📚داستان کوتاه
دوستی ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﯾﻪ ﻧﯿﺴﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﯿﺴﺎﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ!
ﺑﺎ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﺶ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻡ،
ﺧﯿﻠﯽ ﻧﯿﺴﺎﻧﺸﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻭﺷَﻢ ﺗﻌﺼﺐ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ.
ﯾﺎﺩﻣﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﻢ، ﺍﯾﻨﻘﺪ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺷﻤﺎ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟!!
ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﭼﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯽ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻠﯽ ﺷﺪ؟
ﮔﻔﺖ: ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﭘﺮﺕ ﺷﺪ ﺍﻭﻟﺶ ﯾﻪ ﺗﺮﮎ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺑﻮﺩ، ﺑﻌﺪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺯﻣﺴﺘﻮﻥ ﻭ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﻭ ﺳﺮﻣﺎ ﮔﺮﻣﺎ، ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺑﺰﺭﮒﺗﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻞ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ...
ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺗﻌﻤﯿﺮﺵ ﮐﻨﻪ!
ﺑﺲ ﮐﻪ ﺩﻭﺳِﺶ ﺩﺍﺷﺖ...
ﻣﺎ ﺁﺩﻣﺎ هم ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﻢ...!
ﻋﯿﺒﺎﻣﻮﻧﻮ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﻢ، ﺍﯾﺮﺍﺩﺍﻣﻮﻧﻮ ﻧﻤﯽﭘﺬﯾﺮﯾﻢ ﻭ ﺍﺻﻼﺣﺶ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺑﺰﺭگﺗﺮ ﻣﯿﺸﻦ...
ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﺪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻤﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺐﻫﺎ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﺩﯾﺪ ﮐﻢ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ!
ﻫﻤﯿﻦ ﻋﯿﺒﺎﻣﻮﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺎﺑﻮﺩﯾﻤﻮﻥ ﻣﯿﺸﻦ...
ﻫﻤﯿﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﭘﺬﯾﺮﯾﻤﺸﻮﻥ!!!
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔴 داستان ضرب المثل شتر دیدی ندیدی
قاضی از پسر پرسید.اگر تو شتر را ندیدی چطور مشخصات او را درست داده ای ؟
پسرک گفت : در راه ، روی خاک اثر پای شتری دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود.فهمیدم که شاید شتر یک چشمش کور بود.
بعد دیدم در یک طرف راه مگس بیشتر است و یک طرف دیگر پشه بیشتر است.و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است.قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت : درست است که تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد.پس از این به بعد شتر دیدی ، ندیدی !!
این مثل هنگامی کاربرد دارد که پرحرفی باعث دردسر می شود . آسودگی در کم گفتن است و چکار داری که دخالت کنی ، شتر دیدی ندیدی و خلاص .
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗
خیلی زیباست🌸
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟
خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد
اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.
خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود
کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟...
خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.
کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟
اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.
کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟
فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .
کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.
خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:
خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..
خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:
نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ...
مـــ🌸ـــادر صدا کنی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️موفقیت همین یک راه رو داره
#دکتر_انوشه
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
حکایت ✏️
یک شکارچی، پرندهای را به دام انداخت. پرنده گفت:«ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خوردهای و هیچ وقت سیر نشدهای. از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمیشوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو میدهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو میدهم. اگر آزادم کنی پند دوم را وقتی که روی بام خانهات بنشینم به تو میدهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم.»
مرد قبول کرد. پرنده گفت: «پند اول اینکه سخن محال را از کسی باور مکن.»مرد بلافاصله او را آزاد کرد و پرنده بر سر بام نشست.
گفت پند دوم اینکه: «هرگز غم گذشته را مخور، برچیزی که از دست دادی حسرت مخور.»
پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت : «ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متاسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت میشدی. »
مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و نالهاش بلند شد.
پرنده با خنده به او گفت: «مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ آیا پند مرا نفهمیدی یا ناشنوا هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح ! همه ی وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟»
مرد به خود آمد و گفت:«ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو.»
