eitaa logo
گالریاس
657 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
13.2هزار ویدیو
125 فایل
ارتباط با مدیر @Zahra_askarifar خوش اومدین به کانال خودتون گالریاس گالریاس یه کانال تلفیقی و متنوعه برا خاص پسندان کپی از مطالب کانال با ذکر صلوات برای ظهور آقا صاحب الزمان عج جایز است. 😉 یه اصفهونه و یه گالریاس 😉 ✅تبادل بنر آری ❌تبادل ادمینی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖! این را از دست ندهید... متن زیر بخشی از کتاب فتنه تغلب است که ناگفته‌ها و حوادث و بیانات منتشر نشده رهبر انقلاب در مورد فتنه۸۸ را روایت می‌کند و به مناسبت نه دی توسط انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شده است. 🔰 آقای موسوی گفته بود: انتخابات باید ابطال شود؛ ما امروز با آقای هاشمی و آقای خاتمی جلسه داشتیم؛ همه اتفاق نظر داشتند باید ابطال شود‌. رهبر انقلاب با شنیدن این ادعا افرادی را مأمور می‌کنند تا ادعای آقای موسوی را از افراد مذکور جویا شوند. در پاسخ، آقای هاشمی و آقای خاتمی هر دو می‌گویند بحث ابطال در جلسه مطرح شد اما ما با آن مخالفت کردیم. به هر حال این که نسبت‌های داده‌شده آقای موسوی به دو نفر فوق راست بود یا غلط، موضوع این نوشته نیست، بلکه جلب توجه به این است که اگر فقط همین افراد، آقای موسوی را از ایستادگی در برابر نظام باز می‌داشتند آتش فتنه اینگونه شعله‌ور نمی‌شد. آنچه بر غبار آلودگی فضای پس از انتخابات می‌افزود این بود که مدعیان تقلب در انتخابات در جلسات خصوصی مواضعی مغایر با ادعای دست بردن در آرا مردم داشتند. یکی از مسئولین دفتر رهبر انقلاب از نماینده آقای موسوی می‌پرسد: چرا نرفتید به آقایان بگویید نشده است؟ او در پاسخی کوتاه و تلخ می‌گوید:گفتم اما قبول نکردند. به هر حال هنوز این اعتراض رهبر انقلاب به مسببان حوادث پس از انتخابات بی‌پاسخ مانده است که چرا شما که در خصوصی می‌گویید تقلب نشده است، در مجامع عمومی این حقیقت را بیان نمی‌کنید؟ ╭┅🍃🌺🍃┅╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰┅🍃🌺🍃┅╯
🔰 إحرام ❞ هنگام یأس با جامه‌ی بلند فراموشی در انتهای معبد خاموشی پیوند می‌زدم با رشته‌های لطف با حلقه‌های لطافت من بودم و کویر غم و سایبان شوق من بودم و کلام دل و گوش و صبحدم من بودم آرمیده میان غدیر اشک ز اندوه و درد و غم اندیشه همچو دایره موج‌های سبز هر لحظه باز می‌شد و هر لحظه بازتر... ...تا ساحل ابدیت دل این جلوه‌گاه نور چون آرزوی کودکی افسانه‌ساز و سست پرواز می‌نمود... تا پشت کهکشان بالاتر از کرانه‌ی مرموز قدسیان بهمن ۴۷ 📚 📝 استاد علے صفایے حائرے #️⃣ ╭┅🍃🌺🍃┅╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰┅🍃🌺🍃┅╯
📜 |🔰عقل، دل، آگاهی! 💠 ما دل و احساس را منبع شناخت و آگاهى نمى ‏دانيم! 💠 ادبيات ما سرشار از اين حكايتِ عقل گفتا و عشق گفتاست. در حالى كه بين دل و عقل عاشق هيچ درگيرى نيست. 💠 درگيرى ميان عقل فارغ و دل عاشق است. 💠 ما مى ‏خواهيم عشق ابراهيم را با عقل خودمان بسنجيم، در حالى كه عشق ابراهيم را بايد با عقل خودش سنجيد. 💠 هر عقلى اين را مى ‏پذيرد كه مهم را فداى مهم‏تر كن. وقتى ابراهيم در راه مهم‏تر، اسماعيل‏ اش را ذبح مى ‏كند، اين كار، هماهنگ و طبيعى است. 💠 همان طور كه تو پولت را فداى يك كيلو سيب مى‏كنى و يا عمرت را فداى فرزندت. پس عشق و عقل ابراهيم هماهنگ است و تضادى ندارد. 