⭕️ یک داستان کوتاه عاشقانهی غمانگیز:
غَسَّلَها و کَفَّنَها ثُمَّ جَلَسَ وَحیداً یَبکیها
بَعدَها هَمَسَ فی أُذُنِها
«زَهراء، اَنا عَلی»
غسلش داد و کفنش کرد
آنگاه نشست و تنها برایش گریست
بعد آرام در گوشش گفت:
«زهرا، منم علی»
#یازهرا
@gamedovoom