پرنده گفت : «آیا تو به آن دو پند قبلی عمل کردی که پند سوم را هم بگویم.» پند گفتن به فرد نادان خوابآلود مانند بذر پاشیدن در شورهزار است.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
مرد بسیار ثروتمندی که ازحکیمی دل خوشی نداشت
با خدمتکارانش در بیرون شهر با حکیم
و تعدادی از شاگردانش روبه رو شد.
مرد ثروتمند با حالتی پر از غرور و تکبر به حکیم گفت :
تصمیم گرفته ام پول خودم را هدر دهم
و برایت سنگ قبری گران قیمت تهیه کنم .
بگو جنس این سنگ از چه باشد
و روی آن چه بنویسم
تا هر کس بالای آن قبر بایستد
و برای تو آرامش طلب کند شاد شود و خنده اش بگیرد!
حکیم خنده ای کرد و پاسخ داد :
اگرخودت هم بالای سنگ قبرمی ایستی .
سنگ قبر مرا از جنس آیینه انتخاب
کن و روی آن هیچ چیز ننویس!
بگذار مردمی که بالای آن می ایستند
تصویر خودشان را ببینند
و اگر هم آمرزشی طلب می کنند
نصیب خودشان شود.
مرد ثروتمند که حسابی جا خورده بود
برای اینکه جلوی اطرافیانش
کم نیاورد با تمسخر گفت :
اما همه که برای دعای آمرزش
بالای سنگ قبر نمی ایستند ؟
و حکیم با همان تبسم گرم و
صمیمانه همیشگی اش گفت :
آنها آیینه ای بیش نخواهند دید.
نکته
آیینه چو نقش تو بنمود راست
خودشکن آیینه شکستن خطاست
#آیینه_چونقش_توبنمودراست_خودشکن_آیینه_شکستن_خطاست
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
🌺🍃سادگى یا پیچیدگى؟
🌺🍃امتحان پایانى درس فلسفه بود.
🌺🍃استاد فقط یک سؤال مطرح کرده بود! سؤال این بود: شما چگونه مىتوانید مرا متقاعد کنید که صندلى جلوى شما نامرئى است؟
🌺🍃تقریباً یک ساعت زمان برد تا دانشجویان توانستند پاسخهاى خود را در برگه امتحانىشان بنویسند، به غیر از یک دانشجوى تنبل که تنها ۱۰ ثانیه طول کشید تا جواب را بنویسد!
🌺🍃چند روز بعد که استاد نمرههاى دانشجویان را اعلام کرد،آن دانشجوى تنبل بالاترین نمره کلاس را گرفته بود!!
او در جواب فقط نوشته بود :«کدام صندلى؟»!
❣🍃نتیجه: مسائل ساده را پیچیده نکنید
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
عارفی را پرسیدند
زندگی به''جبر'' است یابه''اختیار''؟
پاسخ داد:
امروز را به ''اختیار'' است
تا چه بکارم
اما
فردا ''جبر' 'است
چرا که به ''اجبار'' باید درو کنم
هر آنچه را که دیروز به ''اختیار'' کاشته ام
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
👌🏽 جای گل، گل باش و جای خار، خار!
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛰ اگر در راه درست پایداری بورزیم،
خدا با ماست!
#نردبان
/دینی، اخلاقی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌻 وقتی نمی توانید پاسخ مناسبی پیدا کنید سکوت گزینه ای طلایی است.
اغلب مردم به نیت فهمیدن گوش نمی دهند، آنها گوش می دهند که جواب دهند.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🍀🌸🍀
در دعواهای همسران، کودک به محض بالا رفتن صدای پدر و مادر دچار احساس ناامنی میشود.
دعوای والدین برای کودک به عنوان خطری برای مادر تلقی شده و کودک به شکل وسواس گونه ای هراسان و نگران مادر میگردد، در حالی که نمی تواند هیچ واکنشی نشان دهد.
بنابراین یکی از حقوق مسلم کودک،
نیاز او به تأمین امنیت مادر است.
اعتماد به تداوم تأمین امنیت مادر برای
تأمین امنیت روانی کودک بسیار مهم است.
─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─
#باغچه
/خانوادگی
─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🔹💠🔹🔹
گاهی تنها راه نجات فرد و جامعه، کوتاه آمدن و کناره گیری است!
#آرمانشهر 🌃
/ اجتماعی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
جایی نرو! بچرخ فقط در مدار من
ای ماه! ای ستاره ی دنباله دار من
باید جهان و نظم قدیمش عوض شود
هر کار می کنم که تو باشی کنار من
«شیرین خسروی»
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌹
آوای حق ما به حق خواهان سراسر جهان رسیده است، هر چند کافران را ناخوش آید!
#نیمه_ی_پر_لیوان
🌱 امید
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗯 «تام هالند» ستاره ی مردم عنکبوتی با بیش از ۶۷ میلیون دنبالکننده در اینستاگرام:
من قصد دارم از شبکههای اجتماعی فاصله بگیرم. برای سلامت روانم. برای این که متوجه شدهام که اینستاگرام و توییتر بیش از حد تحریککننده و طاقت فرسا هستند.
من این نرمافزارها را حذف میکنم.
🔹 #سواد_رسانهای
#جهان_جادو
/جهان رسانه 📡 💻 📱
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
نگارم. حجت اشرف زاده .mp3
8.58M
🌿
🎶 «نگارم»
🎙 حجت اشرف زاده
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «چایت را مـن شیرین می کـنم» ⏪ بخش ۹۸: محض اطمینان، به کلاه زیبایم دست کشیدم، نباید
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «چایت را مـن شیرین می کـنم»
⏪ بخش ۹۹:
ــــ مگه مرده ها ما رو می بینن؟
حسام ابروی متفکرانه بالا انداخت.
ــــ مُرده ها رو دقیقاً نمی دونم. اما شهدا بله، میبینن.
اولین باری بود که این حرفها را میشنیدم. حقیقت داشت؟
ــــ شهدا! خب اینام مُرده ن دیگه!
خندید و گفت:
ــــ نشنیدی که می گن شهیدان زنده اند الله اکبر. به خون غلتیده اند، الله اکبر؟!
به عمرم نشنیده بودم!
گل ها را روی مزار گذاشت.
_شهدا «عند ربهم یرزقون» اند؛ یعنی پیش خدا روزی می خورن. یعنی جایگاهشون با من و امثال من بدبخت، زمین تا آسمون فرق داره، یعنی میان و می رن و می بینن و می شنون. خلاصه خدا یه حال اساسی بهشون داده دیگه!
حرف هایش برایم تازگی داشت، نو و دست نخورده. دستانش را به هم مالید و پنجه هایش را در هم قفل کرد.
ــــ خب حالا وقت معارفه ست. معرفی می کنم:
«بابا! عروستون؛ عروس بابام! بابام» خدایی، تمام اجدادم رو آوردین جلو چشمم تا عروس بابام شدین ها. وقتی مامان گفت شما جوابتون منفیه. چسبیدم به بابام که من زن می خوام و زنم باید چشم هاش آبی باشه! قبلاً ساکن آلمان بوده باشه. داداشش دانیال باشه. اسمش سارا باشه.
دلم ذوق برداشت از این عشق و اشتیاقی که حتی تصورش را هم نداشتم. تا این حد عاشق بود و زبان در غلاف نگه می داشت؟ واقعاً دوستم داشت. کاش می دانستم که کداممان، عاشقی زودتر به سرمان زد. شبیه به پسربچه ای هیجانزده، شوخ طبعانه کلمات را کنار هم می چید.
ناخواسته زبانم چرخید:
تو حق نداری شهید بشی!
لبخندش تلخ شد.
ـــ اگه شهید نشم. می میرم!
او حق نداشت! نه شهادت نه مُردن. من تازه او را پیدا کرده بودم. با جمله ی آخرش حسابی به هم ریختم. حال خوشی در وجودم نبود. انگار سرطان فراموش شده، دوباره به معده ام سرک میکشید و چنگ می انداخت. این سید جوان و خوش طینت، مال من بود. با هیچ کس قسمتش نمی کردم، هیچ کس! حتی پدر شوهرم که داشتن حسام را از صدقه سری او می دانستم.
بعد از بهشت زهرا، کمی در اطراف تهران گشت زدیم و او تلاش کرد تا حال ویران شده ام را آباد کند؛ اما افکارم در دنیایی دور پرواز می کرد. کنار یک بستنی فروشی ایستاد و با دو ظرف پر از فالوده برگشت. مشغول خوردن بودیم که هر از گاهی، نگاهی پر از تشویش به ساق بیرون زدهام از آستین مانتو می انداخت. دلیلش را نمی فهمیدم. از مراسم عروسی پرسید و این که چه روزی مناسب تر است. دوباره یادم آمد مویی برای زیبایی ندارم و... نفسم را با آه بیرون دادم. کاش اصلاً مجلسی به نام عروسی به پا نمی کردیم. نگاه غم زده ام را خواند.
