#رمان_فرار_از_جهنم🔖📚
#پارت67 =پارت آخر
این قسمت : خوشبخت ترین مرد دنیا
قصد داشتم برم دانشگاه...🏢
با جدیت کار می کردم تا بتونم از پس هزینه ها وجودع مخارج دانشگاه بر بیام که خدا اولین فرزندم رو به من داد...☺️
من تجربه پدر شدن را نداشتم...
مادر سالم و خوبی هم نداشتم...
برای همین خیلی از بچه دار شدن می ترسیدم...😨
اما امروز خوشحال و شاکرم...
و خدا رو به خاطر وجود هر سه فرزندم شکر می کنم...☺️
من نتونستم برم دانشگاه چون مجبور بودم پول اجاره خونه و مکانیکی، خرج بچه ها، قبض ها و رسید ها،پول بیمه و... بدم...💵
مجبورم برای تحصیل بچه ها و دانشگاه شون از الان،پول کنار بگذارم...
چون دوست دارم بچه هام درس بخونن و زندگی خوبی برای خودشون بسازن...
زندگی و داشتن یک مسئولیت بزرگ به عنوان مرد خانواده و یک پدر واقعا سخته...اما من ارامم...
قلب و روح من با وجود همه این فراز و نشیب ها در ارامشه....
من و همسرم هر دو کار می کنیم...
و با هم از بچه ها مراقبت می کنیم... وقتی همسرم از سر کار برمیگرده...
با وجود خستگی،میره سراغ بچه ها...
برای اونها وقت می گذاره و با اونها بازی می کنه...
من به جای لم دادن جلوی تلویزیون روی مبل و تلویزیون دیدن...
می ایستم و ساعت ها به اونها نگاه می کنم...
و از خودم می پرسم: استنلی ایا توی این دنیا کسی هست که از تو خوشبخت تر باشه؟...🤔
و این جواب منه...نه...
هیچ مردی خوشبخت تر از من نیست...
اتحاد، عدالت، خودباوری...🗣️
من خودم رو باور کردم و با خدای خودم متحد شدم تا در راه براورده کردن عدالت حقیقی و اسلام قدم بر دارم...
و باور دارم هیچ مردی خوشبخت تر از من نیست...☺️❤️
نویسنده: سید طاها ایمانی🖋️
#ادامه_دارد...
#اینداستانواقعیاست...
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff