🌷یکبار قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده.
توی تلگرام به بچه های گروه پیام داد که: نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه. جواب دادم: تو بیا، بالاخره یه کاریش می کنیم.
🌷گفت: شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام.گفتم: همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی.
قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد.
✍حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک
#شهید_محسن_حججی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"پلیس فریدونکنار"💫
╭┅─────────┅╮
https://eitaa.com/freydonknar
╰┅─────────┅╯
🔻یه بار اومد پیشم گفت:جایی کار سراغ نداری ؟
گفتم: اتفاقا این قنادی که کار میکنم نیرو میخواد.
نپرسید حقوقش چقده،
بیمه میکنه یا نه
یا حتی ساعت کاریش به چه شکله؛
اولین سوالش این بود :
✌️✅موقع نماز میزاره برم نماز بخونم؟
#شهید_محسن_حججی