ــــ سارا خانم! مادرم فقط من رو داره و هزار تا آرزوی مادرونه واسه عروسیم.
نمی خوام دلش رو بشکنم و توی حسرت بزارمش. شرایط شما رو هم کاملاً درک می کنم. منتظر می مونم، هر وقت آماده بودین، مجلس رو به پا کنم. نگران چیزی نباشین.
چه قدر سخاوتمندانه به فریاد نگاه و آه بلند شده از نهادم رسید و بزرگوارانه به رویم نیاورد که مانند عروس های دیگر نیستم. در گیرودار شلوغی و ترافیک، ناگهان ماشین را گوشه ای از خیابان متوقف کرد.
ــــ چند لحظه صبر کنید الآن می آم.
به سرعت از ماشین بیرون پرید. با چشم دنبالش کردم، وارد مغازه ای زیبا، با ویترین هایی بزرگ و پر روسری شد. چند دقیقه ای گذشت و با بسته ای کوچک برگشت. در ماشین را بست و عطر تلخ دل نشینش در فضای ماشین پیچید. بسته را باز کرد و دو تکه پارچه ی مشکی و نگین کاری شده، از آن بیرون کشید.
با تعجب پرسیدم اینا چیه؟ لبخند زد و گفت:
ـــ اگه دستاتون رو بدین، متوجه می شین!
دستانم را به سمتش دراز کردم. مچم را به نرمی گرفت و آستین ها را آرام و یک به یک بر ساق دستانم پوشاند. چه قدر مردانگی انگشتانش دلچسب بود. به دستانم چشم دوختم که حالا با این آستین های زیبا و نگین کاری شده فقط تا مچ مشخص بود.
ــــ این ها چیه؟
کمی سرش را خاراند.
ــــ والا اسم دقیقش رو نمی دونم. اما فکر کنم بهش می گن ساق دست.
بعد آستین های مانتو را رویشان کشید و مرتب کرد. با تعجب پرسیدم:
ــــ خب به چه درد می خورن؟ واسه چی این ها رو دستم کردین؟
لبخند بامزهای روی صورتش نشاند و ابرویی بالا داد:
ــــ آخه آستین های مانتوتون کوتاهه.
تا دستاتون رو یک کوچولو تکون می دادین، ساقتون کاملاً مشخص میشد.
باز هم متوجه منظورش نمی شدم.
ـــ خب مگه چیه؟
مهربان تر از همیشه پاسخ داد:
بانوی زیبا! حد حجاب، گردی صورت و دست ها تا مچه.
⏪ ادامه دارد...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 زندگی زیبا
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
💢️کشف شبکه ای برای خرابکاری در شب چهارشنبه آخر سال/ بازداشت تیم ۲۱ نفره گروهک منافقین در تهران
🔹سربازان گمنام امام زمان (عج) موفق به شناسایی و بازداشت چندین تیم تروریستی و کشف انواع مواد و ابزارهای انفجاری، نارنجک های دستی و خمپاره های دست ساز شدند.
🔹 تیم ۲۱ نفره از عناصر وابسته به گروهک تروریستی منافقین در تهران شامل تعدادی از عوامل سابقه دار گروهک و زندانیان آزاد شده ی منافقین که بازداشت شدند. متهمین بازداشت شده اقدامات خرابکارانه ای همچون آتش زدن اموال عمومی، به ویژه اتوبوس ها در چهارراه های شلوغ و تخریب اموال خصوصی و پرتاب خمپارههای دستساز را در برنامه داشتند.
🔹همچنین گروهک تروریستی منحله دمکرات اقدام به اعزام تیمی با هدفِ خرابکاری درشب چهارشنبه آخر سال نموده بود که اعضای آن پیش از هر اقدامی بازداشت شد.
#منجی خواهی در قرآن
◽️در طول تاریخ، مردم برای رهایی از بلاها، ظهورِ "نجات دهندهای" را انتظار میکشیدند! مانند نجاتِ نوح از غرق شدن در طوفان! نجات لوط از شهری پر از مردم آلوده! نجات بنی اسرائیل از فرعونیان!
◽️لذا این فریادِ منتظران که «أینَ هادِمُ أبنیَةِ الشِّرکِ وَ النّفاق» ریشه قرآنی دارد. تنها دینی که آموزههای آسمانی آن، دستخوش تغییر و تحریف قرار نگرفت، «اسلام» است. #موعود و منجیِ اسلام، نزد شیعه و سنّی #مهدی نام دارد. مهدی مشهورترین لقب ایشان است.
◽️امام باقر (ع) فرمودند: «به درستی که مهدی نامیده شده، به جهت اینکه به امرِ مخفی هدایت میشود. او تورات و سایر کتابهای الهی را از غاری در اَنطاکیه بیرون خواهد آورد.»
◽️امیرالمومنین امام علی(ع) نیز در این مورد فرمودهاند: «با مهدی (عج) ماست که حجتها تمام میشود و اوست خاتم امامان و رهایی بخش امّت و پایانه روشنی و سرّ سَر به مُهر، پس گوارای کسی که به حلقه ما چنگ در زند و بر محبّت ما برانگیخته شود.»
📚منابع: شعراء۱۶۹، یونس۷۳، انبیاء۷۱، بقره۴۹، تذکره الخواصص۱۳۰، کتابُ الغیبه ص۲۳۷، عِلَلُ الشَّرایع ج۱ ص۱۶۱
💫نماز بسیار مهم شب بیست و دوم #ماه_شعبان (امشب)
🌷پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
هرکس در شب بیست و دوم شعبان ۲ رکعت نماز در هر رکعت بعد از حمد، ۱بار سوره کافرون (آیات درون تصویر بالا) و ۱۵ بار سوره قلهواللهاحد بخواند، خداوند متعال نام او را جزو نام صدیقان مینویسد و در روز قیامت در زمره رسولان و تحت حمایت الهی، محشور میگردد.
(اقبال الاعمال سید ابن طاووس)
🔴 کدام سازمانها و نهادها موتور رسانه ای جریان فتنه و تحریف را روشن نگه میدارند؟
⏪ آقای همراه اول ،سازمان ها و شرکت های محترم عمومی و دولتی!
▪️پول بی زبان بیت المال را به بهانه تبلیغ و آگهی و گزارش ویژه و از این قبیل، در حلقوم نشریات معاند نریزید. آنها را با شهرام جزایری ها تنها بگذارید.
▪️کمک به نشریات جریان عناد و تحریف، خیانت به مردم و نظام است.
▪️دستگاه های نظارتی و نهادهای انقلابی یکی تورقی در نشریات جریان برانداز و فتنه گر اصلاحات بکنند ببینند از کدام سازمانها و ارگانها رپرتاژ خبری و تبلیغاتی دریافت میکنند.
#همراه_اول
#اعتماد
#شرق
#سازندگی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔴 اورژانس کشور: تعداد جانباختگان حوادث مربوط به شب چهارشنبه آخر سال به ۱۷ تن افزایش یافت/ افزایش تعداد مصدومان به ۴۲۰ نفر
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔴در فضای حقیقی، ممنوع؛ در فضای مجازی، آزاد
⏪در فضای حقیقی جمهوری اسلامی هیچ گاه نمی گوییم که اجازه دهیم در کنار تعلیم قرآن و آموزش و پرورش سالم، شراب فروشی، کاباره، قمارخانه، فروش مواد مخدر، روابط آزاد و فساد جنسی هم داشته باشیم؛ زیرا در تقابل با مبانی و محکمات دینی ما و همچنین فلسفه تشکیل جمهوری اسلامی است .
👈 اما در #فضایمجازی جمهوری اسلامی سال هاست که همه اینها – متناسب با قالب مجازی – به صورت انفجاری به وقوع پیوسته است❗️
⏺ فضای مجازی، بخشی از زندگی حقیقی ماست و نمی توان آن را از فضای حقیقی جدا کرد. در مورد فضای مجازی، با توجه به ظرفیت های نشر و اقتضائاتی که دارد، اتفاقاً گاهی اوقات باید حساس تر باشیم❗️
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff