eitaa logo
گام دوم انقلاب
1.2هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
11.2هزار ویدیو
209 فایل
اهداف کانال ◀️ انتشار ✅رهنمودهای امام خمینی ره و مقام معظم رهبری ✅ زنده نگهداشتن یاد شهدا ✅ اخبار جبهه مقاومت ✅ موفقیتهای جوانان نسل انقلاب 🌤 @emamezaman_aj 🕌 https://eitaa.com/joinchat/2577530938C6cbb0fe272 .
مشاهده در ایتا
دانلود
136310226590موسیقی.mp3
5.97M
طلاب مدرسه‌ی سلیمان خان از جمله‌ی کسانی بودند که ایشون[نواب صفوی] بازدید کرد و آمد آن روز در آن مدرسه و من بچه طلبه‌ای بودم. گفتگو با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره شخصیت شهید نواب صفوی ۱۳۶۳/۱۰/۲۲ ‌••※[🔹∷∷※∷∷🔹]※••
136310226590موسیقی1.mp3
5.66M
وقتی که به شهادت رسید مرحوم نواب، مرحوم آشیخ هاشم قزوینی که یکی از مدرسین بزرگ حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد به شمار می‌آمد، بعد از شهادت نواب در درس صریحا در حضور جمعیت بزرگی که پای درسش بودند از نواب اسم آورد و تجلیل کرد. گفتگو با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره شخصیت شهید نواب صفوی ۱۳۶۳/۱۰/۲۲ ‌••※[🔹∷∷※∷∷🔹]※••
گفتوشنودصميمانهرهبرمعظمانقلاباسلامىباگروهىازجوانانونوجوانانموسیقی.mp3
1.07M
من شاید پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم «نوّاب صفوی» به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوی برای من، خیلی جاذبه داشت و به کّلی مرا مجذوب خودش کرد. گفت و شنود صمیمانه رهبر انقلاب با جمعی از جوانان و نوجوانان ۱۳۷۶/۱۱/۱۴ ‌••※[🔹∷∷※∷∷🔹]※••
استیکر های بیانات اسلامی ، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای خامنه ای در مورد شهید نواب صفوی
⭕️ ‏آرزو دارم که حکومت اسلامی تشکیل بشود و آن زمان بزرگترین افتخارم این است که رفتگر خیابان‌هایش باشم. شهید سید مجتبی ‎ شهادت ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ تیرباران - بدست رژیم پهلوی ✍قدر انقلاب اسلامی ومیهن پرافتخارخویش را بدانیم و با الهام از این نکته مهم شهید نواب صفوی بدانیم مملکتی که امروز در اختیار داریم از رود خون گذشته است تا به دست ما رسیده است✌️
.. 🌹همسر شهید نواب صفوی : بعد از افطار به آقا گفتم : دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم حتی نان خشک! فقط لبخندی زد! این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم! سحر برخاست، آبی نوشید! گفتم: دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم! باز آقا لبخندی زد! بعد از نماز صبح هم گفتم! بعد از نماز ظهر هم گفتم! تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم! اذان مغرب را گفتند، آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود : امشب افطارى نداریم؟ گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم، نیست! آقا لبخند تلخی زد و فرمود : یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟! خندیدم و گفتم : صد البته که هست؛ رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم، بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا! هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند! طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در! آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا همه آمدند! سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند! من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست! رفتم و آوردم! آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند! در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم : برو در را باز کن، این دفعه حتماً از مشهدند! الحمدلله آب در لوله‌ها هست فراوان! مرحوم نواب چیزی نگفت! یوسف رفت در را باز کرد، وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است! گفتم: این‌ها چیه؟! گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهراً امشب افطاری داشته‌اند، و به علتی مهمانی آنان به‌هم خورده است! آقا نگاهى به من کرد، خندید و رفت. من شرمنده و شرمسار! غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. ميل کردند و رفتند. آقا به من فرمود : یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تاخیر شد چه‌قدر سر و صدا کردی؟! وقتی هم نعمت رسید چه‌قدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست! بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها همین است؛ نه سکوتشان منصفانه است و نه سر و صداشان! وقتِ نداشتن داد می‌زنند! وقتِ داشتن بخل و غفلت دارند!