eitaa logo
گالریاس
657 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
13.2هزار ویدیو
125 فایل
ارتباط با مدیر @Zahra_askarifar خوش اومدین به کانال خودتون گالریاس گالریاس یه کانال تلفیقی و متنوعه برا خاص پسندان کپی از مطالب کانال با ذکر صلوات برای ظهور آقا صاحب الزمان عج جایز است. 😉 یه اصفهونه و یه گالریاس 😉 ✅تبادل بنر آری ❌تبادل ادمینی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 خلق نیکوی حضرت محمد (ص) 🔳 آیت الله ناصری (ره): ▫️ خداوند، چند چیز را در قرآن عظیم شمرده است. خدایی که خود عظیم است، اگر چیزی را عظیم بشمارد، عظمت آن فوق العاده است. یکی از مواردی که خداوند عظیم، آن را عظیم شمرده خُلق عظیم نبی اکرم است. در قرآن فرمود: 📜 اِنَّکَ لَعَلَی‌ٰ خُلُقٍ عَظیم. (سوره قلم، آیه چهار: و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری.) ❇️ زمانی که نبی اکرم به مدینه آمدند و اسلام رونقی گرفت، روستای دور افتاده‌ای بود که حدود هزار نفر جمعیت داشت. یک نفر از اشرار این منطقه بود که بسیار بد و خونریز بود. آن شرور دید که اهل این منطقه، خیلی ناراحتند. پرسید: 🔹 چه شده است؟ چرا این‌قدر ناراحتید؟ ▫️ گفتند: 🔸 یک نفر به مدینه آمده و ادعای پیغمبری ‌می‌کند و همه خدایان ما را زیر سؤال برده و منکر شده است. ما از این ناراحتیم که تمام خدایان ما را کنار زده است و دین تازه ای آورده و ‌می‌گوید: 🔶 خدا یکی است. ▫️ گفت: 🔹 شما چه ‌می‌خواهید؟ ▫️ گفتند: 🔸 اگر بتوانی خون این شخص را بریزی و او را بکشی، آنچه دلت بخواهد، به تو می‌دهیم. ▫️ گفت: 🔹 فردا سر او را برای شما می‌آورم. ▫️ آن شرور، حرکت کرد و بعد از ظهر مدینه رسید. نماز پیغمبر در مدینه تمام شده بود و عرب‌ها به منزل خود رفته بودند. حضرت هم داشتند، به منزل ‌می‌رفتند. عرب شرور به پیغمبر رسید؛ در حالی که آن حضرت را نمی‌شناخت؛ لذا از خود پیغمبر پرسید: 🔹 این محمد که می‌گویند، کجاست؟ ▫️ حضرت فرمودند: 🔸 او را چه کار داری؟ ▫️ عرض کرد: 🔹 من از فلان منطقه هستم و شنیده‌ام ادعای پیغمبری کرده و منکر خدایان ما شده است. آمده ام سر او را برای خویشانم سوغات ببرم. ▫️ فرمودند: 🔸 الآن بعد از ظهر است و هوا گرم. شما هم تازه رسیده‌ای و خسته هستی. غذا هم که نخورده‌ای. بیا برویم منزلِ ما استراحت بکن، غذایت را بخور، خوابت را برو. سر حال که شدی، من دست محمد را در دستت می‌گذارم. ✨ حضرت او را به منزل آوردند و عبای خود را پهن کردند و گفتند: 🔸 روی آن بنشین. ▫️ آن عرب غذایش را خورد و مشغول استراحت شد. ☀️ کم کم آفتاب او را گرفت. حضرت، مقابل آفتاب ایستادند و با بدن مبارکشان، روی صورت این عرب، سایه انداختند، تا آفتاب به او نتابد. ⏳ خواب آن عرب طول کشید و پیغمبر عرق کردند. عرق‌های پیغمبر، روی صورت این جوان چکید و بیدار شد. دید که این آقا بالا سر او نشسته و از شدت گرمای آفتاب صورت او از عرق خیس شده است. بلند شد و گفت: 🔹 آقا! چرا این طور کردی؟ چرا من را شرمنده کردی؟ خدمتی به من کردی که احدی نکرده است. ▫️ و عذر خواهی کرد. حضرت فرمودند: 🔸 دیدم خسته‌ای و خواب هستی. نخواستم بیدارت کنم و بگویم آفتاب تو را گرفته است. بالای سر تو نشستم که آفتاب تو را اذیت نکند. ▫️ آن عرب بلند شد و گفت: 🔹 وعده کردی که دست محمد را در دستم بگذاری. برویم محمد را پیدا کن و دست او را به دست من بده. 🤝 حضرت دستشان را آوردند جلو و فرمودند: 🔸 بگیر. ▫️ جوان نگاهی نکرد و گفت: 🔹 چه را بگیرم؟ ▫️ گفت: 🔸 دست من را. من محمدم. ▫️ این جوان به حضرت نگاهی کرد و با خودش گفت: 🔹 عجب! این زندگی و این اخلاق او است؟! ❇️ شهادتین را جاری کرد و به حضرت ایمان آورد و گفت: 🔹 من ‌می‌روم همه مردم شهرمان را مسلمان می‌کنم. 💡 حضرت، همه اعمال و رفتارشان به‌گونه‌ای بوده است که برای ما معلم و الگو باشند. ⬅️ اپلیکیشن آیت الله ناصری 🏷
❇️ گفتار انس بن مالک در مورد اخلاق نیکوی پیامبر (ص) ☑️ انس می‌گوید: ▫️ هرگاه رسول خدا (ص) سه روز یکی از مسلمین را ملاقات نمی‌کرد، جویای حال او می‌شد؛ اگر اطلاع می‌یافت که او به مسافرت رفته، برایش دعا می‌کرد؛ و اگر اطلاع می‌یافت که او در وطن است به دیدار او می‌رفت؛ و اگر می‌فهمید که او بیمار است، از او عیادت می‌نمود. ☑️ و نیز انس می‌گوید: ▫️ هرگاه کسی با پیامبر (ص) معانقه می‌کرد و صورت به صورت او می‌گذاشت، حضرت سرش را دور نمی‌کرد تا آن شخص سرش را دور نماید، و هیچ‌کس با آن حضرت دست نمی‌داد که آن حضرت زودتر از او دستش را بکشد، و با هیچ‌کس ننشست که جلوتر از او برخیزد، و هیچ‌گاه زانوانش را نزد کسانی که کنارش نشسته بودند، جلوتر نمی‌برد، و در سلام کردن از دیگران سبقت می‌گرفت، و جلوتر با اصحاب خود مصافحه می‌کرد، هرگز دیده نشد که پاهایش را نزد اصحابش دراز کند، آنان را که بر او وارد می‌شدند، احترام می‌کرد، و چه بسا فرش زیر پایش را برای آنها پهن می‌کرد و خود روی خاک می‌نشست، و تأکید می‌کرد که آنها روی فرش بنشینند، و اصحاب خود را با کنیه (نام بزرگشان) صدا می‌زد و آنها را با محبوبترین نامشان می‌خواند، تا احترام آنها را رعایت کرده باشد. آن حضرت هیچ‌گاه سخن شخصی را در وسط قطع نمی‌کرد بلکه صبر می‌کرد تا سخن او تمام شود. ⬅️ سیرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله و مهربان جلد ۱، صفحه ۱۶۲ 🏷 ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
❇️ مسلمان شدن یهودی در نتیجه اخلاق نیکوی حضرت محمد (ص) ✅ امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: ▫️ یک نفر یهودی چند دینار از پیامبر طلب داشت و آن را مطالبه کرد؛ پیامبر (ص) به او فرمود: 🔸 فعلا چیزی در نزد من نیست تا به تو بدهم. ▫️ یهودی گفت: 🔹 من از تو جدا نمی‌شوم تا طلب مرا بپردازی. ▫️ پیامبر (ص) فرمود: 🔸 در این صورت کنار تو می‌مانم. ▫️ پیامبر (ص) همانجا ماند تا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را در همانجا خواند. اصحاب رسول خدا (ص) به آن مرد یهودی تندی کردند و او را تهدید نمودند. رسول خدا (ص) به اصحاب خود نگریست و فرمود: 🔸 چه کار می‌کنید؟ ▫️ آنها عرض کردند: 🔹 آیا یک نفر یهودی تو را در اینجا حبس کند و ما چیزی نگوئیم‌؟! ▫️ پیامبر (ص) فرمود: 📜 لم یبعثنی ربّی عزّ و جلّ بان اظلم معاهدا و لا غیره. 📃 «پروردگار من مرا مبعوث نکرده که به کافری که در ذمّۀ اسلام است و به غیر او ظلم کنم». ☀️ هنگامی که روز روشن شد، یهودی به اسلام گرائید و گفت: 🔹 «گواهی می‌دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست، و گواهی می‌دهم که محمّد (ص) بنده و رسول خدا است و اموالم را در راه خدا دادم». ⬅️ سیرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله و مهربان جلد ۱، صفحه ۱۶۱ 🏷 ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