ا در درون خویش دارد و مختص انسان هست
و خداوند بالقوه در وجود او نهادینه کردهاست.
اگر در مسیر درست قرار گیرد بخوبی رشد ونمو خواهد کرد و قابلیت به کمال رساندن انسان را دارد.
و شعارهای انقلاب بر اساس این صفات والای انسانی پیریزی و طراحی شدهاند.
این شعارها به جهت لایتغیر بودن اصل فطرت بشری، هرگز تغییر و تبدیل ندارند.
هرگر کهنه نمیشوند، هرگز باعث دلزدگی نخواهند شد.
بلکه اگر انسان در مسیر درستحیات از آغاز نطفگی و پیش از آن قرار داشته باشد، هر چه بیشتر در این شعارها پیشرفت کند به همان نسبت شیفتهتر و شیداتر میشود و با انگیزه و توان بیشتری در راه اعتلای آنها گام برمیدارد تا آنجا که حتی از جان شیرین خود و عزیزانش هم برای استقرار این ارزشها هزینه میکند.
اینجاست که میتوان گفت تحمل هر سختی از جنگ نظامی و اقتصادی و سیاسی و... برای طرح، تداوم و تقویت این مفاهیم عالیه، چیزی جز "ما رایت الا جمیلا" نخواهد بود.
با این پیش زمینه قابل درک است که چرا حکمای انقلاب هم به دستاوردهای انقلاب تا بدین مرحله و هم به آینده آن خوشبین هستند.
اما اولین واژه در لیست شعارهای انقلاب اسلامی واژه آزادیست.
یک واژه محدود که دنیا را به چالش کشیده.
و چقدر جای پرداختن دارد و قرنهاست که ابزار دست سوداگران شده تا آتش به سرمایه عمر و حیات ملتها بزنند.
چه تعابیر دهن پرکن و فریبندهای که از آزادی ارائه نشده و اما در عمل ماحصل آن جز حسرت و اندوه و ندامت و باخت برای اکثریت نبوده است و البته اقلیت بهرهمند از حیات دنیوی هم ، که فارغ از صبغههای معنوی هستند علیرغم برخورداری دنیوی در سایه استفاده ابزاری از انسان و بردهانگاری بشر وغرق شدن در حیات حیوانی؛ کمال انسانی خود را از دست دادند.
در مجموع حاصل و برآیندی مساوی صفر به توان بینهایت.
همانطور که شاهدیم آزادی را به عدد مفاهیم گسترش میدهند تا در همه بخشها، اثرگذاری مطلوب خود را داشته باشند.
آزادی بیان
آزادی مطبوعات
آزادی زنان
آزادی فکرو اندیشه
آزادی هنر
آزادی عقیده و دین و مذهب
و........
حال که رهبر حکیم انقلاب "آزادی" را یک شعار فطری و کهنگی ناپذیر برای بشر تلقی میکنند برای کمک به فهم مطلب چند جمله از ایشان در جهت روشن شدن تلقی و تعبیرشان از آزادی بیان میکنم.
وقتی فهم ما از آزادی به مرز واقعیت رسید میتوانیم در دنیا مدعی باشیم و مطالبه آزادی برای انسانیت و انسان داشته باشیم.
در یک موضع کاملا تهاجمی و مطالبهگرانه
نه منفعلانه؛ که مورد اتهام باشیم و دائم در تلاش برای رفع اتهام.
اسلام برای آزادی بشر آمد، هم آزادی از قید و بند فشار دستگاههای مستبد و ظالم بر طبقات گوناگون انسان و ایجاد حكومت عادلانه برای بشر، و هم آزادی از اندیشهها و تصوّرات و اوهام حاكم بر زندگی انسان.۱۳۹۲/۱۰/۲۹
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی
آزادی اندیشه, آزادی بشریت, آزادی در اسلام
یعنی یک رهایی بیرونی از استبداد و استعمار قدرتهای شیطانی
و یک رهایی درونی از استبداد درونی اوهام و اندیشههای باطل.
اما باطل اندیشان، میدادن دادن به همین افکار باطل را عین آزادی برای بشر میدانند.
✅در اسلام مبنای اصلی آزادی انسان، "توحید" است.
البته دوستان بعضی از موارد دیگر را هم ذکر کردند - آنها هم درست است - اما آن نقطهی کانونی، #توحید است.
#توحید فقط عبارت نیست از اعتقاد به خدا؛
توحید عبارت است از اعتقاد به خدا، و کفر به طاغوت؛
عبودیت خدا، و عدم عبودیت غیر خدا؛
«تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الّا نعبد الّا اللّه و لا نشرک به شیئا».(۱)
نمیگوید «لا نشرک به احدا» - البته یک جائی هم «احداً» دارد، اما اینجا اعم از آن است - میفرماید: «و لا نشرک به شیئا»؛ هیچ چیزی را شریک خدا قرار ندهید.
یعنی شما اگر از عاداتِ بیدلیل پیروی کنید، این برخلاف توحید است؛
از انسانها پیروی کنید، همین جور است؛
از نظامهای اجتماعی پیروی کنید، همین جور است -
آنجائی که به ارادهی الهی منتهی نشود - همهی اینها شرک به خد
است، و توحید عبارت است از اعراض از این شرک.
«فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقی»؛(۲) کفر به طاغوت وجود دارد، بعدش هم ایمان به خدا.
خب، این معنایش همان #آزادی است.
یعنی شما از #همهی_قیود، غیر از عبودیت خدا، #آزادید.
👈بنده سالها پیش در نماز جمعهی تهران، ده پانزده جلسه راجع به همین بحث آزادی صحبت کردم؛
آنجا به یک مطلبی اشاره کردم و گفتم ما در اسلام، خودمان را بندهی خدا میدانیم؛ اما بعضی از ادیان، مردم و خودشان را فرزند خدا میدانند.
گفتم این یک تعارف است؛ فرزند خدا هستند و غلام هزاران انسان، غلام هزاران شیء و شخص!
اسلام این را نمیگوید؛ میگوید فرزند هر کس میخواهی، باش؛ فقط باید غلام خدا باشی، غلام غیر خدا نباید باشی.
عمدهی معارف اسلامی که در باب آزادی وجود دارد، ناظر به