eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
188.6هزار عکس
130.6هزار ویدیو
1.4هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌸🌿 آدم‌ها باید یک چیز را درباره خودشان بدانند: «من کجا خوشبختم؟» الزاماً منظور، یک مکان جغرافیایی نیست، منظور نقطه ی لذت زندگی و شرایطی است که شما از بودن در آن شرایط، آرامش دارید و لذت می برید. 🌊 آقای روان شناس ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ یکی از ﺣﺎکمان ﮐﺮﻣﺎﻥ وقتی به حکومت رسید، یکی از بزرگان شهر را دستگیر ﻭ به‌همراه ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. بعد از مدتی ﻓﺮﺯﻧﺪ، ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ. زندانی به وزیر حاکم ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ حاکم ﺑﮕﻮ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ می‌دهم و او فقط ﭘﺴﺮ خردسالم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ و نمیرد. حاکم وقتی پیشنهاد مرد را شنید ﮔﻔﺖ: من که حاکم ﮐﺮﻣﺎﻥ هستم، نظم و ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭشم. ﻓﺮﺯﻧﺪ آن شخص ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ جلوی چشم پدر جان داد. از قضا سال بعد ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ حاکم ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ. حاکم ﺑﺮﺍﯼ شفای پسرش ۵۰۰ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ فرزندش ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ ﻭﻟﯽ سودی نبخشید ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ وی ﻫﻢ جلوی چشمان پدر جان داد. ﺭﻭﺯﯼ حاکم، وزیرش ﺭﺍ ﺩﯾﺪ و ﮔﻔﺖ: ﻋﺠﺐ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ، دست کم ﺑﻪ ﺩﻋﺎی ﺧﺎﻧﻮﺍﺩه‌ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ و گرسنه‌ای ﮐﻪ ﺁن‌ها ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻫﺎ ﺍﻃﻌﺎﻡ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﭽﻪ‌ﺍﻡ ﺧﻮﺏ میﺷﺪ ﻭ زنده ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ. وزیر ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ، حاکم ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ، ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ و نظم ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ گوﺳﻔﻨﺪ حاکم ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭﺷﺪ. «نشو در حساب جهان سختگیر که هر سخت‌گیری بود سخت‌میر تو با خلق آسان بگیر نیک‌بخت که فردا نگیرد خدا بر تو سخت» ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🌸🌿 👥 اطرافیان ما روی ما مؤثرند. مراقب باشیم با چه کسانی همنشین می شویم! 🌱 با خوبان باش و خوب شو! 🌊 آقای روان شناس ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎ اگر قرار ‌اسـت ‌از‌ زندگی لذت ببریم، همین الآن ‌وقتشه! نه فردا، نه هفته ی ‌دیگه، نه ماه و سـال ‌دیگه! 🌸 امروز باید زیبـاترین ‌روز‌ زندگیت‌ باشه زندگی، همـین ‌لحظه اسـت! ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رو به زوال، حال به هم زن 🇺🇸 سانفرانسیسکو ایالات متحده ی آمریـکا ┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄ /غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁 ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 دشت بابونه جنگل فندقلو / استان اردبیل / نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ باور می کنی گاهی «شیطان لال» هستیم؟ /روشن بینی و روشنگری 🌙 🌕 ……………………………………… ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
✨ خوب است که بی پناه باشی یوسف! زندانی بی گناه باشی یوسف! وقتی که زمین قلمروی نامردی است بهتر که درون چاه باشی یوسف! «احسان افشاری» ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بود» ⏪ بخش ۹۲: صدای تکه تکه شدن شیشه‌ها در فضا پیچید. به سرعت، پلک از
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بود» ⏪ بخش ۹۴: خبر بازگشت چه کسی او را هم نشین مرگ کرد؟ پدرش یا عاصم؟ گره بر گره معماها می‌افتاد. _ تو از اون تماس‌ها و تهدیدها خبر داری؟ نگاهی گذرا به بهت چهره‌ام انداخت. ــ من از خیلی چیزا خبر دارم. این مرد واقعاً که بود؟ مشوش، صدا برآوردم: ـــ اون از بابام چی می‌خواد؟ دنده را بی‌رحمانه عوض کرد. _ نگو اون، بگو اون ها. عاصم فقط یه مهره ی سوخته از دارودسته ی داعشه که داره دست و پا می‌زنه از این آب گل آلود، برای اثبات خودش به استخبارات عربستان برگ برنده بگیره تا بتونه زنده بمونه. یخ زدم. هرچه بیشتر می‌گذشت، وحشتم بیشتر می‌شد. استخبارات عربستان؟ _ اون‌ها دنبال چی هستن؟ از بابام چی می‌خوان؟ آن دیوانه دست بردار نبود؛ هر بار با شدت بیشتری ضربه می‌زد و به جلو پرتمان می‌کرد. دانیال نگاهی به آینه داشت و نگاهی به مسیر. محکم فرمان را میان انگشتانش می‌فشرد. ناگهان شیشه ی عقب ماشین با صدایی مهیب خرد شد و در امتدادش شلیک پیاپی گلوله به راه افتاد. به آنی، مرد موطلایی روی فرمان خم شد و همزمان با دست راستش سرم را به طرف زانوهایم هل داد. فریادش را در میان جیغ‌های نارسای خودم و رسای گلوله شنیدم: _ برو بشین کف ماشین. سریع! به سختی کمربند ایمنی را گشودم و لرزان از روی صندلی لیز خوردم. تکیه به در زدم و زانوهایم را به آغوش کشیدم. ناشناس سعی داشت کنار ماشینمان قرار بگیرد اما دانیال، مسیرش را مسدود می‌کرد. حکم کسی را داشتم که نشسته بر قایق در تلاطم طوفان زده ی دریا سیر می‌کند. ضربه‌های همراه با تیراندازی قصد رهاییمان را نداشتند و من، بی‌تسلط بر سکون خود، با حرکت مواج ماشین به این طرف و آن طرف پرت می‌شدم. مرد موطلایی کلماتی عصبی به زبان آلمانی می‌گفت که هیچ کدام از آن ها را نمی‌فهمیدم. ناگهان صدای متعجبش بلند شد: _ این این جا چی کار می‌کنه؟! آشوبم قدرت گرفت. دانیال از حضور چه کسی حرف می‌زد؟ به سرعت، دست روی صندلی گذاشتم و گردن کشیدم تا از اوضاع باخبر شوم. چشمانم که به خودروی جدید افتاد، آرامشی خنک بر دلم نشست. عقیل بود. دانیال چشم به آینه داشت. بر سرم فریاد زد: ـــ بشین سر جات! بشین! کنجکاوی اجازه ی اطاعت نمی‌داد. دیوانگی یقه ی عقیل را هم گرفت و بی‌پروا، از سمت راننده به ماشین عاصم کوبید؛ آن قدر محکم که ناگهان هر دو از مسیر اصلی اتوبان خارج و وارد شانه خاکی شدند. نفسم بند آمد. غباری غلیظ در هم جواری با تاریکی شب، راه تماشا را بست. نگرانی یقه‌ام را چنگ زد. دانیال، با چشمی خیره به آینه ی جلو، کمی از سرعتش کاست. بی‌قرار صدا برآوردم: ـــ نگه دار! نگه دار! نایستاد. فریاد زدم: ـــ با تواام، می گم نگه دار! پا روی پدال گاز فشرد و تحکم به لحنش داد: ــــ بشین سر جات! پریشان جیغ می‌زدم: _ لعنتی نگه دار! جونش در خطره. به شدت عصبی بود. آستینم را کشید و مجبور به نشستنم کرد. ـــ عقیل کارش رو بلده. خواستم حنجره به اعتراض پاره کنم که پر تحکم فریاد زد: _ تو رو خدا دو دقیقه هیچی نگو، هییییییچی نگووو! مردمک‌هایش مدام روی تصویر تصادف در آینه ی جلو می‌چرخید. بغض و تهوع قصد دریدن گلویم را داشتند. تکیه زده به صندلی، چشم بر تتمه ی مبهم حادثه در آینه ی بغل دوختم. ناگهان ترمز کرد. به سمت جلو پرت شدم. تا به خود بیایم، پا روی پدال گاز فشرد. دیوانه بود؟! خوشحال شدم، اما به ثانیه نکشید که افکارم به هم پیچید؛ چون جنگ زده‌ای که منتظر انفجار بمب است. کاش آن حیوان طعمه ی عزرائیل شده باشد. با کمی فاصله از آشوبِ گرد و خاک ایستاد. معدود ماشین‌های شبگرد با نیش ترمزی نرم از کنار حادثه عبور می‌کردند، صدای قیژ تیز ترمز دستی بلند شد. ـــ تحت هیچ شرایطی از ماشین پیاده نمی شی؛ فهمیدی؟ زل زدم به یاغی گری چشمان رنگی اش. سکوتم پر از سرکشی بود. ابرو گره زد و نقطه گذاشت انتهای لحن دستوری اش: ـــ فهمیدی. چراغ قوه ای کوچک از داشبورد بیرون کشید. اسلحه را مسلح کرد و پیاده شد. روی صندلی چرخیدم. در تیررس تاریک نگاهم، چراغ‌های نیم سوخته ی دو ماشین بودند؛ یکی واژگون، دیگری کمی در صراط مستقیم. سیاهی رنگ هر دو، در وارفتگی نور و خاموشی فضا، اجازه ی شناسایی درستشان را نمی‌داد. ⏪ ادامه دارد... ................................. 🌳 ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
پرشدگی سدها به ۶۵درصد رسید 🔹در زمان حاضر با وجود ۳۲ میلیارد و ۳۹۰ میلیون مترمکعب آب ذخیره‌شده در سدهای کشور، ۶۵ درصد ظرفیت مخازن سدها پُر و ۳۵ درصد این ظرفیت خالی است. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
۲۳ سند اقتصادی برای مذاکره با عراق آماده شد رئیس سازمان سرمایه‌گذاری ایران: 🔹۲۳ سند در حوزه‌های انرژی، حمل و نقل، تجارت، صدور خدمات فنی و مهندسی و سرمایه گذاری، مالی و بانکی آماده مذاکره با عراق در کمیسیون مشترک دو کشور است. 🔹صورت جلسه مذاکرات طرفین فردا بعدازظهر در نشست صحن علنی کمیسیون مشترک بین وزیر اقتصاد ایران و وزیر تجارت عراق به امضا خواهد رسید. 🔹اکنون ۱۰ سند از سمت ایران در دست مذاکره است و ۱۳ سند دیگر نیز آماده است که اگر دو کشور به تفاهم برسند این ۲۳ سند برای مذاکرات و امضای نهایی در جریان سفر مقامات عالی رتبه می تواند آماده شود. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمله موشکی از لبنان به کریات اشمونه 🔹منابع خبری رژیم صهیونیستی از حمله موشکی به کریات اشمونه از سمت لبنان خبر دادند. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
چرا شهید زاهدی نمی‌خواست لباس سپاه بپوشد؟ یکی از همرزمان شهید زاهدی: 🔹سردار زاهدی فرمانده لشکر شده بود و هنوز می‌خواست در لباس بسیجی بماند که با دستور فرماندهان بالاتر و اشاره به اینکه جایگاه فرمانده لشکری فقط برای پاسداران بود، لباس سپاه پوشید. 🔹پس از اتمام جنگ و وقتی ساماندهی نیروها بر اساس درجه انجام شد، او از این امر ناراحت بود و معتقد بود جو همدلی و برادری بین رزمندگان ممکن است آسیب ببیند و رنگ دنیایی بگیرد. 🔹ولی تنها چیزی که بارها با خوشحالی می‌گفت، این بود که حضرت آقا درجه هایش را داده و آن سردوشی و دو مدال فتح و نصر را در کیف خاصی نگهداری می‌کرد. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
هنیه: توافق آتش‌بس باید فراگیر باشد رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس: 🔹حماس تمایل زیادی به دستیابی به یک توافق جامع با مراحل به هم پیوسته دارد که به تجاوزگری پایان می‌دهد و عقب‌نشینی ارتش اسرائیل از نوار غزه را تضمین و یک توافق جدی برای مبادله اسیران را محقق کند. 🔹نخست وزیر رژیم صهیونیستی می‌خواهد برای ادامه تجاوزگری به غزه توجیهات دائمی ابداع کند و گستره درگیری را گسترش و تلاش های میانجیگران را برباد دهد. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
قیمت‌ ارز و طلا ریزشی شد 🔹قیمت طلا و ارز در بازار تهران امروز با کاهش همراه شده و هر گرم طلای ۱۸ عیار به کانال ۳.۳ میلیونی، سکه طرح جدید به کانال ۴۰ میلیونی و دلار به کانال ۵۰ هزار تومان بازگشته است. 🔹مشاهدات میدانی از بازار ارز نیز بیانگر کاهش محسوس معاملات است و برخلاف روزهای پرتنش بازار دیگر خبری از هیاهو بین دلال‌ها نیست. 🔹هم اکنون دلال‌ها دلار را در کانال ۵۹ هزار تومان از مردم می‌خرند. قیمت سکه طرح جدید نیز ۴۰ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان اعلام می‌شود. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
احراز قصور برخی مدیران ‌در آتش‌سوزی شفت ‌ رئیس کل دادگستری گیلان: 🔹در پی آتش‌سوزی در امامزاده ابراهیم (ع) شفت، دادستان شهرستان در محل حاضر شد و دستورات اولیه قضایی را صادر کرد. 🔹قصور و کوتاهی برخی مسئولان در این حادثه محرز شده است؛ دستگاه قضایی با مدیرانی که ترک فعل کرده‌اند و اهمال آنان گسترش آتش سوزی و تضییع حقوق مردم را در پی داشت برخورد قاطع خواهد کرد. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
مراحل توافق مبادله اسرای فلسطینی و اسرائیلی ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بود» ⏪ بخش ۹۴: خبر بازگشت چه کسی او را هم نشین مرگ کرد؟ پدرش یا عاصم؟
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بود» ⏪ بخش ۹۵: دانیال محتاطانه گام برمی‌داشت. خودرویی به قصد کمک ایستاد. مرد موطلایی دست بی‌ سلاحش را تکان داد و پرابهت صدا برآورد: _ نمون این جا... حرکت کن! مرد راننده و همراهش، به محض دیدن اسلحه، درِ نیمه باز را بستند و پا به فرار گذاشتند. دودی سفید از کاپوت‌ها به آسمان سینه می‌کشید. دانیال نرم نرمک به اولین خودروی واژگون، نزدیک شد. نور چراغ قوه را روی شیشه ی هزار ترک جلو انداخت. عاصم نوار چشمانش را در مبارزه با خیرگی چراغ قوه باریک کرد و لبخندی کریه بر لبانش نشاند. دندان‌های خونی‌اش را دیدم. هراسم زبانه کشید. دانیال کلتش را به سمت آن جانی نشانه رفت. صدایشان را نمی‌شنیدم. عاصم تسلیم وار اسلحه‌اش را بالا آورد و از میان شکاف شیشه به مرد موطلایی تحویل داد. آرام و قرار نداشتم. پای سالمم بی‌اختیار تکان می‌خورد. خباثت نگاهش حال طوفانی ام را هدف گرفت. زل زد به اضطرابم و لبخند زشتش عمیق‌تر شد. ابلیس را در چهره ی او دیدم. برای ثانیه‌ای قلبم فراموش کرد بتپد. این همه شیطان صفتی را از کجا می‌آورد؟! فریادهای هشدارگونه ی دانیال نگاهش را از هراسم گرفت. دستش را به نشانه ی تسلیم بالا آورد. دور مچش پارچه ای خونی بسته شده بود. حس تلخی داشتم؛ انگار با تیغی تیز جانم را کنده کاری می‌کرد. مرد موطلایی، ساکت و در حالی که نگاه و سلاح از روی عاصم نمی گرفت، آرام آرام به عقب جایی که خودروی عقیل متوقف بود، رفت. دستانم از شدت دلهره خیس عرق بود و زخم‌هایم می‌سوختند. انگار شمارش معکوس برای یک انفجار مهیب خوانده می‌شد. دانیال چشم از عاصم بر نمی‌داشت. ناگهان سایه‌ای سیاه تلوتلو خوران از میان دود سفید و غبار فضا نمایان شد. نفس در سینه‌ام ماند. مرد موطلایی فرز چرخید و با سلاح به غنیمت گرفته از عاصم صاحب سایه را نشانه رفت. حرارتی شبیه به جهنم زیر پوست سرم دوید. سایه در حالی که لوله کلتش دانیال را هدف داشت، نیم گام جلوتر آمد و در مسیر تماشایم قرار گرفت. در تاریک روشن فضا، چهره‌اش را دیدم. عقیل بود. خشکم زد. این موجی چهارشانه کجای داستان قرار داشت؛ در دسته ی امام حسین یا لشگر یزیدیان؟ حالا دانیال در میدان دوئل با دو مرد ایستاده بود. با یک دست عقیل و با دست دیگر عاصم را به ضرب تهدید اسلحه مهار می‌کرد. نگاه هراسانم در این مثلث چرخید و به عاصم افتاد. جانم یخ زد. آن ماشین آدم کشی سلاح داشت و لوله‌اش را به سمت مرد موطلایی گرفته بود. غفلت چند صدم ثانیه‌ای دانیال برای عاصم فرصت شد. چون مارگزیدگان در ماشین را گشودم و فریاد زدم: ـــ عاصم مسلحه، مراقب باش! تا دانیال به خود بیاید، شیون گلوله از اسلحه ی عاصم برخاست. پایم به زمین نرسیده، مرد موطلایی روی زانوهایش فرود آمد. عقیل بی‌تعلل آن جغد شوم را نشانه گرفت و چهار گلوله بر صفحه ی زندگی اش کاشت. پرتاب خون بر شیشه‌های ماشین تهوع آور بود. نگاه ناباور عاصم لبریز شد از خوف مرگ و من جان دادن ابلیس در تنگنای ماشین واژگونش را دیدم. سرمای غسالخانه بر جانم نشست. با چشمانی بهت زده دانیال را جستم. روی زمین خاکی افتاده بود و تکان نمی‌خورد. عقیل محتاطانه به طرف خودروی عاصم رفت. انگار می‌خواست از مرگ آن درنده خو مطمئن شود. ناامیدی مملو از تشویش گوشت شد و به تنم چسبید. با زانویی که زخمش درد را ضجه می‌زد، چون مردگان از گور برخاسته، خود را به دانیال رساندم. چشمانم ناباورانه محو بی‌حرکتی دانیال بود. باید دلم برای آن مادر زبان بسته می‌سوخت یا خودم که در این بازار شام، تنها پناهگاهم را هم از دست داده بودم؟ به سختی هلش دادم تا برگردد. گرمای خون، دستان یخ زده‌ام را سوزاند. از سوراخ گلوله بر سینه‌اش خون لیز می‌خورد. هجوم اشک، دیدم را تار کرد. با حنجره‌ای فلج، نامش را خواندم و تکانش دادم. پاسخ نداد. مرده بود؟ صدای قدم‌های تند عقیل که به سمتمان می‌آمد، من را به خود آورد. به سرعت یکی از اسلحه‌های دانیال را برداشتم و چسبیده به زمین، عقیل را نشانه گرفتم. موجی چهارشانه جا خورد و ایستاد. توان خط و نشان کشیدن را نداشتم. فقط به چشمانش زل زدم. عقیل دو دستش را بالا برد و گفت: _ آروم باش، نترس! منم، عقیل. هیچ آسیبی بهت نمی‌زنم. اون رو بیارش پایین. ذهنم با خودش حرف می‌زد که اگر این مرد در دارودسته ی نااهلان است، پس چرا عاصم را به آغوش مرگ هل داد؟ اگر هم اهل است، پس چرا به روی دانیال اسلحه کشید؟ در این بازی، هیچ حساب و کتابی درست درنمی‌آمد. ⏪ ادامه دارد... ................................. 🌳 ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختران حاج قاسم از اصفهان تا کرمان 🔹کاروان عظیم دختران حاج قاسم استان اصفهان برای سومین سال به سوی مزار حاج قاسم سلیمانی راهی شدند. 🔹در این کاروان حدود ۲۰۰۰ نفر از دختران و مادران اصفهانی در قالب ۵۰ دستگاه اتوبوس هم‌زمان با ایام شهادت سرلشکر زاهدی و تحقق عملیات وعده صادق با سردار دل‌ها، شهید حاج قاسم سلیمانی تجدید میثاق کردند. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غافلگیری اشغالگران در کرم ابوسالم ▪️۷ نظامی اسرائیلی زخمی شدند 🔹گردان‌های القسام، شاخه نظامی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) اعلام کرد که نظامیان اشغالگر رژیم صهیونیستی را در پایگاه نظامی کرم ابو سالم و اطراف آن با موشک‌های کوتاه برد ۱۱۴ میلیمتری «رجوم» هدف قرار داده است. 🔹شبکه ۱۲ رژیم اسرائیل گزارش داد که در پی حمله خمپاره‌ای به کرم ابو سالم ۷ نظامی اسرائیلی مجروح شده به بیمارستان سوروکا منتقل شدند. 🔹در این گزارش آمده است که حال ۳ نفر از زخمی‌ها وخیم است. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
35.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادمان شهیدان قسمت یازدهم ۱۶ اردیبهشت سالروز شهادت سردار رشید اسلام حسین قجه‌ای و ۳۶۰ تن از یاران با وفایش در عملیات بیت‌المقدس آزاد سازی خرمشهر گرامی باد. جهاد تببین: هادی معینی از اعضای تیم 𝐆𝐎𝐑𝐃𝐀𝐍𝐄 𝐓𝐀𝐊 𝐍𝐀𝐅𝐀𝐑𝐄 𝟑𝟏𝟑 ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نطق نماینده آمریکا علیه ماشین سرکوب دانشجویان «جمال آنتونی بومن» نماینده نیویورک در کنگره آمریکا: 🔹آیا ما در یک دولت پلیسی هستیم یا یک دموکراسی؟ 🔹اعتراض حق دانشجویان است؛ آنها به ارسال دلارهای مالیات‌دهندگان آمریکایی برای نتانیاهو جهت ادامه کشتار فلسطینیان در غزه معترضند. ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff