eitaa logo
گنج الهی
4هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
13.7هزار ویدیو
3 فایل
ارتباط باخداومعصومین💌 ذکرودلنوشته های خدایی 💌 حدیث وداستانهای آموزنده استفاده وکپی ازمطالب کانال باذکر صلوات بلامانع هست . ارتباط باما👇 @Mp_6307 @pakdl5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥⚠️هیچ کس اینقدر زیبا حرام سیاسی رو تبیین نکرده بود. به گنج الهی بپیوندید 🌹👇 @ganj_elihy 🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا می‌دانید محل دقیق قبر امیرکبیر کجای ضریح امام حسین سیدالشهدا علیه السلام قرار دارد آیا می‌دانید حضرت مریم در کجای حرم امام حسین علیه السلام عیسی مسیح را به دنیا آوردند؟ آیا می‌دانید چرا حبیب بن مظاهر جدا دفع شد؟ به گنج الهی بپیوندید 🌹👇 @ganj_elihy 🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعتی دقیق‌تر از ساعت خدا نیست آنقدر دقیق که در سایه‌اش همه چیز به موقع اتفاق می‌افتد! به گنج الهی بپیوندید 🌹👇 @ganj_elihy 🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگه من قرآن رو قبول ندارم فقط مطالب علمی رو می‌پذیرم 😳 پس این دو دقیقه رو قشنگ گوش بدید! به گنج الهی بپیوندید 🌹👇 @ganj_elihy 🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسودی روزگاری در سرزمینی، زنى بود بسیار حسود، همسایه‌اى داشت به نام خواجه سلمان كه مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود، زن بر خواجه رشك مى‌برد و مى‌كوشید كه اندكى از نعمتهاى آن مرد شریف را كم كند و نیک نامى او را از میان ببرد؛ ولى كارى از پیش نمى‌برد و خواجه به حال خود باقى بود. عاقبت روزى تصمیم گرفت، كه خواجه را مسموم كند، حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد؛ هنگامى كه خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است. خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد. در راه به دو جوان برخورد كه خسته و مانده و گرسنه بودند، خواجه را بر آن دو، شفقت آمد، نان وحلوا را به آنها داد؛ آن دو آن را با خشنودى فراوان، از خواجه گرفتند و خوردند و فى‌الحال مردند. خبر به حاكم شهر رسید و خواجه را دستگیر كرد، هنگامى كه از وى بازجویى شد، خواجه داستان را گفت. حاكم كسى را به سراغ زن فرستاد، زن را حاضر كردند، چون چشم زن به آن دو جنازه افتاد، شیون و زارى آغاز كرد و فریاد و فغان راه انداخت؛ معلوم شد كه آن دو تن، یكى فرزند او، و دیگرى برادر او بوده است. خود آن زن هم از شدت تأثر و جزع پس از یكى دو روز مرد. این حسود بدبخت، گور خود را با دست خود كند و دو جوان رعنایش را فداى حسد خویش كرد. به گنج الهی بپیوندید 🌹👇 @ganj_elihy 🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادرها به وقتش بچه ها را از شیر می‌گیرند ولی بچه ها مثل ابر بهار اشک می‌ریزند مادرها اما هیچ اعتنایی نمی‌کنند بچه ها خبر ندارند که این مادرهای مهربان می‌خواهند برابرشان سفره هایی از غذا پهن کنند ای خوشا به حال آنها که گرفتن های خدا را از این دست بدانند اگر خدا چیزی را از آدمی می‌گیرد نمی‌گیرد جز آنکه می‌خواهد بهتر و بیشترش را بدهد به گنج الهی بپیوندید 🌹👇 @ganj_elihy 🦋🦋