.
▪️ مردم داری در سیره #شهید_حمید_سیاهکالی
در کوچه ما پیر مردی بود که اختلال حواس داشت.
همیشه صندلی اش را دم در می گذاشت و می نشست داخل کوچه. هر وقت حمید به این پیر مرد می رسید، خیلی گرم با او سلام و علیک می کرد. اگر سوار موتور بود، توقف می کرد و بعد از سلام و احوال پرسی گرم، حرکت می کرد🌸🍃
آن شب رفته بودیم هیئت. موقع برگشت ساعت از نیمه شب گذشته بود و پیر مرد هم چنان در کوچه نشسته بود. حمید، طبق عادتش خیلی گرم با او سلام و علیک کرد.🙂✋🏻
وقتی از او دور شدیم گفتم: حمید جان! لازم نیست حتما هر بار به ایشان سلام کنی. او به خاطر اختلال حواس اصلا متوجه نیست
حمید گفت: عزیزم! شاید ایشان متوجه نشود؛ اما من که متوجه می شوم. مطمئن باش یک روزی نتیجه محبت من به این پیر مرد را خواهی دید😇✨
وقتی بعد از شهادت حمید، وقتی برای همیشه از آن کوچه می رفتیم، همان پیر مرد را دیدم که برای حمید به پهنای صورت اشک می ریخت😭 این گریه از آن گریه های سوزناکی بود که در غم حمید دیدم😔
کتاب #یادت_باشد
✂️#برشی_از_یک_کتاب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
https://eitaa.com/ganjenehayezendegi