eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
188.5هزار عکس
130.6هزار ویدیو
1.4هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ خرجت زیاد شده، اجاره کمتر بده! 📌 خانه‌ی خشتی و ساده‌‌‌ شيخ که از پدرش به ارث برده بود در خيابان مولوی کوچه سياه‌ها(شهيد منتظری) قرارداشت. وی تا پايان عمر در همين خانه‌ی محقر زيست. نكته‌ی جالب اين است که چندين سال بعد، جناب شيخ يكی از اتاق‌های منزلش را به يك راننده تاکسی، به نام «مشهدی يدالله»، ماهيانه بيست تومان اجاره داد، تا اين که همسر راننده وضع حمل کرد و دختری به دنيا آورد، که مرحوم شيخ نامش را «معصومه» گذاشت. هنگامی که در گوش نوزاد اذان و اقامه گفت، يك دو تومانی پر قنادقش گذاشت و فرمود: «آقا يدالله! حالا خرجت زياد شده! از اين ماه به جای بيست تومان، هيجده تومان بدهيد.» 📚 برگرفته از کتاب ؛ زندگينامه‌ی مرحوم اینجا بخوانید 👇 🆔 @gamedovomeenqelab
✳ نترس؛ من با تو هستم! 📌 یکی از شاگردان نقل می‌کند: بعد از وفات آقا، یکی از مقبره‌های که مربوط به ارادتمندان ایشان بود، برای دفن آماده شد. با جمعیت تا کنار مقبره آمدیم. در میان جمعیت، چشمم به افتاد که بالا سر قبر آقا بلندبلند گریه می‌کرد. ولی بعد از چند دقیقه چیزی دیدم که خیلی تعجب کردم. دیگر شیخ رجبعلی خیاط گریه نمی‌کرد بلکه لبخندی بر لب داشت. روزی از خود ایشان علت را پرسیدم. جناب شیخ در جواب گفت: وقتی بالا سر قبر شیخ زاهد بودم، عالم برزخ به من مکاشفه شد. دیدم شیخ محمدحسین بالا سر قبرش ایستاده و مضطرب است و می‌ترسد داخل قبر شود. ناگهان وجود مقدس و مبارک علیه السلام تشریف‌فرما شدند و به شیخ محمدحسین اشاره کردند و فرمودند: نترس؛ من با تو هستم! گریه برای ترس و اضطراب شیخ محمدحسین زاهد بود و لبخند برای تشریف‌فرمایی علیه السلام. 📚 از کتاب ؛ زندگی و شرح حال شیخ محمدحسین زاهد 👤 نویسنده: حمیدرضا جعفری @gamedovomeenqelab
✳ خرجت زیاد شده، اجاره کمتر بده! 🔻خانه‌ی خشتی و ساده‌ی شيخ که از پدرش به ارث برده بود در خيابان مولوی کوچه‌ی سياه‌ها(شهيد منتظری) قرارداشت. وی تا پايان عمر در همين خانه‌ی محقر زيست. نكته‌ی جالب اين است که چندين سال بعد، جناب شيخ يكی از اتاق‌های منزلش را به يك راننده تاکسی، به نام «مشهدی يدالله»، ماهيانه بيست تومان اجاره داد، تا اين که همسر راننده وضع حمل کرد و دختری به دنيا آورد، که مرحوم شيخ نامش را «معصومه» گذاشت. هنگامی که در گوش نوزاد اذان و اقامه گفت، يك دو تومانی پَرِ قنادقش گذاشت و فرمود: «آقا يدالله! حالا خرجت زياد شده! از اين ماه به جای بيست تومان، هيجده تومان بدهيد.» 📚 برگرفته از کتاب ؛ زندگينامه‌ی مرحوم #⃣ 🌍🇮🇷 ✌️ ➡️@gamedovomeenqelab 📣تلگرام ↙️ 🔵https://t.me/joinchat/SWvK519Zubnkgn5- 📣 ایتا ↙️ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
✳️ واقعا امام زمان را بیشتر از خودمان دوست داریم؟ 🔻 می‌فرمود: اغلب مردم اظهار می‌کنند که (عج) را از خودشان بیشتر دوست دارند اما این‌طور نیست زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشیم باید برای او کار کنیم، نه برای خود! 📚 از کتاب 📖 ص ۳۶ #⃣ 🙏 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff