eitaa logo
گالریاس
656 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
13.1هزار ویدیو
125 فایل
ارتباط با مدیر @Zahra_askarifar خوش اومدین به کانال خودتون گالریاس گالریاس یه کانال تلفیقی و متنوعه برا خاص پسندان کپی از مطالب کانال با ذکر صلوات برای ظهور آقا صاحب الزمان عج جایز است. 😉 یه اصفهونه و یه گالریاس 😉 ✅تبادل بنر آری ❌تبادل ادمینی
مشاهده در ایتا
دانلود
💎💎💎 💎💎 💎 اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً 😂😂 استاد سرکار گذاشتن بچه‌‌ها بود. روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با دشمن روبه‌رو می‌شوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه می‌گویید؟»🤔 آن برادر خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمی‌گردد وگرنه خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمی‌کند. اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: «اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم‌الراحمین»🤣 طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است😆» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:«اخوی غریب گیر گیرآوردی》 ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
روحیه دادن «حاج بخشی به رزمندگان بیست و ششم بهمن 1364 در فاو ـ پایگاه موشکی عراق. 5 روز از عملیات عظیم آبی ـ خاکی «والفجر8» سپری می‌شد، تا آن لحظه دو مرحله از عملیات با موفقیت انجام گرفته بود. صدام که تصور نمی‌کرد به این راحتی بتواند بندر حساس و سوق‌الجیشی فاو را از دست بدهد، یکی از زبده‌ترین فرماندهانش را مأمور ‌کرد تا نیروهای ایرانی را از فاو بیرون کرده و آنها را درون آب‌های اروند بریزند. سرلشکر زرهی ستاد «ماهر عبدالرشید» گوش تا گوش جاده فاو ـ‌ ام‌القصر را با تانک‌های پیشرفته تی ـ 72 آرایش داده و درصدد بود تا با یک حمله گاز انبری، شهر فاو را پس بگیرد؛ تعداد تانک‌ها آن‌قدر زیاد بود که نگرانی را به اردوی فرماندهان خودی سرازیر می‌کرد. دشمن پاتک سنگین خودش را شروع ‌کرد. هواپیماهای جنگنده و هلی‌کوپترهای توپدارش از هوا، تانک و نفربرهایش از زمین و توپ‌های سهمگین‌اش از دورترها همه اطراف و مواضع ایرانی‌ها و حتی عقبه آنها را هدف قرار ‌داده بود. هر کس هر کاری از او برمی‌آمد، انجام می‌داد تا جلوی پیشروی دشمن گرفته شود. شرایط آنقدر سخت بود که شهید «سیدمحمدرضا دستواره» جانشین لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) هم آر.پی.جی به دست به شکار تانک‌ها می‌رفت. فشار دشمن زیاد بود و همین باعث افت روحیه نیروها می‌شد. باید برای تقویت روحیه‌های بچه‌ها کاری انجام داده می‌شد، اما چه کاری؟! به راستی در این شرایط که از زمین و آسمان گلوله و موشک می‌بارید چه کاری می‌شد، انجام داد؟ که ناگاه او از راه ‌رسید. با همان پاترول فکسنی‌ و بلندگویی که بر بام آن قرار گرفته بود. حاج‌بخشی می‌آید با سربندی بر سر و گلاب‌پاش بزرگی بر دوش و عطر و بسته‌ شکلاتی در دست. هنوز از راه نرسیده شعار ‌داد «کی خسته است؟» و صداهایی که از حلقوم تشنه بچه‌ها بیرون می‌آمد و در پاسخ او فریاد می‌زدند «دشمن!» ـ کی بریده؟ ـ آمریکا ـ کجا می‌رید؟ با این شعار حاج بخشی، لبخند بر لبان خشکیده بچه‌ها می‌نشیند و همگی، با یک صدا فریاد می‌زدند -کربلا - منم ببرید - جا نداریم! و او با شکلک درآوردن مثلاً به بچه‌ها اعتراض می‌کند. ساعتی بعد پاتک دشمن دفع می‌شود و نیروها و تانک‌های عراقی مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند. 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼 🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲 ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
😊 💠 آجیل مخصوص 🌸 شوخ‌طبعی‌اش باز گل کرده بود. همۀ بچه‌ها دنبالش می‌دویدند و اصرار که به ما هم آجیل بده؛ اما او سریع دست تو دهانش می‌کرد و می‌گفت: نمیدم که نمیدم. 🍀 آخر یکی از بچه‌ها پتویی آورد و روی سرش انداخت و همگی شروع کردند به زدن. حالا نزن کی بزن. آجیل می‌خوری؟ بگیر، تنها می‌خوری؟ بگیر. 🌼 و بالاخره در این گیر و دار، یکی از بچه‌ها در آرزوی رسیدن به آجیل دست توی جیبش کرد، اما آجیلِ مخصوص، چیزی نبود جز نان خشکِ ریز شده! ➖ همگی سر کار بودیم😂😂 ╭┅🍃🌺🍃┅╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰┅🍃🌺🍃┅╯