🌿🌸🌿
اگه خودت رو دست کم بگیری
مشکلات و موانع بزرگ جلوه می کنن!
موانع بزرگ و کوچک نمی شن
این ماییم که در برابر اون ها اندازه ی خودمون رو کم و زیاد می کنیم.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
این منزل یک مأمور نیروی انتظامی است...
همین قدر ساده...
منزل #شهید_سرگرد_محمد_قنبری
شهیدی که چند روز پیش در ایذه به دست یک جنایتکار و عوامل پشت صحنه ی آن به شهادت رسید!
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/یاد یاران
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
خراجِ چین، سر زلفت ز مُشک ناب گرفت
رخ تو آینه از دست آفتاب گرفت
بگو به خواب که امشب میا به دیده ی من
جزیره ای که مکان تو بود، آب گرفت
«ظهیر فارابی»
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🔹💠🔹🔹
🔸درآوردن روسری، تازه اول داستان است...
🍷 نوشیدن الکل، رفتن خانم ها به ورزشگاه، نوع پوشش، رقص و...
همه بهانه اند...
👽 اصل قضیه چیز دیگری است!
🎞 بخشی از مستند «ایکسونامی»
از زبان یک زن آمریکایی
🌃 #آرمانشهر
/ اجتماعی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجبار در برداشتن حجاب برای دختران مسلمان
🇫🇷 مدارس فرانسه
آزادی در اروپای مدعی آزادی این شکلیه.
🔸 فمینیستها و افرادی مانند «مصی پولی نژاد» و «ترانه علی دوستی» رو که می گن هر زن باید آزادانه پوشش خودش رو انتخاب بکنه این جا بشناسید؛ ببینید صداشون در می آد یا نه!
┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🍀🌺🍀
برای به دست آوردن دل همدیگه:
🧔🏻♂ آقا!
از ظاهر و زیبایی خانمت تعریف کن!
🧕🏻 خانم!
از توانایی ها و قدرت شوهرت تعریف کن!
─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─
#باغچه / خانوادگی
آقای روان شناس
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
17.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 کدام آزادی؟
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿
💠 یَا کَهِفی حینَ تُعْیِینِیَ الْمَذَاهِب!
ای پناه ِمن وقتی که راه های گوناگون مرا خسته می کنند!
🤲🏼 #نیایش
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🌸🌿
یادت باشه اگر آدم خوبی هستی،
باید قوی هم باشی!
چون ممکنه به آدمای خوب زیاد ضربه بزنند.
بنابراین محکم و استوار بودن، برای انسان های خوب، ضروری تره.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
مترسک!
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🍁🌿
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ی ما را
علاج درد مشتاقان، طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان
نبایستی نمود اول به ما آن روی زیبا را
چو بنمودی و بربودی ثبات از عقل و صبر از دل
بباید چارهای کردن کنون آن ناشکیبا را
مرا سودای بترویان نبودی پیش از این در سر
و لیکن تا تو را دیدم گزیدم راه سودا را
مراد ما وصال توست از دنیا و از عُقبا
وگرنه بی شما قدری ندارد دین و دنیا را
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری
برآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را
بیا تا یک زمان امروز، خوش باشیم در خلوت
که در عالم نمیداند کسی احوال فردا را
سخن شیرین همی گویی به رغم دشمنان سعدی
ولی بیمار استسقا چه داند ذوق حلوا را؟
«سعدی»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بـود» ⏪ بخش ۵۴: تمام اعمال دفن با حضور روحانی سیدی و به دست فاطمه خانم
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مثـل بیـروت بـود»
⏪ بخش ۵۵:
_ این جماعت هیچی، فاطمه خانم و پروین نپرسیدن اون برادری که جونش به جون سارا وصل بود الآن کجاست؟!
دست در جیب شلوار مشکی اش فرو برد.
_ پرسیدن، ما هم گفتیم یه مأموریت مهمه و نمی تونیم بهش بگیم که چه اتفاقی افتاده.
ناخواسته پوزخندی کنج صورتم نشست.
_ تا کی؟! تا کی قراره مأموریت رو بهانه کنید و نگید چه بلایی سرش اومده؟
سنگینی نگاهش مردمک هایم را به خود کشید. مکث کرد. خط چشمانش را نمی توانستم بخوانم.
_ تا وقتی که بهمون ثابت شه که دانیال زنده نیست.
دستگاه تفکراتم مختل شد. این جمله...
_ یعنی ... یعنی چی؟!
مچ دستم را گرفت و نرم به دنبال خود کشید.
_ بابا منتظرمه. عجله کن، دیرمون شد.
وامانده همراهی اش کردم. سرم را به خنکای شیشه ی ماشین چسباندم. جانم از سرما به کرختی می زد اما وجودم حس آتش داشت. انتظار آمدن مادر را می کشیدم تا حرکت کنیم. جملات طاها مدام در ذهنم می چرخید؛ آن حرف ها یعنی تردید.
_ زهرا خانم!
صدای بم عقیل حواسم را جمع کرد. نگاه از آدم های بیرون گرفتم و به نیم رخ سنگینش سپردم. روی شانه ی کاپشن سورمه ای رنگش گِلی بود. حتماً وقتی می خواست سارا را به دستان فاطمه خانم بسپارد این گونه شده بود. توجهم را که خواند، مردد ادامه داد:
«چرا دیروز اون طور از من فرار کردین؟»
به جمله ای کوتاه اکتفا کردم.
_ ترسیدم.
آرنجش را بر لبه ی پنجره تکیه داد و با انگشت اشاره روی فرمان ماشین خطوطی فرضی کشید.
_ چی تا این حد باعث ترستون شد؟
قصد نبش قبر داشت؟
_ ثأثیر اتفاقات روز بمب گذاری بود.
چشم از بیرون بر نمی داشت.
_ شاید اما قانع کننده نیست.
ضربان قلبم بالا رفت. ابروهایم گره خورد.
_ دلیلی واسه قانع کردن شما نمی بینم.
هیچ تغییری در تن صدا، لحن و رفتارش رخ نداد.
_ من هم دلیلی واسه اون همه ترس نمی بینم. شما می تونستید فکر کنید من یه مسافرم که تو ماشین خوابیدم تا صبح شه اما تا سر حد مرگ ترسیدین؛ اون قدر زیاد که نیمه شب با پلیس تماس گرفتین و صبح سعی کردین از دستم فرار کنید. این ها نمی تونه نتیجه ی یک ترس عادی باشه. این ترس زیادی بزرگه.
مکث کرد. سر چرخاند و نگاهش را به من دوخت.
_ اون قدر زیاد که شما رو تا مرز آسیب زدن به من پیش برد.
انگار می خواست از چشمانم اعتراف بگیرد. حس ذوب شدن داشتم. راست می گفت. من از همه چیز و همه کس می ترسیدم به خاطر ناشناسی که می توانست هر کسی باشد، حتی این عقیل چهار شانه ی چشم خرمایی.
زبانم جرئت چرخیدن به افشا در خود نمی دید. آن ناشناس طوری نفسم را بریده بود که به هیچ احدی جز پدر و طاها اعتماد نداشتم. با باز شدن در ماشین، نگاه عقیل دست از سرم برداشت. مادر نشست و حرکت کردیم.
⏪ ادامه دارد...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff