه تیر برق قایم شدم و از دست گلوله ها در امان موندم. بعد که تصمیم گرفته بودم دیگه نرم اون خیابون موعود! گفتم خب حالا میرم تو بخش تدارکات! اونجا خدمت می کنم. تا آخر خواب هم همچین بخشی نرفتم‌ یا اصلا وجود خارجی نداشت! (خوابامونم مثل خودمون طنزه!) چرا این خوابو دیدم؟ احتمالا چون تو بیداری همه ش به وقت ظهور فکر می کردم و اینکه حضرت رو یاری کنم و البته همیشه هم با خودم گفتم که اصن معلوم نیست در زمان حضور چقدر یاریگر باشم و خدا نکرده برعکسش... پویش که خطاب به صهیون ها شروع شد دوباره منو به این فکر فرو برد. گذشته از بحث نمادین بودن این پویش، من و امثال من واقعا حریف این شیطون بچه (نوچه ی گنده ی شیطونا!) هستیم؟ یا بریم و بذاریم بقیه حریفش باشن؟ همونا که مخلصانه‌ پیامک دادن و واقعا مرد عملن... به نظرم مهمترین ملاک برای اینکه بفهمیم ما چقدر در زمان ظهور تابع امام زمان هستیم، عملکرد خودمون در زمان و مکان فعلی هست. یعنی هر چقدر تو زمان غیبت دل حضرت رو شاد می کنیم یا حداقل نمی شکونیم همونقدر هم در زمان حضور در خدمت حضرت هستیم. گر چه نَفَس کشیدن در کنار حجت خدا خودش کلی هدایت و معنویت میاره. "زید بن صوحان" وقتی تو جنگ جمل در حال شهادت بود امیر مومنان علیه السلام بهش فرمود: خدا رحمتت کنه زید! تو کم هزینه و پرکار بودی. یعنی چی؟ یعنی هی غر نمی زدی باید فلان قدر به من امکانات و امتیاز بدید تا بهتون یه کُمَکَکی بکنم و آخرشم چیز خاصی ازت درنیاد! حالا من اینجوری ام؟ به نظرم حداقل باید اینجوری باشم. حداقلی که خیلی حداکثره.‌ یا حق. واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره بحقه علیه السلام ۱۰ آذر ۱۴۰۲ @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
فیضِ فیض
🔴 این داستان: وعده اضافی نخوریم! وفای به عهد موضوعی نیست که کسی ندونه یا نفهمه. یک مسأله اخلاقی روشنه. با این حال تو آیات و روایات مضامین زیادی درباره این موضوع داریم. اولین مسأله وفای به عهد خداونده. یعنی خدا وعده‌ای میده قطعا بهش عمل می‌کنه. دومیش تأکید زیاد خدا به وفای به عهد توسط مؤمنینه. پیامبر (صلی الله علیه و اله) به عهد و پیمانش حتی با کفار و یهود وفا می‌کرد مگه اینکه اونا نقضش می‌کردن. وفای به عهد انقدر مهمه که حتی تو بعضی روایات سفارش شده اگه به بچه‌های خردسالتون وعده‌ای دادید بهش عمل کنید. حالا اگه کسی مسئولتی دستش بود و وعده‌ای داد قطعا باید بهش عمل کنه. خصوصا اینکه این وعده به یه نفر دو نفر یا یه گروه دو یه گروه نیست. وعده به یک ملت یا اهالی یک منطقه س. این موضوع تو وعده‌های انتخاباتی خیلی به چشم میاد. بدبختی اینجاست که معمولا نمیان بگن اگه تونستیم مثلا شغل یا ارزونی ایجاد می‌کنیم. مستقیم تو چشم ملت زل می‌زنن و میگن قطعا انجام میدیم و بعد بدون هیچ توضیحی ولش می‌کنن. حالا چه ریاست جمهوری چه مجلس چه شورا. حالا اگه توضیح می‌دادن چرا نتونستیم باز قابل درک بود. البته توضیح با توجیه متفاوته. گاهی وعده فراتر از دولته و موضوع حیثیتی میشه! یعنی بحث آرمان یک امت یا یک تفکر میاد وسط. چرا؟ چون اگه به وعده عمل نشه تو ذهن برخی افراد ممکنه اساس یک آرمان زیر سؤال بره. دشمن توی این همه سال دونه دونه دانشمندا و افراد رده‌دار نظامی ما رو زد. گاهی هم مرزدارا و پلیسای ما و حتی مردم عادی رو شهید کردن. دولت‌های ما به خصوص نظامیای ما مدام وعده انتقام یا گاهی دادند اما جز تو موارد اندک هیچ کدوم عملی نشد. فقط گاهی بحث صبر استراتژیک رو پیش می‌کشیدن یا اینکه حواله به زمان و مکان مناسب می‌دادن. زمان و مکان مناسبی که هیچ وقت سر نمی‌رسید. سؤال این نیست که چرا نمی‌تونید انتقام بگیرید؟ یا اگه می‌تونید چرا نمی‌گیرید؟ یا اگه گرفتید چرا نمیگید؟ سؤال اصلی اینه که وقتی نمی‌تونید یا نمی‌خواید انتقام بگیرید چرا اون همه وعده میدید؟ اگه واقعا نمی‌تونید کاری بکنید چرا لقمه گنده تر از دهنتون ورمی‌دارید که توش گیر کنید و یه ملت رو مسخره خودتون کنید؟ یعنی واقعا متوجه نیستید که اگه تو این موارد حرف نزنید خیلی سنگین‌تره؟ یعنی متوجه نیستید که عمل‌نکردن به وعده‌های سخت! اونم تو سطح ملی چه تبعاتی داره؟ چقدر مردمو مأیوس و ناراحت می‌کنه و اونا رو نسبت به حکومت و گاهی حتی دین و آرمان بدبین می‌کنه؟ تو فاجعه اخیر کرمان و شهادت شهید رضی باز هم سیلی از وعده‌های سخت از طرف بالاترین مسئولین نظامی و غیر نظامی سرازیر شد. واقعا ان شاءالله که به مرحله عمل برسه ولی با توجه به سابقه افتضاح آقایون چندان چشمم آب نمی‌خوره ولی به هر حال انسان به امید زنده س! خیلی برام جالب بود که مسئول یمنی به خطبه نهم امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) اشاره کرد و خودشو در امور نظامی اهل عمل دونست نه اهل حرف. این خطبه زیبا ظاهرا در توصیف اصحاب جمل بیان شده: «وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ الْفَشَلُ، وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِعَ وَ لَا نُسِيلُ حَتَّى نُمْطِرَ.» ترجمه: «مانند رعد در تهدید می‌غرّند و مانند برق در توعید می‌جهند. با اين همه، ترسيدند و در كار بماندند. ما چون رعد نمى‌خروشيم، مگر آن گاه، كه خصم را فرو كوبيم و سيل روان نمى‌كنيم مگر آن گاه كه بباريم.» ان شاءالله که ما هم رعد و برق‌های بی باران با سِیلی از وعده وعید بی فرجام نباشیم. چه تو امور کلان و جمعی و چه تو امور جزئی و فردی. یاعلی. پ.ن: حدیث عکس نوشته، بخشی از عهدنامه مالک اشتر است. توصیه های مهم امیر مومنان علیه السلام به مالک برای حکومت بر مردم مصر. ! 19 دی 1402 @feyzefeyz
🔴 مرز باریک حب و بغض؛ مرز باریک بهشت و جهنم در قرآن و روایات تأکید فراوانی روی دوستی درست و دشمنی درست شده. دوستی و دشمنی فقط یک احساس قلبی نیست بلکه ریشه اعمال زبانی و کارهای جسمی ما هم هست. طبیعیه که وقتی کسی رو دوست داریم خود به خود زبان ما هم به سود محبوب می‌چرخه و کارهای زندگیمون هم به سمت محبوبون جهت می‌گیره. در واقع بسته به شدت دوستی به محبوب شبیه‌تر و شبیه‌تر میشیم. برای همین انتخاب دوست و دشمن فوق العاده حساسه و خدا در قرآن از ما خواسته خودش و دوستانش رو دوست داشته باشیم و از دشمنانش بیزار باشیم. یکی از علت‌هاش می‌تونه این باشه که خدا و بعد از خدا بندگان برگزیده‌ش سرچشمه تمام خوبی‌ها هستند و دوست داشتنشون به تعالی روح و کمالات اخلاقی ما کمک شایانی می‌کنه. چون ما خود به خود اونها رو الگوی زندگی خودمون قرار میدیم. علاقه به افراد یا فرهنگ خود به خود شباهت ایجاد می‌کنه. یک مثال جزئیش تاثیرپذیرفتن مردم ما از فرهنگ غربه که قبلا تو یادداشت «» بهش پرداختم. در تأیید شباهت‌پذیری از اقوام، روایت از معصوم داریم. از طرفی رضایت قلبی یا همون دوست داشتن همراهی با افراد نیک‌کردار و خواست قلبی برای انجام اعمال نیک در روایات اهل بیت علیهم السلام سفارش شده جوری که انگار خودمون هم اون عمل رو انجام داده‌ایم گر چه قرن‌ها یا کیلومترها فاصله داریم یا فاصله‌ای نداریم ولی مثلا به دلیل مالی توان ساخت یک بیمارستان خیریه رو نداریم اما با خودمون میگیم اگه پول داشتیم حتما چنین کاری می‌کردیم. جابر بعد از شهادت امام حسین علیه السلام حضرت رو زیارت کرد ولی خودش رو همراه حضرت دونست چون قلبا همراه امام بود گر چه به علت نابینایی توان یاری فیزیکی حضرت در عاشورا رو نداشت. مام برای همین میگیم «یا لیتنا کنا معک». برعکسشم هست. تو زیارت عاشورا کسانی که ظلم به امام حسین علیه السلام رو شنیدند و از این عمل رضایت داشتند لعنت شده‌اند. گر چه حتی مربوط به زمان ما باشند و اصلا امکان حضور فیزیکی در جبهه دشمنان امام رو نداشته باشند. بنابراین دوستی و دشمنی در واقع بهشت و جهنم ما رو می‌سازه. در زمانه ما هم مصادیق زیادی از این دوستی‌ها و دشمنی‌ها پیدا میشه. دوستی و دشمنی‌هایی که منجر به عمل درست و غلط مردم میشه. بعضی‌هاش خیلی روشنه و با این حال کسانی هستن که توش لنگ می‌زنن و بعضی‌هاش جزئیه. مثلا تو همین انتحابات. یکی طرفدار فلان حزبه و به افراد این حزب رای میده. اما ماجرا وقتی ناراحت‌کننده میشه که اون فرد اتفاقا روزنامه نگاره یا کانال داره و به خاطر دوستی با اون حزب میاد یه تهمت ناجوانمردانه به کاندیداهای حزب رقیب می‌زنه. یا اصلا تو محیط خونه میاد بیخودی تخریبش می‌کنه. در حالی که همیشه باید عدالت و انصاف رو رعایت کرد و هر چیزی رو هم نشر نداد! کلی‌تر مثل حملات اسرائیل به غزه یا برخی ایرانیا یا حملات روسیه به اوکراین. روشنه که باید مهاجمانی که زن و بچه بی گناه مردم رو می‌کشند و خاک یک ملت رو به توبره می‌کشن دوست نداشت و ازشون بیزار بود. ولی در کمال تاسف افرادی پیدا میشن که مثلا به علت اینکه اوکراین متحد آمریکاس و روسیه تا حدودی! دوست، مطلقا روسیه رو تطهیر می‌کنند. حداقل از ظاهر حرفا و کامنتا و لایکاشون که این برداشت میشه. در حالی که باید ظلم هر ظالم در هر جبهه‌ای که باشه حتی در یک جنگ واحد، حداقل قلبا محکوم کرد. یا از اون طرف، صرفا به دلیل اینکه اسرائیل دشمن ایرانه از اسرائیل و جنایتهاش پشتیبانی زبانی می‌کنند. گناه دیگه شونم اینه که مظلومین یا طرفداران مظلومینی که حرفاشونو می‌شنون با این حمایتها ناراحت و اذیت می‌کنن. طبیعیه که سر و کار اینا با کرام الکاتبینه! هزار تا مثال دیگه‌م می‌تونید بزنید. خلاصه تلاش و دعا کنیم که حب و بغض ما میزون باشه. ان شاءالله. یا علی. 12 اسفند 1402 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
این داستان: تبریک به خودم! تو خونواده ما جشن تولد گرفتن رسم نیست. با این حال استثناهایی به چشم می‌خوره. اولین تولد عمرم تولد ما بود! یعنی من بچه بودم و مادرم برای من و دو تا داداشم جشن تولد مشترک گرفت. یادمم نمیاد کس خاصی دعوت باشه فقط کیک پخت. تو این همه سال فقط به ندرت جشن تولد بقیه بچه‌های فامیل یا دوستام می‌رفتم و گاهی حسرت اسباب‌بازیایی که براشون میآوردن رو می‌خوردم. گذشت تا اوایل دوران نوجوانی که دوستامو مجبور کردم به مناسبت تولدم برای همه فلافل بخرن. گاهی هم به بعضی از رفقا کادوی تولد می‌دادم یا اونا می‌دادن و صرفا اینجوری تولد همو گرامی می‌داشتیم. خلاصه امسال دیدم شب تولدم گذشت و داره شب بعد از شب تولدمم می‌گذره. فلذا! یهو تصمیم گرفتم خودم برای خودم جشن تولد بگیرم. به همین منظور یک کیک خریدم و به اعضای خونواده‌ م گفتم حداقل خودشون تشریف بیارن. چون خودم برای خودم جشن گرفتم روی کیک نوشتم تولد خودم مبارک. جالب این بود که شیرینی‌فروشه اصلا از اینکه سفارش دادم همچین چیزی روی کیک بنویسه تعجب نکرد. انگار روزی هزار نفر میان و سفارش میدن بنویس تولد خودم مبارک! چون جشن یهویی بود، کسی کادویی آماده نکرده بود و البته انتظاری هم نداشتم. با این حال فی المجلس مقادیری پول بهم هدیه دادن که باهاش تقریبا پول کیک دراومد و ضرر مالی خاصی نکردم! الحمدلله! بخش دوم ماجرای امشب اما جالب‌تره. حدود ساعت 12 شب رفتم بنزین بزنم دیدم ماشینا تو صفن. رفتم پشت ماشین آخری وایسادم که یهویی ماشینه عقب اومد و از اون فاصله کم با سرعت کوبوند بهم و چراغ جلوی ماشین و مقادیری از بدنه جلوی ماشینمو داغون کرد! البته در کل خیلی آسیب نزد ولی انقدر سریع زد که وقت نکردم درست با بوق زدن بهش هشدار بدم دنده عقب رفتن که بماند. بعد خود راننده که یه جوون با ریش پروفسوری طور بود با عصبانیت دو دستی زد رو فرمون ماشینش. گفتم آخه چرا؟ داداش چرا اومدی عقب اصن؟ گفت شماره مو میدم فردا تعیین خسارت کن پولشو میدم. گفتم زنگ بزنم افسر بیاد؟ گفت بزن. بعد دوباره گفت شماره مو میدم فردا تعیین خسارت کن پولشو میدم. گفتم زنگ بزنم افسر بیاد؟ گفت بزن. دقیقا این مکالمه همینجوری دو بار تکرار شد. بعد که زنگ زدم پلیس بیاد، اون راننده هه رفت تو جایگاه دیگه بنزینشو زد. معلوم شد می‌خواسته بیاد عقب که بره اون ور بنزین بزنه چون اونجا خلوت شده بود. بعدشم یهویی اومد بهم گفت من دارم میرم شماره مو یادداشت کن. گفتم داداش زنگ زدم افسر بیاد. با عصبانیت گفت اگه می‌خوای شماره مو بگیر و گر نه من دارم میرم، اینجوری منم از دست میدی! گفتم خب من زنگ زدم افسر بیاد خودت گفتی زنگ بزن! این مکالمه هم کم و بیش دو بار تکرار شد! بعدش تند تند شماره شو داد و رفت! انگار اون شاکی بود و من مقصر. منم به پلیس گفتم دیگه نیاد. نتیجه می گیریم این روزا ملت اعصاب ندارن. هم سعی کنید حقتونو نخورن هم مواظب خودتون باشید! گاهی هم خودتون واسه خودتون جشن بگیرید الکی! (: خلاصه که همیشه شاد باشید ان شاءالله. یاعلی. 18 اسفند 1402 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: ما نمی‌خوایم بفهمیم، لطفا اصرار نکنید! 👈 سالها پیش یه استاد داشتیم که به ما از نهج البلاغه می‌گفت. این استاد که یک حاجاقای میانسال بود تو سوریه برای مجاهدانی که با داعش می‌جنگیدند تبلیغ دین می‌کرد و هر از گاهی خاطراتی از حضورش تو سوریه می‌گفت. مضمون تقریبی یکی از خاطراتش که مربوط به مطلبه رو از زبون ایشون میگم: 🔸 ارتش سوریه چند گروه بودند: شیعیان و نیز علویان، اهل تسنن، مسیحی‌ها و ایزدی‌ها؟! خلاصه بی دینم بینشون بود و من هم‌زمان مجبور بودم برای همه‌شون سخنرانی کنم. منم خطبه‌های امیرالمؤمنین علیه السلام تو نهج البلاغه رو براشون می‌خوندم بدون اینکه بگم خطبه‌های کیه! چون بعضیاشون اصلا به به اسلام یا کلا به دین اعتقاد نداشتند ولی با این حال بعضی سربازا می‌فهمیدند خطبه‌های نهج البلاغه س. به هر حال یکی از چیزایی که براشون می‌گفتم توصیه‌های نظامی نقل شده از امام بود. مثلا اینکه امام علی تو یه خطبه ضمن سایر دستورات نظامی، به نظامی‌ها فرموده توی جنگ، زره نبرد رو کامل کنید. (خطبه 66) یعنی سعی کنید زره رو جوری بپوشید که جایی از بدن باقی نمونه که دشمن بتونه بهش راحت آسیب بزنه خصوصا نقاط حساس بدن مثل سر و گردن. طبیعتا تا جنگجو بیشتر زنده بمونه و بجنگه و زود به فیض شهادت نائل نشه! این توصیه رو برای دو تا گردان گفتم. یه گردان بهش عمل کرد و سربازا بدنشونو حسابی با لباس‌های نظامی پوشوندن و یه گردان عمل نکرد. گردانی که عمل کرد اصلا شهید نداد بلکه فقط چن تا زخمی داد. اما گردانی که عمل نکرد هم حسابی شهید داد هم حسابی زخمی! (پایان نقل قول) 🔸 بنابراین گذشته از دستورات بدیهی عقل به آمادگی بالای نظامی چه فردی چه اجتماعی در قالب گردان و لشکر، ما تو دینمون یه عالمه آیه و روایت داریم که توصیه‌‌های مختلفی درباره آمادگی دفاعی و جهادی می‌کنن. دینی که از پیامبرش نقل شده قبل جنگ، حتی شونه‌های سربازای تو صف رو عقب و جلو و یکسان می‌کرد انقدر نظم در امور جنگی براش مهم بود. با همه اینا متاسفانه باز می‌بینیم وقتی تو کشورمون یک عملیات تروریستی انجام می‌گیره یا حتی نه، شاهد یک رزمایش هستیم خیلی وقتا به همین توصیه‌های ابتدایی هم عمل نمیشه. مثلا سرباز مملکت ما که مرزبانم هست نه لباس جنگی درست و حسابی و به روز داره، نه کلاه محافظ، نه اسلحه آنچنانی نه موقعیت حفاظتی آدمیزاد! مثل سنگر و برج و پشتیبانی هوایی مناسب و غیره. و بعد در نقطه مقابل می‌بینیم چار تا تروریست پاپتی! حداقل همه امتیازات فردی مناسب رو داره! در نتیجه ما هر دفعه یه عالمه شهید می‌دیم. یا تو رزمایشا که نماد قدرت نظامی کشوره می‌بینیم یکی کلاه معمولی داره یکی مثل زمان جنگ ایران و عراق کلاه جنگی پوشیده، یکی لباسش پاره س! و خلاصه بی نظمی حاکمه! 👈 سالهای ساله که دلسوزای مملکت تو قالب مقاله و وبلاگ و کانال دارن به این نکات اشاره می‌کنن اما مسئولین هیچ قدم مناسبی برنداشتن. مسئولین نظامی یا دولتی (حالا هر دست اندر کاری) اگه ادعای عاقلی دارن باید به احکام بدیهی عقل یا تجارب خوب در امور جنگ عمل کنن و اگه ادعا می‌کنن متدین هستن باز باید به سفارش‌های دین و معصومان علیهم السلام توجه و عمل کنن.  اما افسوس که تا حالا جز دعا و تشییع و حرفای سلحشورانه خالی‌خالی در تمجید همین شهدا چیز خاصی ازشون ندیدیم. انگار نمی‌خوان بفهمن جون این سربازا چقدر با ارزشه و انگار اونی که از همه چی ارزونتره جون همین سربازاس... ان شاءالله که واقعا یه روزی و به زودی! به خودشون بیان تا بازم جوون از دست ندیم. یاعلی. 17 فروردین 1403 @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: او یک فرشته بود! به نام خدا. 🔸 طبیعیه که وقتی بزرگی از دنیا بره مردم از خوبیاش بگن و اینطوری یادش کنن. به ویژه وقتی اون بزرگ، کسی باشه که مقبول همه باشه مثل یک عالم یا دانشمند قابل احترام که خودش و حرفا و عملکردش قابلیت الگوگیری داره و مردم با یادکرد و الگوگیری می‌تونن زندگی بهتری داشته باشن. حتی ممکنه این افراد در طول زندگیشون به صورت محدود دارای کرامت یا صفات ویژه‌ای باشن و اینها هم یاد بشه. اما گاهی تعریف و تمجیدها به سمت و سوی کرامت‌سازی و قدیس‌سازی‌های مضحک میره که حتما نمونه‌هایی رو همه‌مون شنیدیم. کرامتایی که اگه خود اون مرحوم زنده بشه شروع می‌کنه به انکارکردن و گاهی خندیدن! 👈 با این وجود، گفتن این چیزا درباره کسی که مسئولیت اجرایی خاصی در قبال مردم نداره اگر چه غلط و مردوده ولی خیلی مایه شگفتی نیست. چون میگیم مردم از بس دوستش دارن یه کم پیازداغشو زیاد می‌کنن! عملکرد خارجی خاصی هم نداشته که این چیزا رو به صورت قاطع زیر سؤال ببره. شگفتی وقتی به اوج می‌رسه که بعد از فوت کسی که مسئولیت کوچیک یا بزرگی داره باز از این حرفا زده میشه. این موضوع شامل همه مسئولین رده بالا و رده پایین اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و... میشه. 🔸 بعد از حادثه اخیر درباره رئیس جمهور فقید و همراهانش، چند مرحله طی شد. مرحله اول شمردن منطقی خدمات این گروه بود که همه به عینه دیدن و قبول دارن. مرحله دوم شمردن غیرمنطقی خدمات رئیس جمهور و دولتش بود. یعنی کارهایی رو به عنوان خدمات دولت شمردن که به قول کروبیِ حکیم! ننجون آدم هم می‌فهمه این چیزا اساسی نداره. حرفایی که پهلو به پهلوی طنز می‌زنه! 👈 با این همه اگه کار به اینجا ختم می‌شد اصلا این یادداشت رو نمی‌نوشتم ولی متاسفانه کم کم تعریف و تمجیدهای غلوآمیز با رنگ تقدیس شروع شد. مثل نسبت‌دادن علی الاطلاق دولت به امام رضا و امام زمان (علیهما السلام) به صورت‌های مختلف! کاملا بدیهیه که خادم الرضا بودن یک شخص -حالا هر کس- دلیل نمیشه که حتما مورد عنایت ایشون قرار بگیره و ضمانت و شفاعت بشه. بلکه ممکنه به دلیل اعمال اشتباهش مورد سؤال و حتی غضب امام هم قرار بگیره. در واقع خبردادن به اینکه کسی حتما مورد عنایت امام قرار گرفته نیاز به دلیل قطعی داره. مثلا کسی که از علم غیب و از پشت پرده خبر داره بیاد خبر بده. اما ما الان دسترسی به امام معصوم نداریم و بنابراین نهایتا می‌تونیم برای اموات طلب خیر و شفاعت کنیم و در این موارد صرفا «امیدوار» به فضل و رحمت الهی باشیم. حتی تو یک بنر دیدم نوشته بود رئیس جمهور با جمعی از شهدا قراره رجعت کنن! البته امیدوارم جعلی باشه. 🔸 بنابراین شاعران، نویسندگان، خاطره گویان. نقاشان و تصویرگران نباید به این دایره ورود کنن و افراد از دست رفته رو در بهشت و در حلقه امامان معصوم تلقی و تصویر کنن چون هیچ کس هیچ دلیل معتبری در دست نداره. این کارها خصوصا وقتی در کنار اشتباهات گاه بزرگ مسئولینِ مرحوم قرار بگیره حتی ممکنه برخی افراد سست‌ایمان رو نسبت به اصل مقدسات بدبین کنه و بدون تردید خطرناکه. 👈 نکته آخر اینه که بر فرض، کسی از طریقی مطمئن شد که یکی از مرحومینِ سابقا مسئول مورد عنایت خاص خدا و اولیای خدا قرار داشته نهایتا می‌تونه اینها رو در جمع‌های خصوصی بیان کنه نه اینکه بیاد پشت تریبون یا در صدا و سیما با صدای بلند اعلام کنه تا مشکلات پیش‌گفته پیش بیاد. یعنی اینایی که گفتم دلیل بر نفی هر گونه کرامت و تقدس نیست اما مهم داشتن دلیل معتبر و چگونگی بیانشه. در نهایت این یادداشت بسیار مهم و تاثیرگذارو دست به دست کنید تا برسه به دست اونایی که باید برسه! یا علی. 10 خرداد 1403 @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 جناب ابوذر غفاری و انتخابات ابوذر رو همه می‌شناسن. یار وفادار پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام. شجاعتش در مقابله با شرک در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و اله) مثال‌زدنیه. مثلا وسط مکه تو اوج قدرت مشرکین دو بار فریاد توحید سر داد و هر دو بار مفصل کتکش زدن. بعدشم که به عهدی که با امام علی علیه السلام بسته بود جوری وفادار بود که همیشه اسمش در کنار سلمان و مقداد به عنوان سه نفری که بعد از غصب خلافت هرگز از امام رو برنگردوندن یاد میشه. ابوذر یک ویژگی داره و اون صداقتشه. صداقت ابوذر در کلام رسول خدا متبلور شده. حضرت درباره صداقتش فرمودن: «آسمان سایه نیفکنده و زمین حمل نکرده راستگوتر از ابوذر». این حدیث رو هم شیعه و هم سنی روایت کردن و قبول دارن. پس ابوذر همیشه راست میگه. در نتیجه حضور دائمیش در جبهه امام علی و تقابلش با خلفای سه گانه یکی از دلایل حقانیت امامت و خلافت مولا علی علیه السلامه. ابوذر انقدر به لفت و لیسای عثمان از بیت المال اعتراض کرد تا آخرش عثمان مجبور شد با وضع بدی به یه جای پرتی به اسم رَبَذه تبعیدش کنه و همونجا هم از دنیا رفت. 👈 خب چرا الان این یادداشتو نوشتم؟ چون ابوذر با این همه پاکی و صداقت مثال زدنی و این مقام والایی که داره، طبق روایت نبوی از هر گونه ریاست و مدیریت نهی شده. از پیامبر نقل شده که رسما به ابوذر فرمود: ای ابوذر من هر چه برای خودم دوست دارم، برای تو هم دوست دارم. تو (برای مدیریت و ریاست) ضعیفی پس حتی بر دو نفر هم ریاست نکن و متولّی هیچ مال یتیمی هم نشو. پس اینطوری نیست که هر آدم پاک و مخلص یا خوش اخلاق، الزاما برای ریاست یا مدیریت هم مناسب باشه. خیر. باید کسی رو پیدا و انتخاب کرد که هر دو شو با هم داشته باشه. هم پاکی و اخلاق و صداقت و هم توان مدیریت. ان شاءالله هر کی بهتره انتخاب بشه. یا علی. ۷ تیر ۱۴۰۳ @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
فیضِ فیض
به نام خدا. سریال یکی از معدود سریال‌های فاخر تاریخی ایران است. با این وجود در بخش‌های مختلفش تفاوت‌های جزئی یا کلی با تاریخ به چشم می‌خورد. این حقایقِ تغییریافته یا قربانی درام و جذابیت داستان شده یا اینکه پخش آن به این صورت ناشی از کم‌دقتی و یا شاید محدودیت‌های گروه تولید بوده است. یکی از این تغییرات نه در متن تاریخ بلکه در شخصیت‌پردازی‌ها دیده می‌شود که چند نمونه از آن را در چند نوشته متذکر می‌شوم. ۱. مختار در مجموعه تلویزیونی مختارنامه با بازی «فریبرز عرب‌نیا» دارای یک شخصیت بسیار موقر و جدی و تا حدی به قول معروف عصا قورت داده است. او حتی به ندرت شوخی می‌کند و گاه یارانش را از شوخی با به قول خودش «آنچه خدا دوست ندارد» نهی می‌کند. این شخصیت‌پردازی به او شخصیت جذابی بخشیده اما با تاریخ هماهنگی چندانی ندارد. نقل است که وقتی سر ابن زیاد ملعون را نزد مختار آوردند او در حال غذا خوردن بود. او خدا را همراه با گفتن جملاتی شکر کرد و بعد از اینکه از غذا خوردن فارغ شد با کفشش بر صورت ابن زیاد کوبید. سپس کفشش را به سوی غلامش انداخت و به او گفت: آن را بشوی، چرا که آن را به صورت مرد نجس و کافری زدم. در نقل دیگر به صورت نحس ابن زیاد ملعون آب دهان انداخت و بعد دستور داد آن را بسوزانند. اما در روایت مختارنامه، مختار ناگهان سر خودش را به جای سر ابن زیاد می‌بیند و می‌گوید شیطان سر مرا به جای سر ابن زیاد نشان می‌دهد و...! همچنین وقتی بسیاری از یاران مختار از جمله سردار او «احمر بن شمیط» در منطقه‌ای به نام «حروراء» توسط لشکریان مصعب شهید شدند، مختار به حروراء آمد و به چند نامه نوشت تا برگردد و به او کمک کند ولی ابراهیم برنگشت. در این هنگام مختار گفت: «عجب مصيبتى است امروز، اى كاش ابراهيم در كنارم بود. اما او مرا رها كرد و من چاره‌اى جز تن دادن به مرگ ندارم». اما این جملات و هر جمله‌ای که به صلابت مورد نظر نویسنده در شخصیت مختار ضربه بزند در سریال مشاهده نشد. در مورد دیگر در سریال، وقتی ابراهیم می‌بیند دست به اعتراض زده، قضیه را از دیگران می‌پرسد و تازه می‌فهمد که ابن حر پول‌پرست است. سپس می‌گوید من سرباز درهم و دیناری نمی‌خواهم و او هم شورش کرده و پس از آن به مصعب می‌پیوندد. در حالی که در تاریخ آمده که هم ابراهیم و هم مختار از پیش می‌دانستند که ابن حر دنیاپرست است. ابراهیم نزد مختار از ترس خود از ابن حر و اینکه ممکن است در یک موقعیت حساس لشکر را ترک کند سخن می‌گوید و حتی از مختار می‌خواهد او در لشکرش نباشد. اما مختار ضمن تأیید سخنان ابراهیم می‌گوید: «با او نیکی کن و چشم او را با مال پر کن! ممکن است اگر دستور بدهم از تو جدا شود در دلش نسبت به تو کدورتی پیش بیاید.» اما این مکالمه نیز در سریال جایی نداشت چرا که احتمالا پول‌دادن به یک شخص برای استفاده از جنگاوری او و قبیله اش و نیز ترس از شورش آنان، از دید کارگردان با شخصیت مختار و نیز ابراهیم جور درنمی‌آید! گر چه ابن حر دنیاپرست‌تر از این حرفها بود و وقتی خراج شهر تکریت یعنی پنج هزار درهم به او رسید گفت ابراهیم بیشتر از من گرفته و با وجود انکار همراه با سوگند ابراهیم باز هم دست به شورش زد. @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
فیضِ فیض
۲. عبدالله بن زبیر مجموعه مختارنامه، شخصیت ابن زبیر با بازی را یک انسان با سیاست و مدبر ترسیم کرده و این موضوع را در چهره، سخنان و رفتار او نشان داده است. البته سیاست و تدبیر از نوع خبیثش! ابن زبیر در این مجموعه از گیج کردن حریفانش با انواع و اقسام حربه‌ها سخن می‌گوید. اما چیزی که در تاریخ می‌بینیم کاملا برعکس این موضوع است. در واقع ابن زبیر یکی از ضعیف‌ترین خلفای تاریخ است. با اینکه عبدالله بن زبیر، مدتی پس از واقعه عاشورا بر حجاز، عراق، مصر و حتی شام (به جز اردن) چیره شد، اما ناآرامی‌ها و شورش‌ها به سرعت گریبان او را گرفت. شام در مدت زمان کوتاهی توسط خلیفه مروانیان از دست او خارج شد و نماینده ابن زبیر کشته شد. مروان همچنین مصر را تحت کنترل خود درآورد ولی در جنگ با ابن زبیر شکست خورد تا اینکه خلافت به فرزندش رسید. از سوی دیگر مختار در کوفه قیام کرد و توانست مدتی بخشی از عراق را به کنترل خود درآورد. پس از شهادت مختار، عبیدالله بن حر جعفی بعد از اینکه از زندان زبیریان آزاد شد دست به شورش زد و حتی تکریت را تصرف کرد تا اینکه در نهایت یارانش متفرق شدند و وی از بیم دستگیری خود را به آب انداخت و غرق شد. از طرف دیگر خوارج، حکومت ابن زبیر را بسیار تحت الشعاع قرار دادند و افرادی مانند مناطق وسیعی از حجاز و یمن را به تصرف خود درآوردند. نجده -که در سریال نشان داده شد و در جنگ با سپاه یزید در نزدیکی مکه هم‌پیمان زبیریان بود-  آنقدر پیشرفت کرد که قدرتش با قدرت ابن زبیر و عبدالملک مروان برابری می‌کرد و عبدالملک با او روابط دوستانه برقرار کرد تا لازم نباشد با او بجنگد و یا بتواند او را بر علیه ابن زبیر بشوراند. نجده در همین حال به مکه رفت و حج به جا آورد و ابن زبیر هم نمی‌توانست به او چیزی بگوید و این از اوج ضعف ابن زبیر حکایت دارد! با این حال نجده در اوج قدرت خود، به دلیل اختلافات داخلی میان خوارج کشته شد. قیام یک خارجی دیگر