eitaa logo
قدم قدم تا بندگی
598 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
26 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا این کانال در جهت لبیک به فرمان#جهاد_تبیین مقام معظم#رهبری تشکیل شده است. مباحث کانا( سیاسی،مذهبی،فرهنگی) لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... @gadamgadamtabandegi
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @gadamgadamtabandegi
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... @gadamgadamtabandegi
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... @gadamgadamtabandegi
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... @gadamgadamtabandegi
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... @gadamgadamtabandegi
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 👇👇👇👇👇👇👇👇 @gadamgadamtabandegi
🌷🌹🌷🌷🌹🌷🌹🌷🌷 🌷🍃هشتمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! برای ارسال نزد ... @gadamgadamtabandegi
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود!😔😔 وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😔 دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم...😭 خودم دیدم ڪه با چه ڪردم!😭😭😭😭 تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫 @gadamgadamtabandegi
ببخشید اگر طولانی بود . خواستم با هم از ها_شهداعبور کنیم🌹
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 امروز هم بایک شبهه در خدمتتان هستیم و.... 👇👇👇👇👇👇👇👇 این شبهه را یکی از دوستان فرستادن ان شاالله امروز با در خدمتتان هستیم 👇👇👇👇👇👇👇👇 @gadamgadamtabandegi
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 امروز هم بایک شبهه در خدمتتان هستیم و.... 👇👇👇👇👇👇👇👇 این شبهه را یکی از دوستان فرستادن ان شاالله امروز با در خدمتتان هستیم 👇👇👇👇👇👇👇👇 خاطره یک ایرانی از سفر به عراق در اربعین سال ۹۵ اربعین برای زیارت رفتم عراق از نجف تا کربلا رو باید پیاده میرفتیم بین مسیر برخی از عراقیها جلوی ما میومدن و میخواستن شب برای شام و استراحت خونشون مهمون بشیم و اصرار زیادی هم میکردن. یک شب رو به اصرار زیاد یکی از عراقیها موکب نرفتیم و رفتیم مهمونش شدیم گروه ما شش نفره بود و چون من عربی بلد بودم مترجم گروه بودم شب بعد از صرف شام مقداری با صاحبخونه حرف زدم از همه جا حرف زدیم تا رسیدیم به جنگ هشت ساله ازش پرسیدم جنگ رو ما بردیم یا شما یه لبخندی زد و گفت تو چی فکر میکنی گفتم به ما میگن که ما پیروز شدیم گفت در مورد جنگ نمیخوام صحبت کنم در مورد الان صحبت کنم بهتر متوجه میشی و گفت حکام شما کجایی هستن گفتم خوب معلومه ایرانی گفت مگه پیامبر تو ایران بود که الان اولادش بر شما حکم میکنن؟ مگه ایران از اول سید هم داشته؟ کمی به فکر رفتم گفت خوب تا اینجا که حکمرانانتون از ما هستن بعد گفت چرا حاکمانتون با تمدن ایرانی مخالف هستن؟ گفتم نمیدونم گفت به خاطر اینکه تمدن اسلامی عربی رو جایگزینش کنن پس تا اینجا تمدنتون رو هم ما ازتون گرفتیم درسته؟ از رو استیصال سری به نشونه تایید تکون دادم گفت چرا سر سفره عید نوروز تون قرآن هست و دعای عربی میخونید؟ بعد بدون اینکه منتظر جواب بمونه گفت پس تا اینجا آداب و رسومتون رو هم گرفتیم ازتون بعد گفت اسم خودت چیه؟گفتم محمد خنده ای کرد و گفت خوب پس اسمتون رو هم ازتون گرفتیم گفت دین اصیل ایرانی ها چیه ؟گفتم زرتشت گفت خوب پس دینتون رو هم ازتون گرفتیم. گفت پولتون هم که خرج عراق سوریه فلسطین لبنان یمن میشه پس پولتون رو هم گرفتیم درسته ؟ با ناراحتی گفتم درسته بعد گفت جوون ما عربها همه چیه شما رو گرفتیم در آخر محبورتون کردیم که پای پیاده و بدون کفش بیایید کشور ما و اسطوره ما رو زیارت کنین بعد گفت راستی اسطوره ها تونم ازتون گرفتیم. از شدت ناراحتی عرق کرده بودم دوستام ازم پرسیدن که صاحبخونه چی داره میگه که یهو صاحبخونه بهم گفت دوستاتم بگو بیان اینجا بشنون هر چی باشه نصف زبون شما عربی هست راستی ما زبونتون رو هم ازتون گرفتیم که شب تا صبح خوابم نبرد و همش به حرفاش فکر میکردم صبح که شد به دوستام گفتم شما ادامه بدید من دارم برمیگردم ایران خودم... 👇👇👇👇👇👇👇👇 @gadamgadamtabandegi