📲💭
اسب تروا در قرن ۲۱
چند روز پیش دقیقا وسط جنگ لبنان و رژیم صهیونی، ۱۵ افسر سازمان جاسوسی آمریکا بزرگترین حامی رژیم وارد بیروت شده و به سفارت ایالات متحده در این شهر رفتند. خدا می داند چه توطئه ها و نقشه های شومی درسر دارند!!
قابل توجه آمریکا پرستانی که سال هاست به دنبال بازگشایی لانه جاسوسی در تهران اند.
رضوان خدا بر امام خمینی که فرمودند:
خبر قطع رابطه بین ایران و امریکا را دریافت کردم و اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است.
✍🏻قاسماکبری
#جاسوسی
#لبنان
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻اسرائیل برای زدن سید از چه بمبی استفاده کرد؟
🔹اتحادیه شیمیدانان لبنان میگه بمبی که برای ترور سیدحسن نصرالله استفاده شد اورانیوم ضعیف شده بوده! چون اصلا بدون اورانیوم ضعیف شده نمیشه اون عمق از زمین رو تخریب کرد!
#سید_حسن_نصرالله
#لبنان
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻دستگیری جاسوسان در نقاط مختلف لبنان
🔹بعد از شکست های اطلاعاتی رژیم
صهیونیستی که در طی این دو هفته بر
آن ها آوار شده است، به سمت رسانه و
فضای مجازی رو آورده اند و می خواهد
دیدها را نسبت به خودشان تغییر دهند،
چندین جاسوس در بیروت و لبنان توسط
لبنان دستگیر شده اند که بسیار حرفهای
و آموزش دیده بودند.
#جاسوسی
#موساد
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
17.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻جاسوسی برای ایران؛ پدیده ای دردناک برای رژیم
🔹پدیده اسرائیلی هایی که می خواهند آگاهانه برای ایران جاسوسی کنند و برای پول دست به عملیات ترور بزنند، در حال افزایش است. برخی از اتفاقاتی که این روزها داره میفته از سمت سرزمین های اشغالی و اونها روز به روز دارن آمار جاسوس هایی که توسط دستگاه های امنیتی دستگیر شدند رو منتشر می کنند.
#جاسوسی
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
گاندو
. قسمت پانزدهم/ جوانی که باید خودش را به بیروت میرساند تا خود بیروت رفت و پیام صابر را به شیخ صالح
.
قسمت شانزدهم/
مرتضی سپرده بود اگر یاسر تماس گرفت بروند و با او حال و احوال کنند و او را به یکی از خانه های امن ببرند و بعد به محض ورود برگهای به او بدهند.
یاسر به خانه ی امن منتقل شد و نامه ای به او داده شده بود که روی آن نوشته بود: باید از شر هدیه خلاص بشی، داخل خونه به یکی از بچه هایی که حاضره سلام کن و بگو این قدر دوستت دارم که میخوام هدیه ای که امروز گرفتم را تقدیمت کنم و بعد ساعت رو تحویل بده بره...
یاسر همین کار رو کرد. ظاهرا در ساعتی که به یاسر داده بودند به شکلی کاملا هوشمندانه یک ابزار شنود و ردیابی کار گذاشته شده بود.
یاسر بر اساس همان الگو با یکی از حضار سلام و احوال کرد و ساعت را تحویل داد و خیلی زود محل را ترک کرد تا به مرتضی برسد.
به محض رسیدن یاسر به مرتضی اولین سوال او این بود: چرا اینکه باید ساعت رو به کسی تحویل بدم رو همون اول که رفتم نگفتی؟ این گفتنها به ارتقا بیشتر نیروها کمک نمیکنه؟
مرتضی در پاسخ گفت: پیش فرض من در هر مرحله اینه که نیرو یا اسیر بشه، یا در دام یک شبکه ی رصدی-اطلاعاتی بیفته، یا دچار نشتی بشه یا چیزهای دیگه، پس در هر مرحله نیروی عملیاتی مرحله ای که باهاش مواجه نشده رو نیاز نیست بدونه !
یاسر گفت: نیرو به ارتقا نیاز داره!
مرتضی پاسخ داد: بله، به همون اندازه که نیازه به وقتش فوت و فن هاش رو یاد میگیره ! خب حالا بگو ببینیم چی شنیدی؟
یاسر گفت: باشه ولی چرا ساعت رو تحویل دادم؟
مرتضی گفت: اگر بخوان شنودش کنن، تو محکومی که هرچی میشنوی و هرچی میگیم رو نا خواسته منتقل کنی، پس بهتره دست کس دیگه ای باشه که هم پرت و پلا بگه و هم در ماموریت تو اختلال ایجاد نشه و اگر موقعیت یاب داشت، رصد نشی...
یاسر گفت: یه سری اطلاعات گمراه کننده که لازم بود رو دادم و رسیدیم به بحث یه روستای مرزی، منتها یک اسمی را نوال چند بار جویا شد. درباره ی علی! انگار شک داشت علی شهید شده باشد....
مرتضی کمی فکر کرد و بعد گفت: شک چی؟ من آخرین بار پیشش بودم. شهید شده !
یاسر گفت: شما شهادتش رو دیدی؟
مرتضی گفت: نه ولی تو لیست ترور بود و با اون وضعی که منطقه رو میزدن و سایه به سایه دنبالش بودن معلوم بود شهید میشه ! بماند که خودش بهم گفت که من و تو رو شناسایی کردن و...
یاسر گفت: به هر جهت اینها باور ندارن که علی شهید شده..
یاسر و مرتضی بحث هایشان تمام شد.
مرتضی سراغ شیخ صالح رفت و گفت: شیخ شما پیکر علی را به چشم دیدی؟
شیخ کمی فکر کرد و گفت: چطور؟
مرتضی گفت: نوال از یاسر درباره ی علی پرسیده بطوری که گویا در شهادتش تردید دارند.
شیخ گفت: نه، علی شهید شده ! هیچ جای شکی نیست.
مرتضی گفت: شما پیکرش را دیدی؟
شیخ صالح گفت: من جلو نرفتم. خیلی فاصله داشتم تا محل پیکرش و از کسی پرسیدم گفت خیلی آرام خوابیده بود. البته سمت چپ بدنش ظاهرا آسیب دیده بود.
مرتضی گفت: خدا روحش را شاد کنه، ولی به هر جهت اینها تردید دارند. درباره ی روستای مرزی هم سوالاتی پرسیدند. ما نیاز داریم بچههای روستا اگر خبری از عقب نشینی یا پیشروی یا حرکتی از رژیم شنیدند منتقل کنند تا بفهمیم موساد درگیر صحبت های یاسر شده یا نه !
شیخ گفت: برای ما فقط مهم نیست که بفهمیم موساد فریب خورده یا نه! ما میخواهیم بدانیم سرعت انتقال پیام نوال به موساد و سرعت هماهنگی موساد با ارتش و دیگر بخش های رژیم چقدر است. این هم باید از طرف بچه ها تحت رصد باشد.
یاسر ذهنش مشغول بود که یک پیام از سوی نوال برایش آمد.
نوال وضعیت را برای رابط خود در موساد شرح داد. در موساد، بخش مربوط به پروندهای که برای علی باز کرده بودند جلسه ای برقرار بود.
آریل شروع کرد به توضیح دادن: آخرین اطلاعات میگوید ادعا میکنند ۱۰۰۰ نیرو در یک روستا مستقر کرده اند. درباره ی علی هم ادعا کرده اند شهید شده است.
هورام فرمانده ی بخش خندید و گفت: هزار نیرو؟ هزار نیرو باد هوا میخورند؟ غذا و پشتیبانی و اینها چطور انجام میشود؟ شما باور میکند؟
افرادی که دور میز بودند خنده ای کردند به نشانه ی تمسخر.
آریل گفت: من هم گفتم ادعا میکنند ولی میتواند درست باشد. شما فکر تونلهای مرزی مقاومت را نکرده اید؟
هورام گفت: بله از این جهت میتونه قابل اعتنا باشه اما تا زمانی که در وضعیت فعلی باشیم از طرف مقاومت به ما تهاجم نمیشه من این طور پیش بینی میکنم.
پس بدون پیشروی باید در همین وضعیت نگه داریم نیروهاشون رو تا به پاسخ این سوال برسیم: تجمع نیروها در کدام محور کمتر هست که از اون محور نفوذ شروع بشه !
آریل گفت: باید به نوال بگم بپرسه ازشون !
هورام گفت: آره حتما بگو این رو مشخص کنه ! اما درباره ی علی خبری نداری؟
آریل گفت: همان طور که گفتم ادعا میکنن کشته شده
هورام گفت: تو باور میکنی؟ من فکر نمیکنم علی کشته شده باشه
آریل گفت: اگر کشته نشده یعنی کجاست؟
هورام گفت: اینو تو و نوال باید پاسخش رو پیدا کنید.
ادامه دارد...
.
#آخرین_پرونده
.