🔴 غرب زدگی یا وادادگی؟!
چن سال پیش یکی از اساتید دانشگامون می گفت حتی این کلاسی که میایم یعنی یک اتاق متشکل از چند صندلی بر اثر تهاجم فرهنگی و غرب زدگی صورت گرفته! راست میگفت. روش سنتی ایرانی ها تشکیل کلاس در مکتبه با استفاده از فرش و پُشتی بود و الانم تو بعضی کلاسا ادامه داره. البته من با این روش چندان موافق نیستم چون همین الانم رو صندلی خوابمون می گیره چه برسه رو فرش و پشتی! (:
ولی وقتی اطرافمونو نگاه می کنیم گذشته از ریشههای تاریخی که کاری بهش ندارم می بینیم که ما چقدر شیفته غرب به معنای اروپاییش هستیم و گاهی حتی از اونم فراتر رفتیم. یعنی گاهی سر هیچ و پوچ عملا به فرهنگ خودمون خیانت میکنیم و به غربیا خدمت. این خیانت و خدمت تو زمینه های مختلفی انجام شده و میشه. از سبک لباس پوشیدن که دیگه شده نماد این قضیه بگیرید تا خونه و خونواده و مباحث علمی. بدیهیه که هر چی ما به سمت فرهنگ غربی پیش میریم به همون اندازه از فرهنگ اصیل خودمون عقب نشینی میکنیم.
مثال زیاده. مثلا الان بعضی مراکز بزرگ خرید یا حتی مغازه های کوچیک فقط از کلمات لاتین برای معرفی خودشون استفاده می کنن در حالی که ما تو ایرانیم و فارسی حرف می زنیم. احتمالا چون کلاس داره! حالا اینکه چرا تو زمینه ذهنی ما ایرانیا غرب کلاس داره رو نمی دونم!
اصطلاحات لاتین به شدت زیاده و یا از معادل فارسیش استفاده نمیشه چون جا نیفتاده یا کلاس نداره! یا اگه معادل داره معادل به دردنخور و سختی داره که بیشتر مردم ترجیح میدن فرنگیشو بگن. اینم از کم کاری فرهنگستان ادبه.
خیلی از خونه ها به صورت آپارتمانی ساخته میشن بدون اینکه جای تنفس درست و حسابی به ساکنینش بدن. در حالی که خونه های قدیمی یک حیاط مناسب داشت و آدم با زندگی توش سرزنده می شد نه افسرده! جالب اینکه ایران به اندازه کافی زمین و بیابون داره اما باز هم رفتیم سراغ گزینه آخر. تازه همین آپارتمان ها رو هم میشه یه جوری ساخت که بشه توش با همسایه ها ارتباط و زندگی بهتری خوبی داشته باشیم و به طور کلی فضای اجتماعی و فیزیکی مناسبتری به خودش بگیره.
تو خانواده هم بحث جایگزینی حیوان به جای فرزند پررنگ شده و این موضوع چیزیه که بعضی رسانه های غربی یا غرب زده خیلی تبلیغش می کنن درست مثل عدم تعهد به خانواده. گاهی این تبلیغات در قالب فیلم و انیمیشن صورت میگیره.
یکی از موضوعات عجیب در زمینه غرب زدگی در موضوع مقالات علمیه. بعضی از دانشگاهها و مراکز علمی الزام کردن که دانشجوهای مثلا دکتریشون باید دو سه تا مقاله isi داشته باشن. حالا isi چیه؟ یک مرکز اطلاعات استنادی غربی! حالا چرا باید داده هامونو برای اعتبار بیشتر بدیم به یک مرکز خارجی معلوم نیست! قاعدتا باید اینجوری باشه که ما مقالاتمونو تو یک مرکز فارسی یا مثلا اسلامی بارگذاری کنیم و غربیا اگه خواستن زحمت بکشن بیان اونجا و بخونن. ما باید اونا رو مجبور کنیم بیان سمت ما و پای منبر ما بشینن نه اینکه داشته هامونو دو دستی تحویلشون بدیم و تازه بر اساسش امتیاز بدیم! این چیزی جز وادادگی علمیه؟ هنر کردن یه پایگاه ساختن به نام isc یعنی پایگاه استنادی جهان اسلام. اما خود مراکز علمی داخلی براش تره هم خورد نمیکنن!
از این بدتر اینکه ما به تقلید از غربی ها حتی در شیوه نگارش مقاله از داشته های خوبمون استفاده نمی کنیم. مثل برخی مجلات علمی که نویسندگان رو مجبور می کنن مستندات یا همون رفرنس ها رو در وسط جملات تو پرانتز درج کنن که باعث میشه مخاطب هی حواسش پرت بشه. یا اینکه به جای اسم کتاب اسم مولف و تاریخ رو میارن که هزار جور مشکل درست می کنه از جمله سردرگمی بی جهت مخاطب. البته این آخری رو نمی دونم اول کار غربیا بوده یا نه. یعنی دارم میگم تو جزئیات هم میریم سمت کج راهه چون کج راهه مثلا اروپا یا آمریکاست و کلاس داره!
جالب تر از همه اینا این بود که یکی از اعضای هیئت علمی یکی از دانشگاههای معتبر تهران بهم می گفت که علاوه بر دو مقاله isi باید پایان نامه ارشدمو به زبان انگلیسی توضیح بدم! چرا؟ نه واقعا چرا؟ وا بدید دیگه واداده ها!
#غرب_زدگی_یا_وادادگی
#سبک_زندگی
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
نخواست او به من خسته ـ بیگمان ـ برسد
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
چه میکنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد…
رها کنی، برود، از دلت جدا باشد
به آنکه دوستتَرَش داشته، به آن برسد
رها کنی، بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
گلایهای نکنی، بغض خویش را بخوری
که هقهق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که… نه! نفرین نمیکنم، نکند
به او، که عاشق او بودهام، زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
#نجمه_زارع
#شعر_عاشقانه
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 اخوانیه طنز دوستان قمپزی درباره اینجانب
کراش نسل آدم، فخر عالم، فیض اخلاقی
صفا و سیتی و پپسی و زمزم فیض اخلاقی
فیوضاتش به هر که طالب فیض است میماسد
همه فیضِ کم و فیض دمادم فیض اخلاقی
شده مطروحهی او نیز همچون وزن او، سنگین
ندارد از رضازاده کمی کم فیض اخلاقی
چنان در طنز مشهور است دعوت میشود هرجا
قم و تهران و رشت و مشهد و بم فیض اخلاقی
تواضع از صفات بارز او بوده هرکس را
که بیند میشود هی تا کمر خم فيض اخلاقی
حدیثی، فقهمسلک، فلسفهناخوانده و شاعر
برائتپیشه است و عشق ماتم فیض اخلاقی
میان شاعران آن زمان سعدی کمی... بعله
میان شاعران این زمان هم فیض اخلاقی
یقینا هست از حیث قیافه چون هلو اما
بود از حیث خاصیت چو شلغم فیض اخلاقی
اگرچه آنوری باشد ولیکن اینوری گردد
تواند انوری گردد دمادم فیض اخلاقی
نه تنها که سمنو و حلیم و آش نذریو
که آبگوشت قنبیتوم زده هم فیض اخلاقی
برای تندرستی روح خود را پرورش داده
یقینا حین ورزش می دهد لم فیض اخلاقی
ندیدم حالت روحانی اش را در کسی دیگر
کت و شلوار میپوشد،معمم فیض اخلاقی
به درب خانه پانصد نفر رفته است او اما
شنیده پاسخ منفی دمادم فیض اخلاقی
اگر چه از تمامیشان شنیده پاسخ منفی
کماکان در پی همسر، مصمم فیض اخلاقی
و لیکن گاه گاهی رد کند او دختران را که
بگوید کرده ام رد گاه من هم فیض اخلاقی!
چه گویم از مقام شامخ صبر و رضای او
که داده بر سریر ارتضا لم فیض اخلاقی
برای این صدای صاف و جذابِ نشاط آور
مرتب می خورد عناب و شلغم فیض اخلاقی
نه فیضش را جدا می کن ،نه اخلاقش که می گوید
تمام آنچه دارد هست درهم فیض اخلاقی
«مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم»
جرس میگوید آمد شیخ اعظم, فیض اخلاقی
الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان شد و گردید کم کم فیض اخلاقی
به او میگفت بابایش: پسر آسان شدی مُلّا
چه میشد، میشدی قدری هم آدم فیض اخلاقی🤪
اگر چه خنده آورده برایم دائما اما
ولی گاهی درآورده است اشکم فیض اخلاقی
شده همشهرتی با ناصر فیض از کمالاتش
ربود از فیض، ممبرهای درهم فیض اخلاقی
همیشه بوده او ورد زبانش پووووول اما پول
اگر چشمش به او افتد کند رم فيض اخلاقی
شبی در فیضیه شد روبرو با شیخ زکزاکی
ز شادی هول کرد و گفت: آی ام فیض اخلاقی!
بدو گفتم الا شیخا من از روی تو بیزارم
به لبخندی خنک گفتا به کتفم فیض اخلاقی
سرش را قبل صبحانه به شامپوی بدن شوید
از این رو دائما مویش شود کم فیض اخلاقی
اگر چه اهل تسبیح و رکوع و ذکر و سجاده است
نکرده پیش نامردان سری خم فیض اخلاقی
اگر که طنز باشد فیالمثل یک کلهی گنده
اذن باشد بهاری، انف من، فم فیض اخلاقی
محرم آمد و مشکی به تن کرد و نشسته در
عزای اشرف اولاد آدم فیض اخلاقی
شبی در مجلس نسوان نظر افکند بر هر سو
چنین میداد فتوا: «هست محرم فیض اخلاقی»
میان شاعران و طنزپردازان ایرانی
خفن، باحال، شاخ و تابل و سم فیض اخلاقی
ببین دین مرا ! آری به مژگان سیاه خود
هزاران رخنه کرده توی دینم فیض اخلاقی
اگر در قرن دوم بود او همحجره میشد با
ابو اسحاق ابراهیم ادهم، فیض اخلاقی
«دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمیارزد»
خصوصا گر که باشد پیشت آن دم فیض اخلاقی!
یکی اعرابی از من کرد پرسش: «من هو افضل؟»
حسینی؟ ام رفیعی؟ ام نقیب؟ ام فیض اخلاقی؟
به میدان نبرد حق و باطل از ازل بوده
چریک جنگهای نامنظم فیض اخلاقی
حسینی مثل رگبار است در تولید شعر طنز
ولی باشد چنان باران نمنم فیض اخلاقی
همیشه با بهاری و علیان میکند غیبت
چو کلثومِ ننه، شمسی و اعظم فیض اخلاقی
اگر چه طنز میگوید ولیکن شعر طنز او
شده چون مقتل ابن مقرم فیض اخلاقی
ضخیم و زبر و محکم شعر او چو مخمل پشمی
الا ای شعر تو گشته مپشمم فیض اخلاقی
اگر در شعر سردارند دکتر احمدی و شیخ (غیرمفید)
چریک جنگهای نامنظم فیض اخلاقی
همیشه توی اشعارش دفاع از فتنه مشهود است
سروده گاه از مهسا و گه زم فیض اخلاقی
اگر اخلاقیاش این است ببین بیخُلق چون باشد
کند پسوند خود را تا ابد کم فیض اخلاقی
زده بر چهرهاش عینک، مبادا لو رود رازش
که بیعینک شود مانند مریم فیض اخلاقی
یکی از فانتزی هایش همین بوده که یوسفوار
شود محبوس بانویی مُکَرّم فیض اخلاقی
کنون من مشکلی دارم ز دانشمند قمپز، گو
مکلّایی؟ مکتّایی؟ معمّم؟ فیض اخلاقی!
سوا میکرد از بین پیاز و سیر خوبش را
فروشنده جوابش داد درهم فیض اخلاقی
شبی آمد به بازار و خفن دافی میانش دید
بگفتا این چه تیری بُد به قلبم فیض اخلاقی
مخور گول وقار و ظاهر او را که در پیوی
به نسوان گوید او عجقم عجیجم فیض اخلاقی
بسی خرکیف میگردند اهل دوزخ از فیضش
اگر پا را گذارد در جهنم فیض اخلاقی
زمان دیدن مختارنامه در محرمها
به روی مبل منزل می دهد لم فیض اخلاقی
به پیوی رفته میگوید که ناصرْ فیض مشهورم
ولی در دِیت گوید: این منَستم؛ فیض اخلاقی
نه سلمان و نه مقداد و نه حجر بن عدی باشد
که الگوی حیاتش زید ارقم فیض اخلاقی
اگر آن داف آیینی به دست آرد دل او را
به یک لبخند او بخشد سه وب کم فیض اخلاقی
به چهره بهتر از رادان، به تن محکمتر از کلمن
همان دختر به او گفته، هلاکم فیض اخلاقی
«مرا میبینی و هر دَم زیادَت میکنی دَردَم»
تورا میبینم و دم دم دیریم دم فیض اخلاقی
«کنارِ آب و پایِ بید و طبعِ شعر و یاری خوش»
چه میخواهد دگر از هر دو عالم فیض اخلاقی ؟
من از روییدن خار لب دیوار دانستم
شده امروز او پولش فراهم فیض اخلاقی
مرا تاب هماوردی او در شعر هرگز نبست
از آن ترسم که گیرد زیر یکخم فیض اخلاقی
قوافی بینهایت، وقت ما کم، شعر هم مکروه (در روز جمعه😅)
لهذا انتهی المطروحه وَ تمّ فیض اخلاقی
با تشکر از بداهه سرایان:
مهدی پرنیان (شیخ غیر مفید)، سید محمد حسینی، سید جواد یثربی، علی بهاری، منصوره رضایی، مهدی کبیری، احمد رفیعی وردنجانی، دکتر احمدی، ملیحه رجایی، محمد حسین علیان.
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
"کتمان"
هرچه باشد، معتکف در مسجد خان نیستیم
ای شمایان عبد خوانش! از شمایان نیستیم
نان اگر در سفره ی شیخ است و ایمان خوان اوست
بنده ی نان نیستیم و بند ایمان نیستیم
از حرام و از حلال و... الغرض جز خون خلق
هرچه گویی، خورده ایم... امّا پشیمان نیستیم
در طواف کعبه از لب هایمان مِی میچکید
_لَعنَةُ اللّهِ عَلَینا_ اهل کتمان نیستیم
روزگاری چون شبان و گاه گاهی مثل گرگ
می دریم و در لباس میش، پنهان نیستیم
چون درخت بی بری در جمکران هستیم و شکر
زیر بار باغداران جماران نیستیم
«گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید» ۱
از کسی جز همرهان خود هراسان نیستیم
قسمت ما و شما از زندگی جز مرگ نیست
چند روزی بیش در این شهر مهمان نیستیم
#حسن_خسروی_وقار
#شعر_اعتراض
۱) گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان، غم مخور! (حافظ)
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از طنزک
پوتین: بحران اوکراین درگیری سرزمینی نیست، روسیه علاقهای به تسخیر هیچ سرزمینی ندارد. (ایسنا)
وی افزود: خیلی سخته مجبور باشی یه کاری رو که بهش هیچ علاقه ای نداری انجام بدی😔
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#طنز
@feyzefeyz
@tanzac
جاری استغاثه ها ای اشک وقت بر گونه ها رها شدن است
ماجرای حماسه ها ای خون فصل با خاک آشنا شدن است
بغض ای ناله ی فروخورده آخرین راه چاره فریاد ست
ای سکوت ای ترانه ی زخمی مرهم درد تو صدا شدن است
گرچه در کار بستنی ای قفل ناگزیر از شکستنی ای قفل
ای در بسته ای دل خسته عاقبت قسمت تو وا شدن است
در قفس شور زندگی مرده ست حس و حال پرندگی مرده ست
ای پرنده چقدر در چشمت شوق در آسمان رها شدن است
خاک ای خاک غوطه ور در اشک سرگذشت تو چون مدینه گذشت
خاک ای خاک شعله ور با خون سرنوشت تو کربلا شدن است
سید #محمدجواد_شرافت
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
هجویهای برای اسرائیل مظلوم!
💢 پادشاه لُخت
چارمین ارتش پرقدرت دنیا! چه خبر؟!
از چپ و راست و از خشکی و دریا چهخبر؟
غمت این بود که آن روزِ مبادا برسد
عاقبت آمده آن روزِ مبادا، چه خبر؟!
تو از این جنگ بعید است کمر راست کنی
ای کمر بسته به نابودی دنیا چه خبر؟!
جعلیِ فاسدِ گستاخِ تفرعنپیشه!
سگِ زنجیریِ کفتارْهیولا! چه خبر؟!
گاوهای پُر از ایرادِ بنیاسرائیل!
سامریهای به گوساله مطلّا! چه خبر؟!
دِیرِیاسین و کفَرقاسم و قانا به کنار
ای جنایتگرِ صبرا و شتیلا چه خبر؟!
پادشاها چهعجب، لخت تو را هم دیدیم
آبرو رفتهی لوْ رفتهی رسوا! چه خبر؟!
▫️
راه قدس از طرف کربوبلا میگذرد
زائر کربوبلا! مسجد الأقصی چهخبر؟
سامری نیّت مظلومنمایی دارد
چهخبر ای غضب حضرت موسی! چهخبر؟؟
#مهدی_جهاندار
#طوفان_الاقصی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض