میلاد حضرت مسیح یادآور این است که پیامیری داریم منتظر ظهور؛ تا بیاید و رسم صلح و محبتش را به ثمر بنشاند.
#زینتا
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
زمانی پخته میشی که میفهمی نیازی نیست به هر چیزی واکنش نشون بدی یا به هر حرفی جواب بدی...
👤استاد الهی قمشه ای
🌺🌼🌷🌸💐🌹
〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️
🏠 @nasimemehr110 🌷
نگران کودکان خسیستون نباشید
🔸خودمحوری تو بچهها بعد از ۳ تا ۴ سالگی به تدریج با حس مشارکت جایگزین میشه.
🔸بچههای ۳، ۴ ساله به شدت به وسایل شخصیشون علاقهمندن که این علاقهمندی ناشی از درک محدود اونا نسبت به محیط اطراف و قوی بودن حس خودمحوریشون هست.
🔸حتی خیلی از بچهها تو سن پایین اسباببازیهای دوستاشون رو هم متعلق به خودشون میدونن.
🧒🏻 به گفته متخصصین اول باید سن کودک رو در نظر گرفت، و بعد با تشویق و توضیح به زبان کودکانه حس مشارکت رو به کودک یاد داد.
👧🏻 اجبار کردن، اشتباهی بزرگه، اجازه بدید خودش تصمیم بگیره کدوم اسباب بازیش رو با دوستش شریک بشه.
❤️
〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️
🏠 @nasimemehr110 🌷
از میانه جمع بلند شد و هوار زد:
_تاکی قراره این انقلاب رو بشه تحمل کرد.
سید لبخندی به لب نشاند.
_انشاءالله تا ظهور، این انقلاب رو بشه کامل کرد.
#زینتا
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
4.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن عهد که در روز ازل میبستیم...
#کلیپ
○━━─❄❄❄─━━○
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
#سلام_امام_زمانم❣
#روایت_عشق 🌿
#جمعه 🌸
🌼 السَّلامُ عَلَیْك
🌼َ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.
سلام بر آخرین آغاز هستی
خدا داند فقط آقا که هستی
️
بیا آقا که در این باغ زیبا
بروید واژه یکتا پرستی
دلم در حسرت دیدار رویت
به سوی جمکران پر می گشاید
♥️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
༺@Revayateeshg༻
🌪🌷🌪🌷🌪🌷🌪🌷🌪🌷🌪🌷
#رمان_ترنم
به سر خیابان نگاه کردم. قبل از آنکه تصمیمی بگیرم به طرفم آمد. دستش را به پشتم برد که به ماشین ببرد.
_دست به من نزن.
_خب کوچولو. کارت ندارم که. خودت بیا سوار شو. قول میدم سریع برگردونمت.
با ترس سوار شدم. دستش را روی دستم گذاشت. سریع عقب کشیدمش. با صدای بلند خندید.
_خب حالا. نخوردمت که.
حرکت که کرد، عمو زنگ زد. صدای تماس را کم کردم که نشنود.
_کجایی عمو؟ نیومدی؟
چطور باید جواب می دادم.
_بیرونم.
از کنار ماشین پدر رد شدیم. عمو نگاهی به خیابان ما انداخت.
_نمیبینمت. کجایی پس.
_بیرونم.
عمو تازه متوجه شد.
_ترنم، نکنه اون سوارت کرده.
سربسته به عمو فهماندم.
...ماشین را نگه داشت. با چهرهای برافروخته نگاهم کرد. ترسیدم.
_درسته گفتم از چموشیت خوشم میاد اما نگفتم از وحشیگری خوشم میاد. فکر کردی کی هستی هی نازتو میکشم و تو رَم میکنی.
دستم را به طرف دستگیره بردم که پیاده شوم. با صدای فریادش در جا خشک شدم و اشکم راه افتاد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
داستانی نزدیک به واقع از دختری تینایجر با حوادثی که این نسل در اطراف خود تجربه میکنند.
رمانی جدید از بانو زینتا (رحیمی)
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
🌪🌷🌪🌷🌪🌷🌪🌷🌪🌷🌪🌷