💠🔸#واصلان🔸💠
« آخوند سلطان آبادی در هنگامى که در اراک زندگى مى کرد، در پائین شهر مزرعه اى داشت و درآمد آن را به مصرف فقرا و نیازمندان مى رسانید.
یکى از ثروتمندان مغرور منطقه به نام #محمدرضاخان از رسیدن آب به مزرعه آخوند جلوگیرى نمود.
🔶️آخوند فردى را فرستاد تا آن خان قلدر از رسیدن آب جلوگیرى نکند اما او از جرأت آخوند خشمگین شده و با بى ادبى به پیش آخوند آمد و با لگد پای آخوند را آزرد.
🔶️آخوند در مقابل آن ستمگر، صبر کرد و دوسه روز بعد از این واقعه با پاى پیاده راهى نجف اشرف شد.
🔺️حدود یک ماه نگذشته بود که پاى آن خان ستمگر ورم کرد و یکبار از پنجه و یکبار از پاشنه آن را بریدند.
🔶️محمدرضاخان وقتى که فهمید این گرفتارى او در اثر جسارت به آخوند است، پسر خویش #محمدعلىخان را سریعاً به حضور آخوند سلطان آبادی در نجف گسیل داشت.
🔷️در طول سفر پسرِ خان به نجف براى بار سوم پاى خان را بریدند.
وقتى که پسر خان به حضور آخوند رسید و شرح حال پدر را نقل کرد، آخوند سلطان آبادى فرمود:
ما به او نفرین نکردیم و رنجشى هم نداریم ما از حق خود گذشتیم و حتى براى شفاى وى دعا هم مى کنیم، اما در این عالم هستند کسانى که این گونه ستم هاى ناروا را تحمل نمى کنند.
بعد از این ماجرا خبر رسید که درد پاى خان آرام گردیده، بیمارى از نفوذ به بقیه پا متوقف شده است و او مى تواند با عصا راه برود.
🔻 آن پسر از این حادثه عبرت گرفت و در حوزه علمیه نجف ماندگار شد و در اثر تلاش هاى بى وقفه خود به مراحل عالى کمال رسید. او همان حاج #میرزامحمدعلىخان، #مجتهد نامدار اراک مى باشد.»
📚تاریخ حکما و عرفا، ص 241
#واصلان
#دعای_کمیل
#محفل_مناجاتی_فیض_سحر
#بیت_الرضا_علیه_السلام
#میرزامحمدعلىخان
#آخوند_سلطان_آبادی
#فیض_سحر
🔸https://eitaa.com/feyzesahar🔸
💠🔸#واصلان🔸💠
آسیدرضا
من قربانی تونیستم قربانی ابالفضلم...
مرحوم الاستاد الفخر روحی فداه میفرمودند:
روزی به دعوت واصرار اهالی یکی ازقریه های اطراف قم ازمرحوم آیت الله العظمی بهاءالدینی رضوان الله تعالی علیه درمعیت ایشان رهسپار آن قریه شدیم که بزرگان واهالی روستا باشوروحال خاصی به استقبال ایشان آمده ودر بدو ورود ایشان درحالی که همگی خوشحال ازحضور نورانی وقدم رنجه ایشان درآن قریه بودند طبق رسمی که دراکثر استقبالها ازعلماء وعظماءصورت میگرفت گوسفندی آورده وقصد داشتند به شکرانه حضور وسلامتی ایشان سربریده وقربانی کنند که یکدفعه حضرت آیت الله بهاءالدینی ره باقربانی کردن گوسفند مخالفت فرموده وهرچه اهالی اصرار به قربانی کردند فایده نداشت تااینکه بنده را واسطه کردند تاآقا را راضی کنم تا قربانی صورت پذیرد لذا محضرشان عرضه داشتم آقا جان این مردم به عشق ومحبت شماواجدادمعظمتان گوسفندی آورده وقصد قربانی دارند وبه این امردل خوش نموده اند تا بلکه ثواب وبهره ای برده وبه درجات روحی ومعنوی خویش بیفزایند لذا درصورت امکان تجدید نظرفرموده ورخصت واجازه قربانی بفرمایید اما فایده ای نداشت وایشان ممانعت فرمودند درنهایت وقتی ایشان اصراربنده را دیدند آرام به بنده فرمودند آقا فخر نمی شود عرض کردم چرا آقا وایشان درحالی که اشک در چشمانشان حلقه زده بود فرمودند:
آقافخر وقتی این گوسفند رابرای قربانی آوردند گریه کنان به من گفت:
آسیدرضا نگذار مرا قربانی کنند من قربانی تونیستم من قربانی ابالفضلم من قربانی تاسوعا هستم ایشان فرمودند با بیان این مطلب حال بنده نیز دگرگون واشک درچشمان بنده هم حلقه زد ومسئله قربانی منتفی شد اما آقا همان جا سفارش به رعایت این قربانی تا روز تاسوعا نموده وهزینه علوفه قربانی را نیز شخصا متقبل شدند تااینکه درروزموعود در روزتاسوعا آن گوسفند را قربانی کردند.
نثار روح بلند ونورانی مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهاءالدینی ره و مرحوم الاستاد حاج آقا فخر تهرانی ره الفاتحه مع الصلوات.
کمترین حسین حقی
#واصلان
#قربانی_ابالفضل_علیه_السلام
#آیت_الله_بهاءالدینی_ره
#مرحوم_استاد_حاج_آقا_فخر_تهرانی
#دعای_کمیل
#محفل_مناجاتی_فیض_سحر
#مزار_شهدای_سوم_خرداد
#بیت_الرضا_علیه_السلام
🌸https://eitaa.com/feyzesahar🌸
💠🔸واصلان🔸💠
🌷مسیح_کردستان🌷
✍🏻 زمانی که فرمانده بود یک عده پشت سر او حرف میزدند.
🌱 یک روز به او گفتم بعضی ها پیش دیگران بد شما را می گویند.
🌱 خیلی تو هم رفت. از اینکه این موضوع را با او در میان گذاشتم خیلی پشیمان شدم.
▪️ روبه او کردم و گفتم ؛ محمد جان به این قضیه زیاد فکر نکن ...
▪️ گفت ؛ من از اینکه پشت سر من حرف میزنن ناراحت نیستم.
▪️ من که چیزی نیستم؛ از این ناراحت هستم که چرا آدمهای به این خوبی ، #غیبت یک آدم بی ارزشی مثل من رو میکنند ؛ از این ناراحتم که چرا باعث #گناه برادرام شدم!!
▪️سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم:
خدایا این کجاست و من کجا!!!
📚کتاب زندگی به سبک شهدا
#واصلان
#مسیح_کردستان
#شهید_بروجردی
#سیره_شهدا
#دعای_کمیل
#محفل_مناجاتی_فیض_سحر
#مزار_شهدای_سوم_خرداد
#بیت_الرضا_علیه_السلام
#فیض_سحر
🔸https://eitaa.com/feyzesaha🔸
💠🔸واصلان🔸💠
🔹هر چه دارم از...
آیتالله مرعشی نجفی(ره)
زمانی که در نجف بودیم، یک روز مادرم گفتند: «پدرت را صدا بزن تا تشریف بیاورد برای نهار.» حقیر رفتم طبقه فوقانی؛ پدرم در حال مطالعه خوابش برده بود.
ماندم چه کنم، خدایا امر مادرم را اطاعت کنم؟ از طرفی میترسیدم با بیدار کردن ایشان، باعث رنجش خاطر مبارکشان شوم.
خم شدم و لبهایم را کف پاهای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم تا اینکه[پدرم] به خاطر قلقلک پا بیدار شد و دید من هستم. پدرم، سیدمحمود مرعشی، وقتی این علاقه و ادب و احترام را از من دید، فرمود: شهابالدین تو هستی؟! عرض کردم: بله آقا.
دستش را بهسوی آسمان بلند کرد و فرمود: «پسرم، خدا عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد». آیتالله شهاب الدین مرعشی نجفی میفرمود: هرچه دارم از برکت دعای پدرم است.
سرانجام در ۹۶ سالگی و در هفتم صفر ۱۴۱۱ قمری پس از ادای نماز جماعت مغرب و عشا، دیده از جهان فرو بست و به ملکوت اعلی پیوست و در جوار کتابخانه بزرگش به خاک سپرده شد.
.
فرزند آیت الله مرعشی نجفی: به ابوی بنده در داخل حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) زیر ضریح در دو متری قبر مطهر حضرت معصومه(سلام الله علیها)، به عنوان کبوتر حرم و به پاس خدماتی که در طول 70 سال در حرم کردند، قبری داده بودند. وصیت کرده بود قبر متبرکی دارم ولیکن به این دلیل که همه ی خاک قم متبرک است من را در راهروی ورود به کتابخانه م زیر پای افرادی که دنبال علوم آل محمد(صلوات الله علیه وآله) هستند، دفن کنید.
#واصلان
#آیت_الله_مرعشی_نجفی
#دعای_کمیل
#محفل_مناجاتی_فیض_سحر
#مزار_شهدای_سوم_خرداد
#بیت_الرضا_علیه_السلام
🌸https://eitaa.com/feyzesahar🌸
💠🔸واصلان🔸💠
🌷سیدی که ۱۹ سال امام زمان
به دیدارش می آمد
آنچه در مورد سید کریم پینه دوز مشهور است، ملاقاتهای ۱۹ ساله ی او با صاحب الامر (عج) در شبهای جمعه بود. تا جایی که روزی امام زمان (عج) به اومی فرمایند: «اگرهفته ای برتو بگذرد و ما را نبینی چه می کنی؟ سید در پاسخ می گوید: «آقاجان! به خدا می میرم!» و امام زمان (عج) می فرمایند: «اگراین طورنبود، هفته ای یکبار ما رانمی دیدی.»
می گویند یکی از تکالیف منتظران، اظهار اشتیاق به دیدار حضرت حجت (علیه السلام) است. (۱) اما اشتیاق داریم تا اشتیاق! یکی فقط مشتاق است و سرش به هزار و یک کار ممنوعه گرم، ولی یکی مشتاق است و پای اشتیاقش می ایستد، تا هرجا که باشد، هر سختی که داشته باشد و هر امر و نهیی که بخواهند. همین است که یکی می شود «سید کریم» و یکی هم می شود …!
نامش سید کریم محمودی بود؛ از آن دسته آدمهایی که از اسم در کردن و بر سر زبانها افتادن خیلی خوشش نمی آمد. شاید به همین خاطر است که اطلاعات دقیقی از زندگی اش وجود ندارد. با اینکه در کراماتش شکی نیست، ولی حتی یک کتاب هم درباره ی زندگینامه اش منتشر نشده است. فقط در برخی کتابها، هر جا از تشرفات حرفی شده است، گاهی نام او هم به چشم می خورد.آن روزها، کل بازار او را می شناختند. معمولا آدمهای باصفا و خوش قلب، زود در دل مردم جا باز می کنند. اما حقیقتا، هیچ کس نمی دانست که این سید خوش قلب و ساده ای که هر روز از مقابلشان می گذرد، چه مقام بالایی دارد.
حجره ی کوچکش در بازار، جایی بود که سالها در آن پینه دوزی کرده بود و شهرت سید کریم پینه دوز را هم به همین خاطر به او داده بودند. همانجایی که بارها و بارها، امام زمان (عج) به دیدارش رفته و با او هم صحبت شده بودند. سید کریم، از شاگردان آقا شیخ مرتضی زاهد بود. به همین خاطر، شیخ مرتضی او را به خوبی می شناخت. او از جمله پنج نفری است که در کتاب گنجینه دانشمندان، حالات و کرامات سید کریم را تأیید کرده اند. مرحوم حاج آقا یحیی سجادی، مرحوم حاج سیدعلی آقای مفسر تهرانی، مرحوم آقا شیخ محمد حسین زاهد و مرحوم حاج شیخ محمود یاسری چهار نفر دیگری هستند که از کرامات سید کریم باخبر بودند و به او اعتقاد داشتند.(۲)
آنچه در مورد سید کریم پینه دوز مشهور است، ملاقاتهای ۱۹ ساله ی او با صاحب الامر (عج) در شبهای جمعه بود.(۳) تا جایی که روزی امام زمان (عج) به اومی فرمایند: «اگرهفته ای برتو بگذرد و ما را نبینی چه می کنی؟ سید در پاسخ می گوید: «آقاجان! به خدا می میرم!» و امام زمان (عج) می فرمایند: «اگراین طورنبود، هفته ای یکبار ما رانمی دیدی.» (۴)
راز این کرامت بزرگ و دائمی را خود سید کریم اینگونه تعریف می کند: شبی در عالم خواب، جدم پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را دیدم.
از ایشان تقاضای ملاقات امام عصر (عج) رانمودم. آن حضرت فرمودند: «در طول شبانه روز، دو مرتبه برای فرزندم سیدالشهدا (علیهالسلام) گریه کن.» از خواب بیدار شدم و این برنامه را به مدت یک سال اجرا کردم تا به خدمت آن حضرت نایل آمدم.
رحلت
آیت الله حاج محسن خرازی، به نقل از پدرش می گفت: یک روز آقا سید کریم پینه دوز برای خداحافظی به حجره ما آمد. او قرار بود به عتبات عالیات و کربلای امام حسین (علیهالسلام) مشرف شود. در حالیکه با ما خداحافظی می کرد گفت: من به کربلا مشرف می شوم ولی از این سفر باز نخواهم گشت. در همان کربلا از دنیا می روم و در همان جا مدفون می شوم!
ما این سخن را در حالیکه دوست نداشتیم آن را باور کنیم، از آقا سید کریم شنیدیم و او به کربلا مشرف شد. بعد از مدتی خبر رسید که آقا سید کریم پینه دوز در کربلا از دنیا رفته است و او را در صحن مطهر امام حسین (علیه السلام) به خاک سپرده اند.
📚پی نوشت:
۱.مکیال المکارم
۲. کتاب گنجینه دانشمندان، حاج شیخ محمد شریف رازی
۳.زندگینامه آقا شیخ مرتضی زاهد، محمد حسن سیف اللهی ،ص۵۰
#واصلان
#آیت_الله_مرعشی_نجفی
#دعای_کمیل
#محفل_مناجاتی_فیض_سحر
#مزار_شهدای_سوم_خرداد
#بیت_الرضا_علیه_السلام
┏━✨🌼🌹✨🌸✨━┓.
https://eitaa.com/feyzesahar
┗━✨🌸✨🌹🌼✨━┛