محبتهای جاودانه.mp3
5.99M
#پادکست_روز
#دکتر_رفیعی | #استاد_شجاعی
√ فقط در یک حالت محبتهای شما « ذخیره » شده، هدر نمیرود و باعث سرعت فوقالعادهای در رشد روحی شما خواهد شد.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
📖
«خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ»
«آن گونه با مردم معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک ریزند و اگر زنده مانید شوق دیدار شما را داشته باشند.»
[حکمت ۱۹]
🌌 #راه_روشن
/ نهج البلاغه
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
قــــدر لـحـظـه ها را بـــدان! ⏳
زمـــانـی مـی رســد کــه تــــو دیـــگـر قــــادر نـــیستی بــگـویـی:
«جــــبـــران مــی کـــنم.» ⌛️
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر» ⏪ بخش۳۷: تا نیمه شب در بسترش دست زیر سر گذاشت و به رق
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر»
⏪ بخش۳۸:
ــ انگار استخوانهایم دارد از گوشت بیرون میآید!
ابراهیم گفت:
«ما کجا و این جا کجا! خدا کند احتراممان شکسته نشود!»
مادر که تحت تاثیر آویزهای گران بها، ظروف چینی، پردههای گلدار و فرشهای رنگارنگ قرار گرفته بود، گفت:
«آمدند که آمدیم!»
ــ آن ها از کجا به کجا آمدند و ما از کجا به کجا آمدیم!
ــ آن ها برای تو آمدند و ما برای حبه آمدیم! خودت را دست کم نگیر!
زمانی گذشت تا عبدالکریم و همسرش آمدند و خوش آمد گفتند.
مادر گفت:
«دیشب زحمت کشیدید و به خانه ی ما آمدید! شرمنده ی فروتنی شما شدیم! آمدیم تا تشکر کنیم!»
خدمتکار میوه و شیرینی آورد.
عبدالکریم به ابراهیم گفت:
«قصد دارم هفته ی دیگر سفری دریایی را به سوی اسکندریه و تونس و مغرب آغاز کنم. خوب است وقت را تلف نکنی و برای همراهی با کاروان آماده شوی! شاید به اندلس هم سری زدیم!»
مادر پرسید:
«حبه کجاست؟»
مادرش گفت:
«خواب است!»
ــ همانطور که دیشب گفته شد، اگر ابراهیم بخواهد مرا بگذارد و به سفر برود، باید همسری بگیرد تا در غیاب او همدم و مونس من باشد. حالا آمدهام آن نازنین را برای ابراهیم خواستگاری کنم. نمیشود که عروسم را نبینم و بروم!
ابراهیم گفت:
«من به زودی عازم سفر حج خواهم شد. اگر افتخار دامادی شما را پیدا کنم، در سفرهای بعدی در خدمتتان خواهم بود!»
مادر حبه خندید.
ــ عذر ما را بپذیرید! حبه نامزد دارد!
عموزادهاش از او خواستگاری کرده است! برای خودش تجارت خانهای دارد! شرط ما این بود که با ما زندگی کند و حبه همین جا بماند؛ او هم قبول کرد.
عبدالکریم دستی به شانه ی ابراهیم زد.
ــ همانطور که دیشب گفتم، چیزی که فراوان است، دختر شایسته است!
لبخند از لبهای مادر پرید.
ــ پس شما فقط برای این آمده بودید که پسرم را به نوکری بگیرید؟
عبدالکریم گفت:
«به بازار زرگرها رفته بودیم تا برای حبه زینت آلات بگیریم؛ در مسیر برگشت به شما هم سری زدیم.»
ابراهیم نمیتوانست شادی اش را پنهان کند.
خنده کنان گفت:
«مادر عزیزم فکر کرده بود شما حبه را با خود به خانه ی ما آوردهاید تا من او را ببینم و طالبش شوم! سوء تفاهمی بود که شکر خدا به خیر گذشت! نه شما او را به این قصد به خانه ی ما آوردید و نه من طالب او هستم! نه حبه به خانه ی ما میآید و به مادرم خدمت میکند و نه من دکانم را میفروشم و مباشر شما میشوم!»
ایستاد.
ــ نه مشکی دریده و نه روغنی ریخته است!
مادر به سختی از جا برخاست.
ــ آن روغن مار هم افاقهای نکرد!
ابراهیم الاغ را به صاحبش سپرد و به بازارچه رفت. آمال را که دید، پا سست کرد تا بهانهای برای حرف زدن پیدا کند. هنوز جای انبر روی پیشانیاش بود. مانع بزرگی به اسم حبه به راحتی از جلو راهش کنار رفته بود. اگر در این باره حرف میزد آمال توجهی نشان نمیداد و میگفت:
«کاش خواستگاری ات را پذیرفته بود!»
تصمیم گرفت خوابی را که دیده بود برایش نقل کند، جلو رفت و سکهای به طرفش گرفت.
ــ سلام یک کلوچه و یک ذرت!
خانه ی عبدالکریم چیزی نخورده بود. گرسنه بود. نزدیک ظهر بود. هارون در دکه با دونفر حرف می زد و دستی را که می لرزید، توی صورت آن ها تکان می داد.
آمال به ابراهیم خیره شد. سکه را گرفت و با دقت به آن نگاه کرد. سکه را در پیاله نینداخت؛ در جیبش گذاشت. برای ابراهیم عجیب بود که این بار اثری از خشم و ناراحتی در چهره ی آمال نمی دید.
از فرصت استفاده کرد و گفت:
«دیشب هیچ امیدی نداشتم که دوباره به این جا بیایم و تو را ببینم! پس از ساعت ها بیداری به خواب رفتم و خواب تو را دیدم! در خواب سکه ای دادم و کلوچه ای از تو گرفتم؛ کلوچه ای که به من دادی، می درخشید! نمی دانم معنایش چیست! باید از ابوالفتح بپرسم!»
چشمان آمال به اشک نشست. شگفت زده گفت:
«باورکردنی نیست!»
◀️ ادامه دارد ...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷 #پروانه_ای_در_دام_عنکبوت #قسمت_بیست_و_سوم پروانه ای دردام عنکبوت قسمت۲۳: همه ی مارا بردن
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#قسمت_بیست_و_چهارم
امروز نزدیک شش روز است که در چنگ ابلیس گرفتاریم,دراین شش روز چیزهایی دیدم وشنیدم که هرکدامش برای خراب کردن روح وروان ادم به تنهایی کافیست,چندین بار مچ لیلا را سربزنگاه گرفتم,خواهرک بیچاره ام تاب وتحمل اینهمه سختی راندارد چندبارمیخواست ازحب سمی که پدر بیچاره مان برای اخرین حربه به ماداده بود,استفاده کند که هربار رسیدم ونگذاشتم کاری که دلش,میخواست راانجام دهد.
هرروز تعداد زنانی که اسیر میکنند وبه اینجا میاورند بیشتروبیشترمیشود,دیروز یک دختر را اوردند که بعد متوجه شدند شیعه است,ده نفری به سرش ریختند وهرکدام ضربه های وحشتناکی به سروبدن دخترک مظلوم میزدند,انگار مسابقه ای بود که هرکس,ضربه اش کاری تربود جایزه اش بیشتر,اخرین نفری که ضربه رازد ونفس این شیعه ی مظلوم رابرید,بردوششان نشاندند ودورتادور سوله ها میچرخاندند وبرایش,کف وهلهله سرمیدادند وبه اوتبریک میگفتند که با ضربه اش بهشت را ارزانی خودکرده,
سوله کنارما رابه اتاقهای مجزا تقسیم کردند ومن شاهدم هرشب دختران بیچاره رابه زور به ان سوله میبرندوصدای گریه والتماسشان دل ادم را میشکند.
چندروز پیش با دختری اشنا شدم نامش حلما بودکه هم سن وسال لیلا بود دختری دوست داشتنی وبی پناه اوهم درپی راهی بود تا خودش راازاین زندگی نکبت بار راحت کند,نصیحتش کردم وحرفهایی زدم تاامیدوارشود اما خودم دردلم میدانستم که کوچکترین امیدی نیست مگربه خدا ,اوهم قربانی شدن خانواده اش را به چشم خود دیده بود,دیشب آن داعشی کثیفی که حلما راکنیز خود مینامید به زور ,او را به خوابگاهش برد...خیلی نگرانش هستم از صبح هرچه که میگردم اثری از اونمیبینم...
ادامه دارد...
#نویسنده_حسینی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 لالايی مادر بزرگوار شهيد سلطانی برای فرزند شهيدش اين لحظه چند؟
#شهید_حاجروحالله_سلطانی🌷
#عاقبتمون_بخیر
#شبتون_شهدایی_
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" یا ارحم الراحمین "
ذکر روز سه شنبه
صد مرتبه
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
AUD-20220317-WA0002.mp3
5.82M
" زیارت آل یاسین "
#علی_فانی
⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌🏴
⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
زیارت عاشورا - حسین حقیقی.mp3
16.55M
🏴 زیارت عاشورای زیبا
🎙 با صدای: حسین حقیقی
⏰ زمان ۱۱ دقیقه
⚫️کانال گام دوم انقلاب ✌🏴
⚫️https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ ای ملتهای مسلم! ای مستضعفین جهان! بیدار بشوید!
➖تشر شدید امام خمینی به همه مسلمانان و مستضعفان جهان برای یاری فلسطین!
۲۱ بهمن ۱۳۶۰
#حماسه_غزه
#فلسطین
🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 🌺 یا ارحمالراحمین 🌺
🌹 سلام بر همراهان عزیز
🧿 امروز سه شنبه
🌞 ۳۰ آبان ۱۴۰۲ 🌙 ۷ جمادی الاول ۱۴۴۵
✝ ۱۳ نوامبر ۲۰۲۳
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
#سلام_امام_زمانم
شوق تو به باغ لاله جان خواهد داد
عطـر تو به گلهــا هیجان خواهد داد
فـــردا کـه بـه آفـاق بپیـچــد نـــورت
تکبیــــر تو کعبــه را تکان خواهد داد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
عاشقے را چہ نیازیست
بہ توجیہ و دلیل
ڪہ تو اے عشق،
همان پُرسشِ بی زیرایی❣
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سرباز_ولایت
#صبحتون_شهدایے🌷
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿وَ الشَّقِىُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ
🟤شقاوتمند و محروم از سعادت کسى است که فريب هوا و هوس، غرور خويش را بخورد.
✍بديهى است هر گاه کسى فريب ديگرى را بخورد، مورد ملامت است; امّا اگر فريب هوا و هوس هاى نفس خويش را بخورد، در خور سرزنش و ملامت شديدترى است! چرا که با دست خود، سرمايه هاى سعادت خويش را آتش زده است.
📘#خطبه_۸۶
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff