🔴ذکر عظیم شأن حاج آقا نخودکے (ره) برای برآورده شدن حاجات
شیخ نخودکی عالم بزرگی که در صحن انقلاب حرم امام رضا (ع) زیر درب طبرسی مدفون شده
↩️ذکرهای سفارش شده از آن مرحوم بسیار مجرّب میباشد، مخصوصا این ذکر فقط کافیه یک بار امتحان کنید تا بزرگترین حاجاتتان برآورده شود👌
برای دیدن ذکر روی لینک زیر بزنید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1972240408C2a351c7410
4.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دلتنگ_حرم
#امام_رضا(ع)
باز پیشه توئه حواسم یه دنیا التماسم...😭
نگاه دار دلـــ🌹ــــے را
کہ بردهاے بہ نگاهے یا امام رضا..
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
#نجوای_عاشقانه
💢یَداللَهِ فَوقَ أَیْدِیهِم
♻️ یعنی بندهی من نگران فردایت نباش
از اَفعال آدمها دلگیر نشو
کاری از آنها بر نمیآید
دستت را به من بده
تا من نخواهم
برگی از درخت نمیافتد
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
قدم قدم تا بندگی
👇👇👇👇👇👇👇
#با_ولایت_تا_شهادت
#بصیرت_افزایی
#رمان
#تنها_میان_داعش
#قسمت_سیزدهم
#به_قلم_فاطمه_ولی نژاد
شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام امام حسن (علیهالسلام) خوانده بودم، قالب تهی میکردم و تنها پناه امام مهربانم (علیهالسلام) جانم را به کالبدم برگرداند.
هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، تهدید ترسناکی بود و تا لحظهای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را میدیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم.
رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس میکردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمیتوانم از جا بلند شوم.
زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمیدانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد.
تنها چیزی که میدیدم ورود وحشیانه داعشیها به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی میخواست از ما دفاع کند. زنعمو و دخترعموها پایین پلههای ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دستشان برنمیآمد که فقط جیغ میکشیدند.
از شدت وحشت احساس میکردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمیتوانستم جیغ بزنم و با قدمهایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب میرفتم.
چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو میکوبید تا نقش زمین شد و دیگر دستشان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود.
دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمیچرخید تا التماسشان کنم دست از سر برادرم بردارند.
گاهی اوقات مرگ تنها راه نجات است و آنچه من میدیدم چارهای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزدهام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلولهای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آنها و ما زنها نبود.
زنعمو تلاش میکرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه میزدند و رحمی به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت میکشید تا از آغوش زنعمو جدایشان کند.
زنعمو دخترها را رها نمیکرد و دنبالشان روی زمین کشیده میشد که نالههای او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم.
همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب میکشیدم و با نفسهای بریدهام جان میکَندم که هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را میدیدم که به سمتم میآمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود.
پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفسهای جهنمیاش را حس کردم و میخواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد.
نور چراغ قوهاش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!»
چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو میخوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست.
دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که نالهام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این بعثی شدهام.
لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم.
همانطور مرا دنبال خودش میکشید و من از درد ضجه میزدم تا لحظهای که روی پلههای ایوان با صورت زمین خوردم.
اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمیکردم که تازه پیکر بیسر عباس را میان دریای خون دیدم و نمیدانستم سرش را کجا بردهاند؟
یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده میشد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه کربلا شده است...
#ادامه_دارد....
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
هدایت شده از گردباد نیوز (خبری _ تحلیلی)
🔷 به مناسبت دوم اردیبهشت سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
✍ «علی جهانبخش، قاضی دادگستری»
♦️در سیستم قضایی دوستی مبارز و شجاع دارم که روزی در مقام درد دل می گفت: دیگر خیلی چیزها از بین رفته است. انسان های مخلص و شجاع کم شده اند. فشار زیادی بر روی ماست و تحملش برایم دشوار است (و...). به او گفتم اشتباه می کنی، باید یک تفکیک دقیق قائل شوی، تفکیکی که برگرفته از واقعیات تاریخی و اسلامی است. به او گفتم در خصوص آرمان هایت باید تفاوت قائل شوی میان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی!
🔸شاید در جمهوری اسلامی برخیها با آقازادگی به جایی رسیده باشند اما در انقلاب اسلامی فقط فرزندان فکری عیسی (ع)، موسی (ع)، ابراهیم (ع)، حضرت محمد (ص) و روح الله (ره) به مدارج بالا می رسند (حاج قاسم).
🔸طبیعی است اگر در جمهوری اسلامی برخی مسئولین کم کاری کنند اما در انقلاب اسلامی هیچ کس کم کاری نمی کند همانگونه که شهید ابراهیم هادی به همراه یارانش به درخواست فرمانده خود (حاج همت) به کانال (کمیل) رفت و هنوز بعد از گذشت ۴۰ سال برنگشته است!
🔸به او گفتم اگر راستش را بخواهی این امکان وجود دارد که در جمهوری اسلامی مسئولی بی خیال باشد و بخوابد اما در انقلاب اسلامی اینگونه نیست و حتی یکی از بالاترین مقاماتش در چشم خود نمک می ریخت تا شب نخوابد و برای مردمش کار کند (حاج قاسم در سوریه).
🔸شاید در جمهوری اسلامی برخی نفوذیها به بیت المال دست درازی کنند اما نیروهای انقلاب اسلامی قبل از رفتن روی مین پوتین هایشان را در می آوردند تا به بیت المال خسارتی وارد نشود.
🔸شاید در جمهوری اسلامی برخی از وزرایش کاخ نشین باشند اما در انقلاب اسلامی برخی از وزرا حتی یک خانه معمولی هم ندارند و همسرانشان شب اول بعد از شهادتشان ناچاراً بر روی قبر آنها می خوابند (ماجرای شهید چمران و همسرش)
🔸شاید در جمهوری اسلامی برخی ها وعدهای دهند که نتوانند آن را عملی کنند اما مردان انقلاب اسلامی در وصیتنامه هایشان می گویند ان شاالله شهادت و ریختنِ خون ما گواه صادقی بر همه ادعاهایمان باشد (شهید حججی).
🔸در ادامه به او گفتم مگر در زمان حضرت علی (ع) حکومتِ اسلامی آن هم به معنای خاصِ خود و با حضور معصوم تشکیل نشد؟ خب در آن زمان هم جریان انقلابی وظیفه اش را درست انجام می داد (عمار، مالک اشتر و...) اما برخی خرابی ها نیز به واسطه جریان غیر انقلابی وجود داشت. آیا غیر از این است که موجودیت جمهوری اسلامی با همه مسائلش منتهی الیه آرزوی ۱۲۴/۰۰۰ پیامبر، ائمه اطهار (ع)، میلیون ها شهید، هزاران اسیر و تبعیدی آزادمرد و رنج و زحمت همه انسان های آرمانگرایی تاریخ و به تعبیری ماحصل مبارزه جبهه حق علیه باطل در طول تاریخ بشریت است؟
🔸خواهرم، برادرم، انقلاب اسلامی ادامه دارد و امروز قالب و پیشبرنده آن در این جهان تاریک جمهوری اسلامی است و چه زیبا گفت حاج قاسم که فرمود: «امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص).»
🔸سلام بر سید مرتضی آوینی آن سید شهیدان اهل قلم که برای این روزهای ما از اعماق جانش فرمود: «ای وجدان های نیمه خفته، چشم بیداری بگشایید و ای بیداران گوش فرا دهید! ماییم که بار تاریخ را بر دوش گرفته ایم تا جهان را به سرنوشت محتوم خویش برسانیم. خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت، بر آسمان تقدیر نشسته است. یا فالق الاصباح، ما را در راهی که این چنین عاشقانه در پیش گرفته ایم یاری فرما!»
♦️آری، ما فرزندان انقلاب اسلامی و اهل جمهوری اسلامی ایران هستیم.
💡 هوش سفید| سید علیرضا آلداود
🇮🇷 جنگ شناختی | سواد رسانهای 👇
@aledavood 👈 عضو شوید
2.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱میخوانیم که بیا، اما برای آمدنش کاری نمیکنیم! سست نشستهایم و محکم میگوییم که منتظریم! غافل از اینکه نگاه او به دل و عمل ماست.
#امام_زمان
#انتظار
#ماه_رمضان
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
🤲 الهی 🤲
🌸فرماندهٔ عشق، یار محبوب تویی
✨معبود تویی، کمال مطلوب تویی
ازطرف خدا،،❤❤❤
🎆 عالم ز برایت آفریدم، گله کردی
🎇 از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی
🎆 گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند
🎇صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی
🎆 جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور
🎇 از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی
🎆 گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم
🎇 بر بخشش بی منت من هم گله کردی
🎆 با این که گنه کاری و فسق تو عیان است
🎇 خواهان توأم، تویی که از من گله کردی
🎆 هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم
🎇 با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی
🎆 صد بار تو را مونس جانم طلبیدم
🎇 از صحبت با مونس جانت، گله کردی
🎆 رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
🎇 با این که نماز تو خریدم، گله کردی
🎆 بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟
🎇 بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!
🎆 از عالم و آدم گله کردی و شکایت
🎇 خود باز خریدم گله ات را، گله کردی..
🎆انواع خطاها رو تو کردی اما
🎇با امدن کرونا باز هم گله کردی...
همیشه شکر گذار خدا باش , و به آنچه داری قانع و شاد باش,
سلام دوستان عصر سه شنبه تون بخیر 🌷🌹
👈
┗━━━💐💌🌷━━━┛