گاندو
قسمت دوازدهم/ صادق و مرتضی خداحافظی کردند و سپس او برای جلسه با نوال به خانه ی امنی (که آن هم از خ
قسمت سیزدهم/
دوباره کانال ۱۲ رژیم خبر ترور مرتضی را تیتر یک کرد.
این بار هم مقاومت خبر را تکذیب کرد اما نه به خاطر اینکه صادق به جای مرتضی مورد هدف قرار گرفته بلکه به خاطر اینکه صادق روی تخت بیمارستان و در واقع یک ترور نا فرجام صورت گرفته بود.
در اتاق "الف" در ساختمان موساد درباره همین موضوع در حال بحث بودند. هورام مسئول جلسه از آریل درباره پرونده ی مرتضی پرسید.
آریل در پاسخ گفت: دقیقا چند ساعت بعد از دیدار با خبرنگار پیدایش کرده و ترورش کردیم اما برای چندمین بار خبر تکذیب شده!
هورام گفت: علت رو در چی می بینی؟ چرا هنوز این مسئله حل نشده؟
آریل در پاسخ گفت: علت مشخصه ! خیلی سگ جونه ! به نظر من باید جلسه ی بعدی مقاومت که اعلام شد، جلسه رو مستقیم با جنگنده بزنیم که هیچ رقمه زنده نمونه....
هورام گفت: فارغ از برنامه ای که برای مرتضی دارید باید خیلی دقت کنید شبکه ی نفوذ افشا نشه، حداقل ۱۰ تا از نیروهای ما در روزهای اخیر یا حذف شدن، یا بازداشت یا وادار به خروج از لبنان، این وضعیت ما رو در آستانه ی ورود به جنگ در شرایط بدی قرار میده...
آریل و هورام آخرین صحبت ها را درباره ی مرتضی کردند.
در بیروت هم شیخ و مرتضی درباره ی اتفاقات اخیر صحبت میکردند.
صالح گفت: به نظرت صادق با وجود پوشش چهره چطور شناسایی شده؟ نوال چیزی به عنوان هدیه بهش داده؟
مرتضی گفت: نه من در جریان کامل جلسه هستم، چیزی نه به صادق داده شده و نه در اتاق کار گذاشته شده و نه به لباس چسبیده شده، احتمالا نوال محتوای جلسه رو ضبط کرده و از روی صدا به صادق رسیدن و تمام...
صالح گفت: مطمئنی؟
مرتضی گفت: قطعا نه، چیزی به نام اطمینان وجود نداره، صرفا حدس میزنم.
صالح گفت : با خودشون نگفتن خبرنگار لو میره؟ اینو چطور باید تحلیل کرد؟
مرتضی گفت: خیلی بهش فکر کردم، به نظرم یا باید منتظر باشیم بچهها نوال رو در فرودگاه بگیرن، یعنی درحال فرار باشه ! یا اینکه نه واقعا فکر کردن ضرباتشون به ما این قدر کاری بوده که ما فرصت نداریم خیلی به نوال فکر کنیم. ولی نوع ارتباط ما با نوال باید خیلی عادی باشه...
صالح کمی فکر کرد و بعد به مرتضی گفت: باید زودتر طرح ریزی عملیات برای فریب موساد از طریق نوال انجام بشه، بهش فکر کن ...
کمی آن سو تر در بیروت نوال در محل اقاماتش پیامی از اکانت یک دوست دریافت کرد: سلام، امروز خبرهای لبنان را میدیدم. یک نفر دیگر هم ترور شده، مراقب خودت باش !
نوال در پاسخ نوشت: ممنون که نگران من هستی عزیزم، خیالت راحت، خطری من رو تهدید نمیکنه !
نوال بعد از نوشتن این جمله خندید. با خودش گفت: چقدر موساد اینها را جدی گرفته که نگران جان من است. پسره تو چشم من نگاه میکرد و میگفت ما روی نفوذی های موساد سوار هستیم. خبر نداشت قراره چند ساعت بعد با زندگی خداحافظی کنه....
در اتاق عملیات مقاومت مرتضی در حال صحبت کردن با یکی از اعضا به نام یاسر بود. او توضیحات مفصلی درباره ی آنچه از یاسر میخواست و حرف هایی که او به نوال باید میزد گفت و بعد به اینجا رسید:
خوب دقت کن ببین چی میگم.
عاشق دختره نمیشی و نمی تونی بشی!
اطلاعات نمیدی و نمی تونی بدی!
خیلی درباره ی مسائل شخصی و زندگی شخصی خودش نمیپرسی و نمیگذاری به این مسائل ورود کنه !
مواردی که بهت میگم رو خیلی با اطمینان و یقین بهش توضیح میدی ! وقتی میخواید صحبت کنید هرکجا که قرار گذاشت همونجا حضور پیدا میکنی اما حتما روی صندلی مقابلش باید بشینی، میخوام وقتی جملاتی که بهت میگم رو بهش منتقل میکنی دقیقا تو چشمش نگاه کنی !
به فکر اینکه بخوای به راه راست هدایتش کنی و اینا هم نباید باشی !
دختره جاسوسه، بی عقلی در بیاری ممکنه دو دستی بگذارتت روی سینی موساد.
یاسر به مرتضی گفت: آقا با بچه که صحبت نمیکنی، حواسم به اینها هست. منتها اگر حواسم نباشه دختره من رو میگذاره تو سینی موساد درسته؟ پس چرا شما میگی هرکجا اون قرار گذاشت حاضر بشم؟
مرتضی گفت: میخوایم یه دور الگوی رفتاری اینا کامل در بیاد. کجا میره، کیا حواسشون بهش هست. روابطش چطور تعریف میشه و...
یاسر گفت: اگر یه جا قرار گذاشت، من رفتم و همونجا دست من رو گذاشت تو دست موساد چی؟
مرتضی گفت: ما هم همین رو میخوایم! هرکجا شما برید و هر جلسه ی دو نفره ای بگذارید، شیطان در جمع شما دو نفر هست. روی دوش هر کدومتون دو تا ملک هست، خدا هم هست. بچه های ما هم هستن، هواتونو دارن...
یاسر گفت: خوبه ولی اگر باهاش رفتیم و یک جا موساد هدفش رسیدن به من نبود و هدفش حذف کردن بود چی؟
مرتضی گفت: چی از این بهتر؟ ای بسا سعادت ! شهید میشی و ما همه بهت افتخار میکنیم.
یاسر کمی فکر کرد. ته مانده چایی پر رنگی که ته استکان باقی بود را سر کشید و گفت: خیلی خب، توکل بر خدا ....
ادامه دارد...
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
🔻همرزم حاج قاسم در بیروت
🔹وحید یامینپور نوشت: کار قالیباف برای لبنانیها اینطور روایت میشود؛ رئیس مجلس ایران که همرزم ژنرال قاسم سلیمانی است، در میان تهدیدات اسرائیل خودش هواپیما را تا فرودگاه بیروت هدایت کرده و حالا زیر گشتزنی پهپادهای اسرائیلی از مناطق بمباران شده ضاحیه که لحظه به لحظه در خطر بمبارانهای جدید است، بازدید میکند. حالا قالیباف میگوید: ایران همیشه حامی شماست.
🔹برای دقایقی از معرکه «چیپ» زد و خوردهای انتخاباتی بیاین بیرون. ما ماموریتهای تاریخی داریم. در حاشیه کتاب فاخر تاریخ، نقاشیهای کودکانه نکشید.
#وعده_صادق
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
🔻طراحی اسرائیل برای ترور شناختی و ادراکی نیروهای مقاومت
سیدپویان حسین پور، فعال فضای
مجازی در توئیتر نوشت:
🔹برخلاف این تصور که عملیات روانی این روزها علیه سردار قاآنی، با هدف مکانیابی او برای عملیات ترور است، آنچه در حال انجام است با هدف #ترور شناختی و ادراکی نیروهای مقاومت طراحی شده! شروع آن در دروغ ترور شهید هنیه توسط #نفوذیها در سپاه بود و اوج آن در دروغ #جاسوسی سرداران سپاه است!
🔹این عملیات ترور شناختی، با این هدف طراحی شده که نیروهای مقاومت را به مرکز فرماندهی و به ستون اصلی خیمه مقاومت بدبین کرده و آتشی از اختلاف و تفرقه بین اضلاع مختلف محور مقاومت براه اندازد.. قصه، قصهی تکراری سیاست کثیف انگلیسیهاست؛ تفرقه بنداز و حکومت کن!
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
🔻«زیتون سرخ» از امروز روی آنتن افق سیما
🔹مجموعه کمیک موشن «زیتون سرخ» جدیدترین محصول مرکز انیمیشن سوره از امروز شنبه ساعت ۱۷:۳۰ روی آنتن شبکه افق میرود.
