هدایت شده از اخلاق رحمانی
animation.gif
89.8K
🟢 یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجهِ الْحُسَینِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِّ اَخیکَ الْحُسَیْنِ علیهالسلام.
🟡 علامه طباطبائی (قدس سره):
استادمامىفرمودند:...درب خانه امام حسين علیه السلام را بايد زد و به وى توسل نمود ولى از طريق حضرت ابوالفضل عليه السّلام
📚ثمرات حیات، ج1، ص: 165
🔴 میلاد عبد صالح الهی حضرت عباس بن علی (علیهما السلام) و روز جانباز را تبریک عرض می کنیم
#حضرت_عباس_بن_علی
#آقا_سید_علی_قاضی
#علامه_طباطبائی
#آیة_الله_سعادت_پرور
#ثمرات_حیات
https://eitaa.com/akhlagherahmany
هدایت شده از اخلاق رحمانی
🏴 اهميت توسل به سيدالشهدا
🩸در این ایام و لیالی (دهه اول مـاه محـرم) بهتـرین چیـز،همـان توّجـه و توّسـل بـه سیدالشــهداء (علیه السلام) اســت.
🩸مرحــوم اســتاد قاضــی می فرمودنــد: «حضــوردر مجــالس سیدالشهداء وتوّسل به ایشان در این ایام،اهم ازهمه امور، حّتی مسـتحبات است که اگر موجب ترک نمازشب هم بشود، باز عزاداری اهم است».
🩸 و می فرمودنـد: «از راه سیدالشهداء می توان به مقصد رسید و توّسل به حضرت ابوالفضل بـاب و کلیـد این در است».
🩸مرحوم استاد قاضی [هم ] از این راه ،به مقصد نائل گشته بودند.
📚برگرفته از کتاب #ثمرات_حیات، ج 3، ص 98
#سید_الشهدا
#علامه_طباطبائی
#آیة_الله_سعادت_پرور
#ندای_سعادت
هدایت شده از اخلاق رحمانی
🔹گفتی و نگفتی!🔹
🔸'...شيخ عربى كه در ايام سال براى تبليغ به قبايل عرب مى رفت نقل می کرد:
🔹زمانی عبورم به قبيله اى افتاد كه در كنار دجله زندگى مى كردند که همه سنّى مذهب بودند... بر شيخ قبيله وارد شدم مردى خوب و باصفا بود، كمالاتى در وى يافتم و با وى مأنوس شدم. او نيز به من اظهار علاقه مى نمود ...
🔸تا اين كه روزى ... پرسيد: از چه قبيله اى هستيد و شيخ شما كيست؟ گفتم: من ... در نجف به سر مى برم. شيخى داريم داراى صفات والايى است به نام على و از سخاوت و شجاعت و عبادت و مهمان نوازى و ساير كمالات حضرت على ـ عليه السّلام ـ برايش گفتم، اما او درك نكرد كه مرادم كيست...
🔹تا آن كه آمد و شد من به آن محل و انس با شيخ قبيله مكرر شد و هر بار از كمالات شيخ ما سؤال مى كرد.
🔸از بس فريفته حضرتش ـ عليه السّلام ـ شده بود، تصميم گرفتم اين بار كه به آن جا مى روم، حقيقت امر را به او بگويم، و به مذهب جعفرى راهنماييش كنم... به آن جا رفتم شيخ را نيافتم... سراغ او را گرفتم، گفتند: از دنيا رفته. بسيار متأثر شدم. سر قبرش رفتم و فاتحه خواندم و همان جا قدرى خوابم برد.
♦️در خواب ديدم: نردبانى در ميان قبر اوست وارد قبر شدم، فضايى ديدم و تختى كه شيخ قبيله روى آن نشسته بود، ... سلام كردم، تا چشمش به من افتاد مرحبا گفت و [با این تعبیر] گلايه كرد: "گفتى و نگفتى!" (كنايه از اين كه چرا حقيقت را نگفتى؟)
♦️پرسيدم اين دو نفر كه با تو هستند كيستند؟ گفت: اين دو به من درس ولايت مى دهند.
📚برگرفته از کتاب #ثمرات_حیات، ج1، ص 64🌱
#ولایت_امیرالمؤمنین
#آیة_الله_سعادت_پرور