📝 دلنوشته ای برای برادر "#حمزه_اکرمی"
✍ جمعه سوم فروردین ۱۴۰۳ آن گونه که گفته شد، یک راننده اسنپ در بندر ماهشهر با شلیک گلوله کلت مسافر خود به قتل رسید.
جسد بی جان مقتول در برابر شهرک رجایی، معروف به "زنجیر" در حالی افتاده بود که گوشی همراه و ماشین وی هم به سرقت رفته بود.
دو روز بعد با همکاری ماموران فراجا در خوزستان و بوشهر، قاتل در عسلویه دستگیر شد و سردار حیدر سوسنی؛ فرمانده انتظامی خوزستان گفت که قاتل از اراذل و اوباش محل بوده و دارای سوابق متعدد کیفری شامل یک فقره قتل، سرقت، حمل موادمخدر و 15 سال سابقه زندان داشته است، در اعترافات اولیه انگیزه خود از قتل را سرقت خودرو اعلام کرد.
تا این جای ماجرا عادی بود ولی نکته قابل تامل این بود که مقتول یک روحانی بود به نام حجه الاسلام حمزه اکرمی، حدوداً ۴۰- ۴۵ ساله با محاسنی جوگندمی که این دلنوشته برای اوست.
"بعد از کشته شدنت مدیر حوزه علمیه و نماینده خوزستان در مجلس خبرگان رهبری پیام دادند و خواستار رسیدگی به پرونده قتل شدند. با خودم می گویم چطور پیش از آن که محاسنت با خونت رنگین شود کسی خواستار رسیدگی به زندگی ات نشد برادر؟!
تو که روحانی بودی و می گویند حکومت در قبضه روحانیان است!
تو که معاون پژوهش حوزه علمیه شهرتان بودی!
چه گونه شد که روز سوم عید، وقتی همه در تفرج و تماشای بهار بودند پی کار رفته بودی!؟
روز جمعه ای که وقت استراحت بود، برای تامین زندگی ات مسافرکشی می کردی و کسی خبر نداشت؟
چرا آن زمان کسی رسیدگی نکرده بود؟!
راستی برادرجان؛ چرا جامعه غوغاسالار ما که برای درگذشت یک خواننده یا یک هنرپیشه بر اثر بیماری، از کاه کوه می سازد و گاه زمین و زمان را به هم می دوزد ، در مرگ تو سکوت کرد؟!
مرگ تو که عادی هم نبود!
قتل بود و خونی که در ماه رمضان و در حین مسافرکشی بر زمین ریخته بود!
تو مگر ۱۵ سال معاون پژوهشی حوزه نبودی برادر؟
با خود فکر می کنم اگر یک استاد دانشگاه با این سابقه، مسافرکشی می کرد و جان بر سر تامین معیشت خود و زن و بچه اش می گذاشت، ما چه می کردیم؟!
چرا قتل تو بازتاب نداشت؟!
این سکوت وهمانگیز نیست؟!
#ماه_رمضان #رمضان_مهدوی
🆔 @fowj_media