eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
188.6هزار عکس
130.6هزار ویدیو
1.4هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
جامعه شناسی کربلا اهل و اهالى مجتمع خيمه گاه كربلا از نژادهاى مختلف بودند: عرب سامى، فارس آريائى، ترك منچورى، افريقائى حامي، يعنى از كل نژاد بشر. و نيز در ميان قبايل عدنانى و قحطانى: خندقى، قريش، ثقفى، اسدى، ازدى، جملى، بجلى، سعدى، شنامى شامى و ... بودند. در اين جامعه كوچك (به علاوه شهداى كوفه مانند حضرت مسلم (ع) هانى، قيس بن مسهر و دو فرزند حضرت مسلم) از هر صنف و قشر اجتماعى حضور داشتند: كشاورز، دامدار، تاجر، بازارى خرده پا، كارگر، استاد كجاوه و تعمير گر آن، نظامى، آموزگار، برده و آزاد، حضور داشتند گوئى هر قشرى از جامعه نماينده خود را انتخاب و به آن مجمع اعزام كرده است. و همينطور از نظر سنّى و جنسى: دختر شيرخوار، دختركوچك، دختر دمبخت، دخترنامزد، زن، مادر، مادربزرگ، خاله، عمه، و زنبيوه. پسر شيرخوار، نوجوان، جوان، پسرنامزد، مرد ميان سال و پيرمرد. و نيز: كسى كه مسلمان زاده است، كسى كه از بدريّون بوده و معلوم است كه بتپرست مسلمان شده، بوده است، مسيحى تازه مسلمان شده، وابسته امويان كه اينك حسينگرا شده و نيز افسرى از افسران دشمن كه سمبل توبه كاران گشته و به حسين(ع) پيوسته است. مدافعان: سرباز شيرخوار، سرباز نوجوان، سرباز جوان، سرباز ميان سال، افسر نظامى نسبتا حرفهاى، سرباز پير، نظامى بازنشسته دوباره به ميدان برگشته. عابد دانشمند، دانشمند عابد، مجاهد سابقه دار، قارى قرآن، صحابه پيامبر(ص) تابعى معروف، فرد مردّد كه به ترديدش غالب آمده است، گنه كار توبه كارى كه هم گناهش سخت بزرگ بوده و هم توبهاش بس بزرگتر و ... شهيدانش: از على اصغر شش ماهه تا پيرمرد (حدود) ۹۰ ساله بدرى كه در ميانشان زن شهيد نيز حضور دارد. بالاخره سمبل هايش: سمبل رهبرى، سمبل دين، سمبل دانش، سمبل عزت، سمبل تعصب نسبت به حق، سمبل شرف خاندان، سمبل بى خانمان، سمبل بى خاندانى كه در شرف دينى و مروت به اوج اعلا رسيده است، سمبل عطوفت و دلسوزى، سمبل بردگى به سوى آزادگى، سمبل آزادى خواهى انسانى و ... جامعه اى كه افراد و اعضاى آن غربال شده و از صافى ها گذشته اند، حتى هاشميان حاضر در آن گزينش شده اند. معيار گزينش چگونگى تكوّن شخصيتى و نوع انديشه بود كه مبادا فردى ناهمگون به عضويت اين جامعه سمبل، در آيد. گويند از عبداللّه ابن جعفر اَبر سخاوتمند عرب پرسيدند: بخشى از خانواده و فرزندانت به كربلا رفتند خودت نرفتى (؟). گفت: آن۷۲ نفر كسانى بودند كه نامشان در لوح محفوظ تعيين شده بود نام ما سزاوارى قرار گرفتن در آن ليست را نداشت. ابن عباس نيز در پاسخ اين سؤال گفته است: اسامى آنان را پيشتر مى دانستيم و براى ما روشن بود كه راهى به آن دايره نداريم. امام(ع)در مكه - صحراى عرفات - سخنرانى مىكند: من كان باذلا مهجته فينا فليرحل معنا فإنّى راحل غدا ان شاء اللّه: هر كس در راه مكتب ما از جان بگذرد با ما بيايد كه من فردا (به سوى عراق) حركت خواهم كرد، ان شاء اللّه . اين نداى دعوت به شهادت و فراخوانى به مرگ هدف دار است. چه كسى به اين ندا پاسخ مثبت مى دهد غير از نخبگانى كه بلنداى شخصيتشان در اوج اعلاى انسانيت است. دعوت اين چنينى در فراخوانهاى رسول خدا (ص) و على (ع) نيز نبود بل آن قسمت از آيات قرآن و كلام خدا كه به جنگ و جهاد مربوط است با وعده هاى پيروزى ظاهرى نيز قرين است. نداى حسين(ع) در دشت عرفات يك آواى منحصر به فرد و استثنائى بود با محتواى استثنائى . پس از حركت از عرفات برخى از اعضاى اين جامعه كوچك جایشان خالى بود كه آنها را در بين راه دانه به دانه پيدا كرد و هر كدام را در اين تابلوى زيباى هستى در جاى خود بگذاشت، زهير بن قين از اين هاست. برخى ديگر نيز مقدر بود با صد مشكل از خلال ديده بانان اموى از دروازه كوفه برون آمده و از بى راهه ها خود را به جامعه حسين(ع) برسانند، تنها در صبح عاشورا بود كه خورشيد بر اين جامعه تابيد و آن را از هر حيث كامل يافت. يكى از علل مهلت خواهى يك شبى نيز همين بوده است. هر چه در متون مربوط دقت كردم به «تعادل و تراجيح» پرداختم، دليلى بر اين نيافتم كه فردى يا افرادى ابتدا به جامعه ويژه حسينى بپيوندد و سپس از آن جدا شده و روى گردان شود. افسانه است كه مى‏ شنويم: مردم زيادى در اطراف امام جمع شده بودند چون ديدند خبرى از مال و منال دنيوى نيست پراكنده شدند. افسانه‏ اى كه متأسفانه سيماى روايت نيز به خود گرفته است. افسانه تر اينكه: در شب عاشورا بعد از سخنرانى امام عده زيادى با استفاده از تاريكى شب راه خود را گرفتند و رفتند. در حالى كه جمله‏ اى از آن سخنرانى [این بود:] «انّى لااعلم اصحابا اوفى ولا خيرا من اصحابى»: من با وفاتر و نيك نهادتر از ياران خودم، يارانى را سراغ ندارم. 🏴@gamedovomeenqelab
جامعه‌شناسی کربلا – حسين كشته شد. – كجا؟ – در كربلا. – كربلا كجاست؟ تاكنون چنين نامى نشنيده بوديم. چرا در مدينه نه؟! چرا در مكه نه؟! در كوفه و دمشق نه؟! كربلا كجاست؟ كى كشته شد؟ _ در دهم محرم، عاشورا. – در محرم؟! ماه حرام؟! ماهى كه آدم كشى به حق، نيز در آن حرام است -؟! – قوم و قبيله‏ اش با او نبودند؟ – نه، عده‏‌اى از هر قبيله و عشيره‏‌اى با او بودند جمعا ۷۲ نفر. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 نام نو، مكان نو، زمان شگفت، ياران استثنائى، همه استثنائى، همه شگفت، همه نوپديد، همگى چاشنى و چاشنى‌دار براى پيام‌رسانى پيام حسين(ع)، همه كاروان‏ها و كاروان‏سراها، زبان‏ها و دهان‏ها، بازارها، مسجدها و محفل‏ها به ابزار تبليغ حسين(ع) تبديل شدند. حسينى كه در سرتاسر ممالك اسلامى (حتى در مدينه جدش) يك منبر – و بقول امروزیها يك تريبون – نداشت اينك همه كس و همه چيز وسيله تبليغ و اطلاع‌رسانى او و مكتب و جامعه كمّاً كوچك و كيفاً بزرگ او، شده‏ اند. اولين اثر اين تبليغ، ضربه‏‌اى بود كه بر پيكر منطق‏هاى تك بعدى بزرگان، وارد شد: منطق عبداللّه بن عمر منطق فقاهت و عبادت بدون سياست، منطق عبداللّه ابن عباس منطق آموزش عالى فارغ از سياست، منطق عبدالرحمن بن ابوبكر منطق رفاه و گريز از دردسر، منطق عبداللّه بن زبير منطق سياست ماكياولى. كه همگى منطق حج و عمره در زير پرچم رئيس‌الحج اموى، نيز بود. در سال ۶۰ هجرى اينان بودند «بزرگان اسلام» كه اگر امويان امكانات مادى را از حسين(ع) سلب كرده بودند اينان امكانات معنوى، علمى و تبليغى را از او سلب كرده بودند، خودشان مرجع و روش‏شان الگو براى مسلمانان شده بود و دكان‏هايى بودند كه امامت را تكه تكه كرده و در قفسه‏‌هاى خود جاى داده بودند، خفقانى كه از اين جهت ايجاد شده بود دقيقاً بيشتر و براى امت نابود كننده‏‌تر از خفقانى بود كه با قدرت سياسى، نظامى امويان ايجاد مى‏‌شد. مردم در هر بلده و ديارى با شنيدن شهادت حسين(ع) با خود مى‏‌انديشيدند، چرا مرگ را انتخاب كرد؟ چرا نماند مثل عبداللّه بن عمر سالى يك بار حج كند و يك بار به عمره رود؟- يا مانند او به عبادت بپردازد -؟ يا مانند عبداللّه بن عباس به پرورش شاگردانى چون عكرمه بپردازد و به پرسش‏هاى فقهى عادى مردم پاسخ دهد -؟ چرا و چرا؟- آن‏گاه خودشان پاسخ خودشان را مى‏‌دادند: پس معلوم مى‏‌شود به خاطر دين بايد از جان هم گذشت، بايد همه شيرينى‏‌هاى زندگى را فدا كرد. و نقص اساسى منطق‏هاى فوق براى همگان روشن گشت. بدين سان تأسيس حكومت اسلامى در جامعه‏‌اى كه اصول انديشه‏‌اش غيراسلامى و مصداق كامل «تعرُّب بعد الهجرة» شده بود، نه ممكن بود و نه منتج، حسين(ع) در صدد اصلاح بود و پيام و بس. حسين(ع) جامعه‏‌اى ساخت و به نمايش گذاشت. اى شخص جامعه شناس! هل ترى من فطور؟: آيا خلائى، كمبودى در آن مى‏‌بينى؟ كاستى‏‌اى و يا زيادى‏‌اى در آن است؟ ثُمّ ارجع البصر: از نو نگاه كن با دقت كرّتين: با ديد مكرر، چشم مكرر ينقلب اليك البصر خاسئا و هو حسير: باز مى‏‌گردد بررسى نقادانه‏‌ات به سوى خودت خسته و وامانده. 🏴@gamedovomeenqelab