به اسم که با نجده اختلاف نظر داشت نیز یکی از مسائل مهم دوران ابن زبیر بود. در نهایت عبدالملک مروان -که هوشمندانه منتظر فرجام جنگ مختار و ابن زبیر نشسته بود- ابتدا را کُشت و عراق را به دست آورد و سپس لشکری را به فرماندهی به مکه گسیل داشت و او نیز پس از محاصره مکه، ابن زبیر را که با یاران اندکش همچنان مقاومت می‌کرد از بین برد و به حکومت حدودا 11 ساله او پایان داد. حکومتی که سرشار از حادثه و شورش بود و به سرعت رو به خاموشی گرایید. شایان ذکر است که عبدالله بن زبیر نقش زیادی در جنگ جمل داشت و سخن درباره نسب، رفتارها و ویژگی‌های شخصی او یک گفتار جداگانه می‌طلبد. @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 در نومیدی بسی امید است با حادثه اخیر در و شهید و زخمی‌شدن تعداد زیادی از نیروهای مقاومت و حتی مردم عادی و دیدن پیام‌های متنوع مردم که بعضیاشون بوی ناامیدی می‌داد ناخودآگاه یاد این آیه عجیب قرآن افتادم. خدا در آیه 110 سوره یوسف می‌فرماد: «حَتَّی اِذَا اسْتَیْاَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشَاءُ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ». «اِسْتَیْاَسَ» تو آیه به معنای در آستانه ناامیدی قرارگرفتنه نه به طور کلی ناامیدشدن. «یَئِسَ» به معنای ناامیدشدنه که اینجا استفاده نشده. خدا در این آیه می‌فرماد انقدر کمک‌فرستادن ما برای فرستادگانمون طول می‌کشید که پیامبران در آستانه ناامیدی قرار می‌گرفتند. اینکه امید به چی داشتن و در آستانه ناامیدی قرار گرفتند، به صورت‌های مختلف تفسیر شده. بعضیا گفتن بحث امید به نزول سریع عذاب و یاری‌فرستادن خدا به پیامبران و پیروانشون بعد از ناامیدی از هدایت مردم بوده. «کُذِبوا» رو هم میگن یعنی مردم می‌گفتن وعده یاری و عذابی که پیامبرا میدن دروغه. ادامه آیه که بحث نجات مومنان و رسیدن عذاب به مجرمینه این تفسیرو تأیید می‌کنه. به هر حال هر چی بوده بحث به اصطلاح نصرت الهی بوده که طبق این تفسیر در قالب شکست دشمنان پیامبران علیهم السلام به وسیله عذاب رخ می‌داده. گُلِ بحث اینه که: 👈 اولا خدا راجب پیامبرا حرف می‌زنه نه آدمای عادی! یعنی پیامبرا که با خدا در ارتباط بودن و معصوم بودن و چه و چه... انقدر در تنگنا و سختی قرار می‌گرفتن که نزدیک بود از یاری خدا ناامید بشن! اما خب به مرحله ناامیدی از یاری خدا نمی‌رسیدن. 👈 دوم اینکه طبق آیه قرآن وقتی شدت سختی به این مرحله رسید که پیامبران در آستانه ناامیدی از رسیدن نصرت الهی قرار گرفتن اون وقت «جاءَهم نَصرُنا» یعنی اون وقت یاریشون کردیم. یعنی اوج‌گرفتن سختی مساوی با پیروزیه طبیعتا به شرط استقامت در راه حق. بنابراین شدت‌گرفتن سختی‌ها گر چه بسیار ناراحت‌کننده س اما هم زمان امیدها رو برای دریافت نصرت الهی افزایش میده. ان شاءالله که این نصرت، ظهور حجت خدا (عجل الله فرجه) باشه. یا علی. ۲۸ شهریور ۱۴۰۳ @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 از سنگ لحد تا معدن وقتی رئیس قبیله اوس، مدتی پس از مجروح‌شدن در جنگ خندق بر اثر جراحت به شهادت رسید، پیامبر (صلی الله علیه و اله) او را تشییع کرده و پس از رسیدن به قبرستان با دست خود لحد را ساخته و خشت بر آن گذاشت. مى فرمود: خاك و گِل به من بدهيد و با گل مابين خشت ها را پر کرد. رسول خدا همين كه کار لحد را تمام کرده و خاك ريخت تا قبر پر شد، طبق روایت یک جمله مهم به زبون آورد که به نظر ساده میاد ولی خیلی کارگشا و کلیدیه و پر از درس. حضرت فرمود: «مى‌دانم به زودى اين خشت و گِل كهنه خواهد شد اما خداوند دوست دارد هر كارى كه بنده‌اش انجام مى‌دهد محكم باشد.» 👈 این یعنی حتی در جزئی‌ترین کارها که تازه می‌دونیم به صورت طبیعی دوام زیادی نداره، باز هم باید اصل محکم‌کاری و نظم رعایت بشه. حالا این رو باید مقایسه کنیم با حادثه تلخ اخیر در معدن طبس رخ داد و حوادثی که پیش از این هم در معادن و سایر زیرساخت‌های دیگه رخ داده و متاسفانه از اصل ایمنی غفلت شده و هیچ درسی هم گرفته نمیشه! تازه اینجا مثل سنگ لحد نیست که از بین بره اینجا ما با جان آدمیزاد طرفیم. و باز بنگرید به سهل‌انگاری‌های زیاد در سایر امور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی. حتی نفوذ بیگانگان در مناطق حساس نظامی هم ناشی از اهمال در استحکام این مکان‌هاست همونطور که اهمال در تجهیز درست مرزداران و تقویت مرزها که به طور دائم منجر به شهادت جوونای این مملکت میشه هم یکی از موارد بسیار مهمه. مثل نفوذ فرهنگ بیگانه که ناشی از سهل و آسون گرفتن حمله به فرهنگ اصیل ایرانی_اسلامیه. و کارهای دیگه‌ای که می‌تونید مثال بزنید حتی برنامه‌های شخصی تک تک ما. 👈 محکم‌کاری در سایر امور اهل بیت (علیهم السلام) دیده میشه. مثلا حضرت علی (علیه السلام) امنیت و عدالت رو در کل سرزمین پهناور اسلامی اون روز حاکم کرد در حالی که سه جنگ بزرگ در دوره حکومت کوتاه حضرت به ایشون تحمیل شده بود. یعنی حالا که رئیس مسلمانان شده بود حکومت رو به نحو احسن اداره می کرد. حضرت برای هر شهر که والی و حاکم تعیین می‌کرد مُخبِرانی قرار می‌داد و این افراد دائما اخبار والیان را برای امام علیه السلام گزارش می‌کردند تا دست از پا خطا نکنند. ما برای امور مهم مملکت چند تا ناظر مطمئن داریم و چقدر اساس عدالت فردی و اجتماعی رو محکم کردیم؟ چقدر دلایل روشن دین در مقوله‌های مختلف رو محکم آموختیم و محکم آموزش دادیم؟ به طور خلاصه ما چقدر برای امور دین و دنیامون «محکم» کار کردیم؟ حداقل باید بریم سراغ اونجاهایی که بلدیم و دست و عقلمون می‌رسه! یاعلی. 17 مهر 1403 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: مام، بازی! به نام خدا. تو همه این سالها همیشه اظهار نظرهای بیجا و گاهی عجیب بعضی از مسئولین یا چهره‌ها رو شنیدیم. البته بعضی از چهره‌ها کلا حاشیه ازشون دور نمیشه ولی بعضی دیگه به صورت نوبتی حرفای بی مورد یا عجیب یا بی پایه می‌زنن یا کارای غیر عرفی می‌کنن که یه وخ خدای نکرده ملّت از سرگرمی محروم نشن! این افراد که مزخرفات منتشر شده شون یا خودشون متاسفانه گاهی دامن صدا و سیما رو هم گرفته، تقریبا در همه دسته‌های اجتماعی هم هستن و گاهی دارای تشکیلاتند. از سردارانی که حرفای صد من یه غاز یا بیجا می‌زنند تا کارشناس‌ و دانشگاهی و حوزوی و غیره. از قضا خزعبلات این افراد سر بزنگاه دُرافشانی میشه! و برای همین دردسرش چند برابر بیشتره. یعنی درست همون وقتی که یه حرف خوب و اصولی چند برابر همیشه فایده داره، یک حرف یا حرکت غیر اصولی انجام میدن که میشه حکایت سنگ و دیوونه و چاه. گاهی اظهار نظر این بزرگواران به حدی لوس و مسخره و در عین حال چندش‌آوره که آدمی فکر می‌کنه گویا اینا یک اتفاق تازه در جریان زندگی رو یک بازی مثل مسابقه گل کوچیک یا هر مسابقه دیگه‌ای که فکرشو بکنید تلقی می‌کنن و از بازیکنا می‌خوان که راشون بدن تو بازی. یعنی چرت و پرت میگن که بگن مام هستیم. البته خدا می‌دونه شاید واقعا سطح سوادشون پایینه و توانایی زدن حرف سنجیده رو ندارن اما توانایی سکوت رو هم ندارن؟ این عزیزان اگه دین و ایمون ندارن از عقلشون استفاده کنن و به فایده سکوت پی ببرن و اگه دین و ایمون دارن علاوه بر عقل می‌تونن سراغ آیات و روایات هم برن و اون موقع بیشتر بفهمن اهمیت سکوت برای افراد جاهل چقدر بالاست! اینم بدیهیه که جهالت نسبیه و کسی که مثلا در رشته حشره‌شناسی کارشناسه لزوما نمی‌تونه راجب هر حشره‌ای یک ساعت سخنرانی کنه. چه برسه به کسی که رشته‌ش گیاه شناسیه! و قس علی هذا. فی الحال مثالی ساده‌تر از این به ذهنم نرسید! البته که باید مسئولین آگاه در هر حوزه، بابِ اظهارنظرهای مُضر رو برای همیشه ببندن چون گاهی غرض و مرض تو کار هست. البته اگر تو همون حوزه مسئول آگاه و مشغول به کاری باشه که دستشم باز باشه! والسلام. 9 آبان 1403 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: پسرخاله‌های خدا ! بسم الله. 👈 حتما شما هم شنیدید که یهودیا خیلی خودشونو تحویل می‌گیرن و برای خودشون نوشابه باز می‌کنن و میگن ما قوم برگزیده‌ایم. منظورشونم اینه که فقط ما رفیق جون‌جونی خدا هستیم و بقیه آدما حتی آدم نیستن بلکه نهایتا می‌تونن بنده خوب ما باشن. نشون به اون نشون که هرگز دین یهودو تبلیغ نمی‌کنن بلکه میگن فقط بنی‌اسرائیل می‌تونن یهودی واقعی و در نتیجه نجات‌یافته باشن. از طرف دیگه میگن خدا نیل تا فراتو برای ما کنار گذاشته و به زودی همه‌ش مال ما میشه. عکس نیل تا فراتم می‌چسبونن رو بازوی سربازاشون. 🔸حالا این همه توهم از کجا ریشه گرفته خدا داند! ولی یه سؤال. اگه اینا انقدر آدمای خوبی هستن و اینقدر خدا قبولشون داره چرا حتی همون زمان حضرت موسی علیه السلام دچار غضب الهی شدن؟ از قضیه گوساله سامری و خشم خدا نسبت به سامری و دوستانش که بگذریم، کل امت حضرت موسی علیه السلام حداقل یه بار دیگه دچار عذاب طولانی‌مدت شد. 👈 وقتی حضرت موسی به بنی‌اسرائیل دستور داد وارد سرزمین‌ مقدس بشن، بنی‌اسرائیل از ترس دشمناشون که ساکن اونجا بودن، حاضر نشدن وارد سرزمین مقدس بشن و گفتن هر وقت اونا از اونجا خارج شدن مام حاضر میشیم بریم اونجا! بعد دو نفر مرد خداترس (گویا یوشع و کالب) بهشون گفتن باباجون شما اصلا وارد دروازه شهر که بشید قطعا پیروز میشید. به تعبیر بنده دیگه چی می خواین؟! باز گفتن نه تا دشمنای ما تو سرزمین مقدس هستن ما نمیریم اونجا. بعد به حضرت موسی گفتند تو با خدای خودت برید با دشمن بجنگید، ما همینجا نشستیم! در نتیجه حضرت موسی که دید اینا واقعا آدم نیستن، نفرینشون کرد و خدا هم اونا رو عذاب کرد و ۴۰ سال آزگار تو وادی «تیه» سرگردان شدن و در این مدت طولانی، ورود به بیت المقدس براشون ممنوع شد تا وقتی که خدا بهشون رحم کرد. وادی تیه یه بیابون بوده که بنی‌اسرائیل هر وقت مثلا ۵ ۶ فرسخ می‌رفتن جلو، فرداش باز می‌دیدن سر جای قبلی هستن. خلاصه تو این بیابون بی در و پیکر زندانی شدن. خیلی از مفسرین میگن حضرت موسی و هارون تو همین وادی از دنیا رفتند. 🔸 در زمان ما دوباره بنی‌اسرائیل طغیان کرده و در حال به غضب آوردن خداست. در نتیجه توقع فرود دوباره عذاب الهی بر سر یهود دور از انتظار نیست. عذاب هم لازم نیست حتما به صورت سرگردانی در وادی تیه باشه. ممکنه در به دری تو یه سرزمین دیگه باشه! یا هزار تا چیز دیگه. یه خدا داریم و یه عالمه اسباب عذاب تکراری و غیر تکراری! ضمنا پَرِ عذاب ممکنه حامیان یهود رو هم بگیره. یاعلی. یک آذر 1403 @feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 فاطمه، مشعل فروزان هدایت مطابق روایتی که در نهج البلاغه نیز آمده، امیرالمؤمنین امام علی پس از خاکسپاری حضرت زهرا، جملات غم‌انگیزی را خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بیان کرده است. در یکی از این جملات به ایشان عرضه می‌دارد: «دخترت به زودی به تو خبر خواهد داد که چگونه امّت برای ظلم‌کردن و شکستن او پشت به پشت هم دادند! پس همه وقایع را از او بپرس و اوضاع و احوال را از وی جویا شو. این ظلم و ستم در حالی رخ داد که هنوز از رفتن تو مدت زیادی نگذشته و یادت از میان نرفته است.» 👈 مدت کوتاهی پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) هدیه ایشان به حضرت زهرا یعنی باغ فدک توسط ابوبکر غصب شد. به این هم اکتفا نشد و پس از مدتی، خانه ایشان توسط عُمَر، یار ابوبکر و عده‌ای دیگر از همراهانش مورد حمله قرار گرفت که در نتیجه موجب شهادت حضرت زهرا و فرزندش محسن علیهما السلام گردید. این حمله برای مجبورکردن امام علی و همراهانش به بیعت با ابوبکر انجام شد. حمله‌ای که ابوبکر هنگام مرگ می‌گفت ای کاش مرتکب آن نمی‌شد. همه اینها در حالی است که پیامبر سفارش اکیدی نسبت به حفظ احترام و حقوق اهل بیت خودشان داشتند که حتی در آیه قُربی ثبت شد. همه این وقایع تلخ، تنها در مدت سه چهار ماه پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) رخ داد! 👈 از سوی دیگر حضرت زهرا بیکار ننشست و یک مبارزه جدّی با دستگاه خلافت را شروع کرد. ابتدا در خطبه فدکیه، دستگاه حاکم را در مسأله فدک به شدت رسوا نمود و سپس در جلسه‌ای دیگر به صراحت به ابوبکر و عمر گفت که از آن دو خشمناک و عصبانی است و مطابق روایات مسلمانان از جمله اهل سنت، این غضب تا هنگام شهادت فروننشست. آنگاه وصیت کرد که مراسم تدفینش مخفیانه برگزار شود و کسانی که به او ظلم کردند در این مراسم حاضر نشوند. بنابراین دستگاه غاصب خلافت حتی نتوانست بفهمد محل دفن آن بزرگوار کجاست؟ این در حالی است که مسلمانان از رسول خدا روایت کرده‌اند که فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده و هر کس خدا را بیازارد کافر است. 👈 بنابراین از زمان شهادت حضرت زهرا تا به امروز همواره این سؤال خودنمایی می‌کند که چرا قبر ایشان مخفی است و چرا آن حضرت از ابوبکر و عمر تا هنگام شهادت خشمگین بود؟ کسانی که پاسخ به این سؤال را دریابند متوجه ظلم آشکار این دو نفر به صدّیقه کبری خواهند شد و اگر منصف باشند نمی‌توانند چنین افرادی را در قامت جانشین رسول خدا ! قبول کنند. این موضوع صرف نظر از احادیث فراوانی است که مانند حدیث غدیر و ثقلین، امامت امام علی و اهل بیت (علیهم السلام) را بیان می‌کند. در نتیجه حضرت زهرا با فداکردن جان خود در راه اسلام و اعلام نارضایتی از غاصبان خلافت و رسواکردن آنان، مشعلی فروزان و پایدار برای هدایت مردم روشن نمود. مشعلی که تاکنون افراد زیادی را به مذهب حق یعنی مذهب اهل بیت (علیهم السلام) رهنمون کرده و می‌کند. هر چند افراد آگاه و مغرض همچنان پشت به پشت هم می‌دهند تا نام و یاد فاطمه را از بین ببرند یا با تحریف همراه سازند. 1403 @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: سندروم تعیین علائم ظهور! به نام خدا. بعضیام هستن که هر اتفاقی تو منطقه میفته یا هر کس خاصی رو می‌بینن فوری به ظهور یا شخصیت های متصل به ظهور ربطش میدن. از حوادث شام بگیرید تا سفیانی و یمانی و پادشاه حجاز و غیره. کلا هم کاری به حدیث "کَذِبَ الوَقّاتون" یا "تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ می‌گویند" ندارن. برادرای من! خواهرای من! همه چیز که مستقیما مربوط به ظهور نیست‌. کلا چن تا چیز مستقیما به ظهور مربوطه که تو روایات بیان شده‌ و ازشون به عنوان یاد شده: خروج سفیانی، قیام یمانی، صیحه آسمانی، فرورفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء (جایی بین مکه و مدینه) و قتل نفس زکیه (انسان پاک). حالا اینکه اینا در چه شرایطی اتفاق میفته یا کِی میان، تا حدودی تو احادیث بیان شده ولی تا حدودی. مثلا گفته شده یمانی و سفیانی و سید خراسانی همه با هم تو یه روز قیام می کنن. اما اینکه اسم و نسب اینا چیه و کِی قیام می‌کنن معلوم نیست‌. پس هر خری! تو شام قیام کرد یا کشت و کشتار راه انداخت لزوما سفیانی نیست و هر آدم صالح اهل خراسان لزوما خراسانی نیست. و نیز یمانی و شعیب بن صالح و غیره. ضمنا این مناطق رو قاعدتا باید نسبت به زمان صدور روایات یعنی زمان ائمه علیهم السلام سنجید. شامِ اون زمان شامل چند کشور فعلی از جمله سوریه و لبنان و فلسطین میشه و قلمرو خراسان و یمن اون زمان هم متفاوت بوده. پس اولا لطفا جوگیر نشیم! و ثانیا همچنان به دعاکردن برای ظهور ادامه بدیم. چون حوادث فعلی ممکنه مقدمه مقدمات ظهور باشن. شایدم مقدمه مقدمه مقدمات ظهور! و قس علی هذا! منظور اینکه در عین حال که نباید جوگیر بشیم و وقت و شخصیت تعیین کنیم، باید امیدوار باشیم که ظهور نزدیکه و دعا کنیم که زمان ما و هر چه زودتر اتفاق بیفته. دوران پس از ظهور هم آمادگی می‌خواد. چه آمادگی برای اطاعت از امام چه حوادث و جنگ‌های بعد از ظهور. چون می‌دونید صلح و صفای بعد از ظهور همینطوری یِلخی نیست! باید یه سری اتفاقات بیفته و دشمن رو شکست بدیم تا برسیم به صلح. پس ممکنه کوچکترین توانایی ما چه از نظر رزمی چه علمی چه فنّی به درد امام و سپاه امام بخوره. این توانایی‌ها رو حفظ و تقویت کنیم. ضمنا امام هم رئیس جمهور نیست! بلکه معصومه و به خدا وصله. پس باید سعی کنیم از امام اطاعت کنیم و خدایی نکرده مثل زمان امام حسن علیه السلام امام رو به اشتباه‌کردن متهم نکنیم. ان شاءالله حضرت زودتر بیان و مام یار خوبی برای امام چه در زمان غیبت چه در زمان ظهور باشیم. یاعلی. جمعه، ۲۳ آذر ۱۴۰۴ @feyzefeyz  👈👈فیضِ فیض