🌀 #معرفی_کتاب
📚 #یک_دقیقه_سکوت
🤩 #کتاب_نوجوان
🖌به قلم:#نفیسه_نظری
✂️#برشی_از_کتاب
کمکم ورزشکاران تیم وارد زمین شدند...🏃♂
همه خبرنگاران مانند آبراهام درحال آماده کردن دوربینهایشان🎥 بودند و منتظر شنیدن سوت داور برای آغاز بازی …
ناگهان از بلندگوی📣 ورزشگاه همگی دعوت به #یک_دقیقه_سکوت شدند.
🗣 سخنگوی ورزشگاه از مرگ مردی به نام « #ادواردو_آنیلی » گفت.
🔰 ورزشگاه یک دقیقه در سکوت فرو رفت. آبراهام پس از پایان نیمه ی نخست بازی به سوی یکی از خبرنگارهای ایتالیایی رفت. پس از کمی گفتگو، از درباره ادواردو آنیلی پرسید.
🔸 خبرنگار ایتالیایی پاسخ داد:
_ چگونه آنها را نمیشناسی؟ آنیلی ها خاندان سلطنتی ایتالیا محسوب می شوند.
◽️_ آبراهام با کنجکاوی پرسید: خاندان سلطنتی؟! چرا به آنها این لقب را دادهاند؟
🔸خبرنگار ایتالیایی پاسخ داد: چون خانواده آنیلی یکی از ثروتمندترین و معروفترین خانوادهها در ایتالیا هستند و میتوان به جرئت گفت اقتصاد ایتالیا در دست آنها جابجا می شود ادواردو آنیلی هم قبلاً وارث این ثروت عظیم بود. باشگاه یوونتوس هم جزئی از این ثروت عظیم است.
◽️ آبراهام پرسید چه اتفاقی برای آقای ثروتمند افتاده؟
🔸خبرنگار ایتالیایی درحالیکه لنز دوربینش و بررسی میکرد گفت...
📲@ganjekaghazi
💤 #ایرج_خسته_است
✅ #نوجوان
✏ #برشی_از_کتاب :
یاشار یهو خیز برداشت و خودش را پرت کرد روی سعید. تا احمد به خودش بجنبد خودم را پرت کرده بودم رویش، زمین که افتادیم شروع به تقلا کردیم، خیلی قوی💪 تر از من بود. یقه ام را گرفت. پایش را انداخت زیر شکمم و از بالای سرش پرتم کرد. به پشت افتادم روی زمین صدای شلیک گلوله ای🔫 بلند شد و به دنبالش ناله یاشار که گفت: " سوختم ... سوختم." تاآمدم بلند شوم احمد آمد طرفم و با لگد کوبید به صورتم .دنیای جلوی چشمانم تیره و تار شد... با لگد دوم، بینی ام صدایی کرد و دیگر نتوانستم جایی را ببینم، سرم گیج می رفت... چند لحظه صدایی نیامد و بعد صدای شلیک گلوله ای بیرون از اتاقک سبز شد و به دنبال آن کسی فریاد زد....
📲 ⌈° @ganjekaghazi °⌋