💠 اين تضاد ساختگى به خاطر اين است كه ما جايگاهش را در نظر نمى ‏گيريم و آدم ‏ها را با هم قاطى مى ‏كنيم. 💠 دل، منبع احساس و حب الخير است. 💠 قبل از اين احساس، در انسان شهادتى به وجود مى ‏آيد. اين شهادت همراه حب الخير، در انسان حركت ايجاد مى ‏كند؛ كه «إِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْر» ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۵۶ #⃣ ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
📜 |🔰آنان که از امکانات خود بهره برداری نمی کنند دعایشان مستجاب نمی شود... 🔹 كسى كه خواسته ‏اش و نيازش را احساس كرده و با احساس و با تمام وجودش دعا مى ‏كند، نمى ‏تواند امكانات خود را راكد گذاشته باشد. 🔹 من كه احساس مى ‏كنم بايد به خانه بيايم و كليد هم دارم، پشت در نمى ‏نشينم كه دعا كنم. بايد از تمام امكانات خودم استفاده كنم و آن دم كه كليد شكست و هيچ راهى برايم نبود و يا زمان و فرصتى نداشتم، در اين هنگام عجز، به دعا رو بياورم و حتى در عجزم و در يأسم نااميد نشوم. 🔹 آنها كه از امكانات خود بهره نمى ‏گيرند و با دست و پاى خود راه نمى ‏روند، هنوز نياز خود را باور نكرده ‏اند و احساسى ندارند. 🔹 و اين است كه در روايات هست آنها كه از امكانات خود بهره ‏بردارى نكرده ‏اند دعايشان مستجاب نيست؛ چون اين‏ها در واقع خواسته ‏اى ندارند تا برآورده شود. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۵۳ #⃣ ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
📜 |🔰 راه بازسازی جامعه 🔹تربيت ‏هاى تلقينى و تقليدى و تحميلى و سنتى ارزش نخواهند داشت، حتى ضد ارزش هستند و عامل نفى انسان و آخر سر هم‏ باعث عصيان و طغيان او. 🔹اين درست نيست كه ديده ‏هاى خود را نقالى كنيم و از عشق خود حرف بزنيم و يا ديگران را بغل كنيم و يا بر يقين خود پافشارى كنيم و سوگند بخوريم؛ چون يقين هر كس در درون اوست، به ديگران نمى ‏رسد. 🔹مگر هنگامى كه نشان بدهيم كه چگونه و از كجا به اين يقين رسيده ‏ايم و به اين روش دست يافته ‏ايم و با چه كليدها و ملاك‏هايى حركت كرده‏ ايم. 🔹هنگامى كه مى ‏خواهيم فردى را بسازيم و يا جامعه ‏اى را باز سازى كنيم، ناچاريم كه در اعماق بكاويم و ريشه‏ ها را بيدار نماييم. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۴۰ #⃣ ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
📜 |🔰 جُبرانِ سرمایه بچه ‏اى كه شيشه ‏اى را شكسته و يا لباسش را كثيف كرده و با گردن كلفتى ايستاده كه مگر چه شده، ضربه ‏اش مى ‏زنند و تأديبش می کنند. ولى آن كه ناراحت شده و زبانش بند آمده و از ترس رنگش را باخته، اميدش مى ‏دهند و تَسلايش مى ‏دهند و جبرانش‏ مى ‏كنند و حتى برايش چيزى مى ‏خرند. آن‏جا كه اين انسان با غرور ايستاده و گناهش را افتخار مى ‏شناسد، آنچنان آنها را مى ‏گيرد، با فرياد مى ‏شكند... تا آن‏جا كه از آن همه غرور و تفرعن، جز حديثى باقى نمى ‏ماند. ولى در هنگام ترس و هراس و خشيت و همراه انكسار و التهاب انسان، اين انسانِ شكسته ديگر حتى تواناى توبيخى را ندارد كه در گوشش بگويند كه با آن همه سرمايه چه كردى؟ او خودش شكسته است و ديوار غرورى ندارد كه به پتكى نياز داشته باشد. اين انسان نه تنها شكستن و توبيخ نمى ‏خواهد، كه جبران مى ‏خواهد و رحمت مى ‏خواهد، سِتر مى ‏خواهد، پوشش مى ‏خواهد تا حتى خودش گناه خودش را نبيند. غفار و ستّار، هم پاك مى ‏كند و هم مى ‏پوشاند و هم با رحمت و فضلش نه تنها كسرى ‏ها را جبران مى ‏كند، كه سرمايه ‏ى دوباره مى ‏دهد. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۱۵۸ #⃣ ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
📜 |🔰 کسی که در این هستی حركت صحیحی نداشته باشد می سوزد... 🔹يك عدّه‏اى هم هستند كه فلسفه‏هاى عالى‏ترى دارند. آنها مى‏گويند: بابا! خدا بزرگ‏تر از آن است كه بنده‏هايش را عقاب كند. او بزرگ و عظيم و رحيم است. 🔹️مادر بچه‏اش را نمى‏سوزاند، آن وقت خدا بسوزاند؟! عمو! برو، خدا بچه‏هايش را نمى‏سوزاند، آنها را دوست دارد. يك وقت هم اگر بچه‏هايش كارى بكنند، مى‏گويد: خيلى بدى نكنيد؛ كه آتش دارم. مى‏خواهد آنها را تنبيه كرده و بترساند وگرنه در آتش كه نمى‏برد. 🔹اينها كسانى هستند كه عظمت خدا را دليل نفى معاد مى‏دانند. مى‏خواهند به خدا معتقد باشند، در حالى كه هيچ اعتقادى به او ندارند. مى‏خواهند كه با عظمت او عذرى براى آزادى خودشان‏ داشته باشند. 🔹در جواب اينها بايد گفت: اينكه خدا بزرگ‏تر از آن است... ، در اين بحثى نيست. بحث در اين است كه خدا هستى را منظم آفريده و كسى كه در اين هستى حركت صحيحى نداشته باشد مى‏سوزد. درست مثل وقتى كه من كبريت را زير پيراهنم بكشم آتش مى‏گيرد. 🔹حال تو بگو: خدا بزرگ‏تر از آن است كه مرا بسوزاند! و يا اينكه من ستمگرتر از آن بوده‏ام كه خيال مى‏كرده‏ام و من خودم را سوزانده‏ام! ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۵۶ #⃣ ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
📜 |🔰یقین، لازم نیست... 🔹يكى از دوستان مى‌ گفت چه كنيم تا به يقين برسيم‌؟ به او گفتم: «يقين لازم نيست، كه انسان با احتمال هم كار و حركت مى‌ كند.» 🔹در تجارت، با احتمال حركت مى‌ كنند. در كشاورزى با احتمال آغاز مى‌ كنند. دانه‌هايى كه يك كشاورز در زمين مى‌پاشد، يقين ندارد كه رشد كند و ممكن است هزار آفت سر راهش باشد، اما با همين توجه اقدام مى‌ كند. 🔹حال چه شده وقتى انسان مى‌ خواهد در راه خدا حركت كند، مى‌ گويد بايد يقين داشته باشم!؟ 🔹 در اينجا يقين را اول مى‌ خواهيم، ولى در تجارت با يك احتمال هم حركت مى‌ كنيم تا جايى كه بيست بار ضرر مى‌ دهيم، ولى باز هم ادامه مى‌ دهيم و تازه اين ادامه را جزء پشتكار خود تلقى مى‌ كنيم و به حساب حماقت‌ ها و سفاهت‌ ها نمى‌ آوريم. 🔹وقتى مى‌ خواهيم با خدا معامله كنيم، مى‌ گوييم: يقين نداريم! ما كجا و كى يقين داشته‌ايم‌؟! 🔹در حركت‌هاى خود و در اين دنياى احتمالات، با چه يقينى اقدام كرده‌ ايم‌؟ اينجاست كه كم مى‌ آوريم! 🔹وقتى مى‌ خواهيم در راه خدا حركت كنيم، يك جور معامله مى‌ كنيم و وقتى مى‌ خواهيم در راه خود و براى خود حركت كنيم، طور ديگرى عمل مى‌ كنيم. 🔹همين چيزهاست كه براى انسان مشكل ايجاد مى‌ كند! ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۸۶ #⃣ 🎧 نسخهٔ کتاب صوتی 👉🏻 📱نسخهٔ کتاب الکترونیکی 👉🏻 📖 نسخه کتاب چاپی 👉🏻 ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
📜 اگر بمانی می گندی! ▫️تويى كه هستى خود را در رفتن ديده‌ اى، اگر بمانى مى‌ گندى. اگر كُند بروى ضربه مى‌ خورى. ▫️اگر سرعت بردارى بايد حساب لغزش‌ها را بكنى، كه مؤمن نه تنها آگاه به زمان، بلكه امام زمان خويش است. ▫️كسى كه اين شتاب را دارد و با اين سرعت كار مى‌ كند، جلودار و پيشرو است و لغزش‌ هايش بايد كنترل شود كه در سرعت نور يك دهم ثانيه انحراف، سى هزار كيلومتر انحراف است. ▫️در مراحل اوليه، كسى كه مشروب مى‌ خورد و نماز هم نمى‌ خواند، مى‌ توان او را تحمل كرد؛ چون تو مى‌ خواهى ريشه‌ ها را در او فراهم كنى، زمينه‌ ها را فراهم كنى. ▫️امّا وقتى ريشه‌ ها پا گرفتند، چوب‌ هاى خشك، يكى يكى سبز مى‌ شود. ▫️اينجاست كه بايد حالت‌ هاى روحى او، ذهن و تخيل او قضاوت‌ هاى او، گمان‌ ها و سوء ظن‌ هاى او، كنترل شوند، كه اينها باعث افت وجودى و انحطاط او مى‌ شوند؛ چون شتاب برداشته و سرعت گرفته است. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۱۰۴ #⃣ ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
📜 حيف است از امام، غير از امام، چيزى بخواهيم! ▫️آنچه ما با نام عشق امام، با آن مأنوس شده‌ايم و به آن دلبسته‌‌يم، عشق نيست و اين نيازِ ادامه يافتن و حركت كردن نيست، كه نياز به سرگرم شدن و تنوع داشتن است. ▫️آنچه ما در برابر امام داريم هنوز تا اين عشق فاصله دارد. ▫️ما از امام نه خودش و نه خودمان، كه خانه و زندگى را مى‌خواهيم و از او به جاى مغازه و بيل و كلنگ استفاده مى كنيم. ▫️ ما بيشترها را فداى كم‌ترها كرده‌ايم. و اين است كه عشق نيست، بازى است. مثل بازى بچه‌هايى است كه متكاها را زير پايشان مى‌گذارند، تا به عروسك‌هايشان برسند و همين كه رسيدند، فرار مى‌کنند. ▫️ حيف است از امام، غير از امام، چيزى بخواهيم. ▫️ ما از امام، امامت را مى‌خواهيم و اين عشق ماست و از او وسيلۀ راه يافتن و جهت گرفتن مى‌سازيم و اين توسل ماست.جز اين عشق و توسل، ظلم است، جفاست. ▫️امام وسيله است، براى چه‌؟ براى نان و آب و زن و فرزند؟اين‌ها كه وسيله‌هايى ديگر دارند. ▫️ او وسيلۀ رسيدن است، جهت يافتن است، حركت كردن است. پس توسل به او، به كار گرفتن او در جايى است كه جايگاه اوست و در خور اوست. ▫️از او بايد حركت، جهت و هدايت گرفت. او را براى اين كارها گذاشته‌اند! ❛❛ عین‌صاد 📚 | ص ۸۵ #⃣ ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
📜 تماشاگر نباشیم! ▫️آنهايى كه آمده‌اند در اين عالم، آدم ببينند، فقط انتظار نمايشنامه‌اى را مى‌كشند كه هنوز ساخته نشده است. ▫️ ما در اين عالم نيامده‌ايم تا به ما آدم نشان بدهند؛بلكه آمده‌ايم آدم شويم و آدم بسازيم. ▫️ وقتى معيارمان «آدم ديدن» شد، هنگامى كه همين آدم‌هايى كه ما را جمع كردند، تو زرد درآمدند، تصميم مى‌گيريم مسير حق را رها كنيم. ▫️به رها كردن مسير حق نيز قانع نمى‌شويم، بلكه جلوى حق مى‌ايستيم؛ غافل از اينكه وقتى ديگر آدم‌ها تو زرد از آب درآمدند، تازه بار ما سنگين‌تر مى‌شود! ▫️اما وقتى ديديم كه نمى‌توانيم رها كنيم، بايد بنيادى را بريزيم. وقتى فردى از جمع، حتى رهبر جمع كه اين مقدار از راه را آمده، خودش آلوده شده، نمى‌توانيم طب را رها كنيم؛ بلكه بايد طبيب‌هاى پاكى را بسازيم. ▫️ اينجاست كه آنچه تا حال برايمان يك استحباب بود، به صورت يك ضرورت درخواهد آمد. ▫️اين است كه اگر الله ما را جمع كرده و او ما را به هم ربط داده باشد، با ديوارها، فاصله‌ها، فرسنگ‌ها و شغل‌ها از همديگر جدا نمى‌شويم. ✍🏻 عین‌صاد 📚 | ص ۱۴۳ #️⃣ ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