✍🏻 «زیتون سرخ» با روایتی تاریخی اما ساده و روان سعی می کند به پرسشهایی اساسی درباره تاریخ فلسطین پاسخ دهد. پرسش هایی همچون آیا فلسطین یک سرزمین خالی بود؟ آیا صهیونیست همان یهودیت است؟ آیا فلسطینی ها داوطلبانه وطن شان را ترک کردند؟ آیا یهودیها ملتی بودند بدون سرزمین؟ علت جنگ اسرائیل با اعراب چه بود؟ ماجرای روز نکبت چیست؟ و افسانه ها درباره مردم غزه صحت دارد؟
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
.
🔻بازداشت مذهبیون در باکو به اتهامات واهی مانند جاسوسی یا حمل مواد مخدر ادامه دارد
🔹در ادامهی این بازداشت ها کربلایی توفیق به جرم #جاسوسی دستگیر شده است! کربلایی توفیق از شیعیان فعال ضد صهیونیستی در آذربایجان همانند هزاران محبوس شیعه دیگر با اتهامات ساختگی دولت علیف روانه زندان شده و ۳ الی۷سال حبس در انتظار ایشان است.
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
35.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻موساد چگونه از حزب الله جاسوسی کرد؟ / جاسوسی از روی اعلامیه ختم شهدای مقاومت
🔹شاید برای شما جالب باشد که موساد برخلاف ادعاهایش نه از طریق راه های پیچیده که رصد نیروهای مقاومت را از روی اعلامیه ی شهدای نبرد با داعش و رصد مراسم تشییع شهدا و اظهار نظر درباره ی شهدا در گروه های مجازی آغاز کرده است. در این برنامه، این مهم را با جزئیات مرور خواهیم کرد...
#جاسوسی
#موساد
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭
مردان میدان!
ما گر زسر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
#وعده_صادق
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
گاندو
قسمت سیزدهم/ دوباره کانال ۱۲ رژیم خبر ترور مرتضی را تیتر یک کرد. این بار هم مقاومت خبر را تکذیب ک
قسمت چهاردهم/
قرار شد یاسر برای دیدار با نوال آماده شود.
البته کمی آن سو تر از بیروت در یک روستای مرزی هم خبرهایی بود.
آنجا فردی که بچه های خط مقدم اخیرا با او آشنا شده و او را صابر می شناختند در حال صحبت و فرماندهی میدان بود. هیچ عکسی از سوی مقاومت در بیانیه ی شهادت علی (فرمانده ای اطلاعاتی که مرتضی را به بیروت فرستاد و دستش را در دست شیخ صالح گذاشت) منتشر نشده بود. از طرفی در بین بچههای خط مقدم کسی علی را به چهره نمی شناخت.
صابر ابتدا شهادت علی را تسلیت و بعد به نیروها گفت: کل ماموریتی که ما میخوایم اینجا دنبال کنیم تلاش برای زدن ویرانگرترین ضربه به دشمن هست تا جایی که وادار شود عقب بکشد تا ما هم عقب بکشیم
یکی از حاضرین به صابر گفت: عقب بکشیم؟ صابر گفت: بله، اگر بتوانیم موفق شویم دشمن را وادار به عقب نشینی کنیم معنایش این است برابر مقاومت توان کافی را نداشته، پس آغاز تبدیل روستا به ویرانه در دستور کار نیروهای هوایی آن قرار میگیرد. در نتیجه موقتا باید عقب بکشیم.
یکی دیگر از حاضرین پرسید: اگر آنها عقب نکشیدند ما با همین وضع ادامه میدهیم؟
صابر در پاسخ گفت: تا لحظه ای که ارتباط ما با فرماندهی ما قطع نشود بنای ما همین است. در صورت قطع ارتباط بسته به وضعیتی که در پیش است تصمیم میگیریم
درحالی که صابر با بچه ها صحبت میکرد کسی از بیروت خودش را به او رسانده و وارد شد.
برای لحظاتی بین او و صابر گفتگوهایی خصوصی در جریان بود
صابر در همین بحث ها گفت: چه خبر از مرتضی؟ چند بار خبر شهادتش را دیدم.
رسول گفت: نه مسئله ی خاصی نیست شکر خدا ! البته چند باری تلاش کردند ولی خب به مرتضی نرسیدند.
صابر گفت: البته من چند باری برایش فاتحه خواندم، چون حدس میزدم زودتر خبر شهادتش بیاید اما خدا را شکر که تا اینجا چنین نشده. خیلی مراقبش باشید. کارش را بلد است.
رسول به صابر گفت:شیخ صالح سلام رساند و گفت ما مشکلی اساسی خوردیم. موساد روی ترور شبکه ی فرماندهی متمرکز است. همانی که پیش بینی می کردیم.
صابر کمی فکر کرد و گفت: بله قابل پیش بینی بود. اما سه مورد باید همزمان در دستور کار باشد. مورد اول حذف یا زمین گیر کردن تمام جاسوس ها به ویژه کسانی که روی خانه های امن اشراف دارند. دوم ارائه اطلاعات انحرافی از کانالها مورد نظر به موساد. سوم تعریف چند چارت فرماندهی از بین فرماندهان و نیروهای میانی که ترور گروه های اول مسئله را مدیریت کنند.
رسول گفت: دستور کار هر کدام از فرمانده ها چه باید باشد؟ چون در صورت ترور حلقه اول و دوم ارتباط گروه های بعدی قطع میشود.
صابر گفت: نه، نیروی دوم و سوم با گروه اول و دوم اطلاعات و برنامه های انها کاری ندارد، خودش باید برنامه ی مدیریت میدان با پیش فرض حذف تمام معاونت های دیگر را در دستور کار قرار دهد. مثلا: شاخه ی اطلاعاتی فرض بگیرد بقیه ی معاونت همه حذف شدهاند، پیش فرض تا آخرین نفس به نبرد و شکار جاسوس و پاک سازی محیط ادامه دهد. با این پیش فرض که اگر نیروی دیگری بود کارهای امنیتی-حفاظتی-اطلاعاتی برایش انجام شده باشد و..
رسول که در حال نوشتن بود گفت: خب در حوزه ی فریب موساد و حذف جاسوس ها، اولویت ها چیست و چه طور باید عملیات کرد؟
صابر نکاتی را توضیح داد.
صحبت های صابر تمام شد. بلند شد رسول را در آغوش گرفت. رسول شیشه ی عینکش را با چفیه ای که روی شانه اش بود تمیز کرد. بسم الله گفت و استارت زد. کمی از رسول دور شد که گلوله ی خمپاره ای درست در فاصله ی ۵۰ متری جلو تر از صابر ، دقیقا همانجایی که رسول رسیده بود اصابت کرد. رسول روی زمین افتاد.
صابر سریع خودش را به رسول رساند. هنوز زنده بود.
صابر سریع دست توی جیب رسول کرد. کاغذ ها را در آورد. یکی از نیروها را صدا کرد و از او خواست به وضعیت رسول رسیدگی کند و بعد از آن سراغ نیرویی دیگر رفت و گفت: با من بیا !
درحالی که جوان پشت سر صابر راه افتاد. صابر شروع کرد نوشتن یک آدرس! وقتی آدرس کامل شد یکی دیگر هم از روی همان نوشت. بعد به جوان گفت: برو این آدرسی که گفتم. سلام برسان و بگو: رسول پرواز کرد پیش حاج قاسم و قبل از رفتن سلام رساند و گفت این کاغذ ها را به شما برسانم.
بعد به جوان توضیح داد که باید مسیری را پیاده از راهی که صابر میگوید برود و در دو روستا پایین تر در نقطه ای که صابر میگوید با وسیله ی نقلیه ای در یکی از خانه ها راهی بیروت شود.
همزمان صابر به یکی دیگر از نیروها گفت: به فاصله ی ۵۰۰ متر عقب تر از نامه برِ ما حرکت کن، اگر او را زدند تو باید ماموریت را انجام دهی، تا خود بیروت پشت سرش باش و اگر او را نزدند صبر کنید، اگر شیخ با شما کاری نداشت ببینید در بیروت چه ماموریتی دیگری هست همانجا مشغول شوید. نیاز به بازگشت نیست چون نمی خواهم این مسیر خیلی محل تردد باشد.
یکی از جوان ها گفت: اگر هر دویمان را زدند چه؟ صابر گفت : اگر هر دو را زدند که توکل بر خدا
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔻سرباز نتانیاهو جاسوس از کار درآمد!!!
🎙دکتر آقایان- کارشناس:
شخصی که در تصویر می بینید چندین ماه در جبهه حضور داشته و هرکجا نتانیاهو میرفته او نیز همراهش بوده و به اتاق اسناد و مدارک هم دسترسی داشته است، حالا متوجه شده اند او جاسوس بوده و اطلاعات مهمی را با خود ربوده است!
#جاسوسی
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا