7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#معرفی_سیدی
#ارباب_رخنهها
#پدر_خوانده
💿 قسمت سوم: پدرخوانده
مجموعه مستند ارباب رخنه ها با توجه به شرايط اين روزهاي حاکم بر کشور و غفلت برخي از نهادهاي کشور به موضوع تکنيک هاي نفوذ آمريکا به کشور مي پردازد. «مزه مذاکره» اولين قسمت اين مجموعه مي باشد.
📲 @ganjekaghazi
گنج کاغذی
#معرفی_کتاب_کودک این همه هدیه از خداست درباره کتاب: پک این همه هدیه از طرف خداست درباره ی داستانها
اسامی کتاب های #پک_این_همه_هدیه_از_خداست .
#این_همه_هدیه_از_خداست
1⃣بازی و باغ سیب 🍎
کتاب درباره احترام به طبیعت 🌳بود .
2⃣دوست خوب آسیاب
کتاب درباره ارزش باد 💨بود .
3⃣بیب بیب برو کنار
کتاب درباره ارزش گوش👂 بود .
4⃣چشم ,چشم خیابان
کتاب درباره ارزش چشم👀 بود .
5⃣ حالا چه کار کنیم
کتاب درباره ارزش آب💧 و تمیزی بود .
6⃣چقدر سرده
کتاب درباره ارزش فصل زمستان⛈ و ارزش گاز بود .
7⃣رفیق خوب ابر ☁️
کتاب درباره ارزش باد💨 که به باران🌨 تبدیل می شود .
8⃣ حالا چطور بسازیم?
کتاب درباره ارزش دست 🖐و دوست با وفا است .
9⃣خطر به خیر گذشت
کتاب درباره ارزش بینی👃 و ارزش گاز بود .
🔟 عمو سعید بنا
کتاب درباره ارزش آب 💦و ارزش شغل بنایی است .
1⃣1⃣چقدر حیف شد
⛔️اشتباه چاپی داشت ...
کتاب درباره ارزش پا 👣و سفر مشهد بود .
2⃣1⃣شما کی هستید ?
کتاب درباره قدر فراموش 🧠کار نشدن خودمون را بدانیم .
3⃣1⃣شیر🥛 بی مزه
کتاب درباره ارزش چشایی بود .
4⃣1⃣آی دلم ..آی دلم
کتاب درباره ارزش دندان و احترام به سالمندان بود .
5⃣1⃣علی چشماتو👀 باز کن
کتاب درباره نعمت خواب بود.
6⃣1⃣کجا میری?به اونجا !
کتاب درباره ارزش شنیدن 👂و صحبت کردن 👄و ارزش زبان👅 داشتن بود .
7⃣1⃣ پی تی کو ,پی تی کو ,سواری
کتاب درباره ارزش حیوانات🐾 و احترام به سالمندان بود .
8⃣1⃣طوفان 🌪دیوانه
کتاب درباره ارزش باد💨 و شکوفه بهاری🌺 بود .
9⃣1⃣هم چراغه هم بخاری
کتاب درباره ارزش آفتاب☀️ و اینکه تبدیل به ابر ☁️می شود .
0⃣2⃣ گنجشک 🕊تشنه
کتاب درباره ارزش آب💦 و کمک به حیوانات🐾 بود .
📲 @ganjekaghazi
از خاک تو کسب آبرو کردم من
با عطر ضریح تو وضو کردم من
تا صید کسی نگردد آهوی دلم
مولای غریب، بر تو رو کردم من
🌺میلاد حضرت رضا(ع)مبارک 🌺
🎉@ganjekaghazi🎉
🍃السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسیالرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت
🎊میلاد امام رضا (علیه السلام) مبارک باد🎊
🌺 @ganjekaghazi
╚════ ✾" ✾" ✾
#معرفی_کتاب
#اقیانوس_مشرق
✍به قلم: #مجید_پورولی_کلشتری
#عهد_مانا
📓📙📒📗
جوانی است و جوانی کردنش، عاشقی کردنش...
جوان است و عاشق و سر به هوا
همه ی لذت های دنیا را با هم می خواهد
به هیچ چیز هم اعتقاد ندارد جز شنیده هایش
دنبالش برود حتما به آن می رسد ، قدرت و انگیزه جوانیش را بر می دارد و می افتد دنبال عشقش....
📲 @ganjekaghazi
#ارسالی_از_بر_و_بچ
❣سلام رفیق ✋
کارها دست اونه..ما هیچ کاره ایم !..😍
🌱🌺@ganjekaghazi🌺🌱
براے حال خوبـ...
یڪ فنجان قهوهـ ☕️
و یڪ کتابـ 📖
ڪافیستـ....
#کتاب_بخونیم 📚
#انگیزشی
•|🌱♥️•| @ganjekaghazi
گنج کاغذی
#معرفی_کتاب #اقیانوس_مشرق ✍به قلم: #مجید_پورولی_کلشتری #عهد_مانا 📓📙📒📗 جوانی است و جوانی کردنش، عاش
#معرفی_کتاب
#اقیانوس_مشرق
اثر: #مجید_پورولی_کلشتری
📗📒📙📓
✂برشی از کتاب:
شمشیردار با نوک شمشیر سکه های بر زمین افتاده را پس و پیش می کند.
- باقی اش کو؟
پینه دوز نگاهش می کند.
- باقی؟ تنها همین بود؟
- دروغ نگو پیرمرد. تمام دارایی تو تنها همین دو کیسه است؟ می خواهی باور کنم؟
- شمشیردار نگاهش را تیز می کند و شمشیرش را بالا می آورد و به راحله اشاره می کند.
- و آنکه در دست های توست؟!
پینه دوز سر تکان می دهد:
- او با خود کیسه ای ندارد.
- شمشیردار می خندد: خودش را می گویم، خودش از هزار سکه بیشتر می ارزد، نمی ارزد؟پینه دوز ترسیده ، راحله را تنگ در آغوش می گیرد.
- هرگز اجازه نمی دهم.
راحله ترسیده، در خود می لرزد.
- پدر.. مبادا بر من دست یابد...
صفحه ی ۱۳۹
📲 @ganjekaghazi
#اتفاق_فرهنگی
سلام رفقا ✋
حالتون چطوره؟ 😉
ما اومدیم با یه کار جالب و یه حرکت باحال دیگه....
پنجشنبه هفته ی گذشته( ۳/۱۲) به مناسبت میلاد حضرت علی بن موسی الرضا (ع) تعدادی از دخترای خوش ذوق موسسه، با هدف عمل به فرمان حضرت آقا (آتش به اختیار) 🤝
کتـ📔ــاب هایی رو با یه بسته بندی خوشگل و زیبا🎀 توی سطح شهر پخش کردن و اونا رو به اقشار مختلف جامعه هدیه دادن🎁 البته با کمک موسسه 😉
چقدر هم مردم استقبال خوبی ازشون کردن😍
ان شاءالله نذرشون قبول باشه😊
@ganjekaghazi
✅ #نقد_کتاب
3⃣ #سه_شنبه_های_نقدکتاب
📚 #چشم_هایش
✍ #بزرگ_علوی
بعضی خیلی زود پشیمان می شوند و بعضی خیلی دیر.
پشیمانی از کاری که مردود بوده و بد، خیلی خوب است.
اما خیلی ها از کار خوب هم پشیمان می شوند.
✔️دلیلش به نظر من این است که به آن کار خوب، راه درست، عقیده و باور نداشتند. وقتی عمر و سرمایه شان را سر آن کار می گذارند با اندک مخالفتی یا برخورد تندی، یا تبعید و رنجی پشیمان می شوند.
رمان چشم هایش، سرگذشت مبارزه نقاشی به نام ماکان همراه با مریدانش بر علیه رضاخان است و از زبان زنی 👩🏻روایت می شود که روزی معشوقه ی ❤️همین نقاش سن بالا بوده و البته خودش نیز با اینکه خیلی کوچک تر از نقاش بوده عاشق 💕و دل باخته ی او می شود. طوری که از تمام زیبایی، دارایی🚘🏢 و حتی آینده اش به خاطر نجات نقاش از دست نیروی امنیه می گذرد.
نقاش و یارانش نه به خاطر عقیده ی دینی خاصی بلکه به دلیل ایران پرستی شان و مقام و جایگاه والای ایران با رضاخان در می افتند و به خاطر این امر از انگلیس 🇬🇧و فرانسه تا خود ایران همبستگی پیدا می کنند، هرچند که به ناکامی می انجامد.
داستان📖 از نکات ویژه ای برخوردار است.
یکی اینکه این نهضت ضد رضاخانی رهبری دارد که نقاشی شجاع است، اما رویه و منش مشخصی ندارد و در نتیجه نمی تواند چه زمان بودنش و چه پس از دستگیری و تبعیدش، موجی در دل مردم ایجاد کند. به نظر می رسد مردم آن زمان دیندار بوده اند و ماکان نقاش، دل در گرو سبک زندگی غربی داشته
و این مانع پیشرفت او می شود هر چند که به نفع مردم قدم برمی دارد.
ادامه👇👇👇👇👇
@ganjekaghazi
گنج کاغذی
✅ #نقد_کتاب 3⃣ #سه_شنبه_های_نقدکتاب 📚 #چشم_هایش ✍ #بزرگ_علوی بعضی خیلی زود پشیمان می شوند و بعضی
👆👆👆👆
دیگر این که رمان 📖بیش تر واگوی های درونی خود ✍نویسنده، آقای علوی ست، که در دوران زندگی اش مبارزه ی سیاسی را پی می گیرد که به زندان و فرارش به اروپا و مهجور ماندنش از نوشتن می انجامد.
✍بزرگ علوی اقرار می کند که از مبارزه سیاسی اش پشیمان است، چرا که از دوستان ✍✍نویسنده اش عقب مانده است و حسرت 📚کتاب هایی که می توانست چاپ کند و نکرده را می خورد. این ناکامی در زمان هم اثر گذار بوده است.
کل دویست و خورده ای صفحه رمان 📖به صورت گفت و گو🗣 و بازگفت روحی و فکری دو شخصیت نقش آفرین است که هر دو در مقابل 🎆تابلویی که نقش زنی👩🏻 با نگاهی ویژه دارد با فکر و درون خود🤔 به بیان احساسات، افکار و اندیشه هایشان می پردازند و قسمت زیادی از رمان 📖سپری می شود تا به نقل داستان که باز هم بیشتر بیان حالات درونی فرد↪️ است برسد.
🔹به هرحال باز هم می گویم که رمان تاثیر زیادی ازحالات بزرگ علوی به خاطر مبارزه اش و پشیمانی اش و شکست ها و مهجوریت هایش گرفته است.
🔹شاید✍ بزرگ علوی اگر می خواست می توانست نقش 🇬🇧انگلیس خبیث را در ظلمی که به ایران 🇮🇷کرده با آوردن رضاخان و قتل و غارت و کشتار بیشتر بیان کند که متاسفانه بسیار کمرنگ بوده و با خواندن رمان حالت یاس از مبارزه جلوه ی بیشتری دارد تا تشجیع به مبارزه، که باز هم از روحیه ی ✍بزرگ علوی برمی خیزد.
🔹همیشه دوست دارم اگر برای کاری گام 👣برداشتم و زمان و توانم را از سر آن کار فدا کردم آنقدر معتقدانه و محکم باشد که سال ها بعد که پشت سرم را نگاه کنم حسرت پشیمانی را بر دوش نکشم.
✍نویسنده ی توانمند کتاب، به مبارزه اش اعتقادی ندارد و این یاس را در کتاب چشمهایش👁👁 هم القا می کند.
📔کتابی که خواندنی ست اما به خاطر سپردنی و ماندنی نیست.
🔹یعنی الگوی خوبی برای روحیه ی پیش برنده و مشتاق نخواهد بود
📝قلم✍ بزرگ علوی را دوست داشتم هرچند که خیلی جاها آن قدر موضوع را با توصیفات حالات و روحیه ی تکراری کش داده بود که اغلب به تندخوانی و گذر کردن از مفاهیم رد می کردم.
دلم می خواست ✍بزرگ علوی از مبارزه اش به بزرگی یاد می کرد نه این که پشیمان😫 و واخورده باشد.
چون معلوم بود که برپایه ی اعتقاد و آرمان خاصی نمی جنگیده و همین هم می شود که حسرت روزهای گذشته در مبارزه اش را می خورد🙁 و راهکاری و تدبیری بهتر برای آن نمی یابد.
✍بزرگ علوی در رمانش هم همین سرخوردگی از مبارزه را📖 جا می دهد و رمان با گرفتگی خاصی پایان می پذیرد.
📝قلم ها می توانند روح ها را زنده کنند و شاداب وحرکت بدهند؛ می توانند به سستی بکشانند و از ترس حسرت خوردن😦 سر به آخور بکشانند.
قلمش من را زنده نمی کند.😐
📲 @ganjekaghazi