eitaa logo
گاندو
34هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
7.9هزار ویدیو
9 فایل
﷽ •|گانـدو؛اطلاعاتی‌امنیتی‌‌ضدجاسوسی|• . تقدیم‌به‌‌سربازان‌‌گمنام‌‌امام‌عصـر"عج" شهدای‌گمنام‌‌و‌مظلوم‌امنیت به‌امید‌گوشه‌ی‌چشمی ۹۸.۴.۱۷ .
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از داستان های امنیتی
داستان امنیتی - قسمت بیست و نهم - مستندات حضور سوژه در تهران به روی صفحه‌ی بزرگی که در اتاق جلسات است نقش می‌بندد و من سعی می‌کنم تا جزئی‌ترین حرکت‌هایش را روی کاغذ یادداشت کنم. تصاویر زمانی که در ترمینال چرخ می‌زند و وارد خیابان می‌شود را با دقت تماشا می‌کنم. توجه ویژه‌ای که سوژه به پلاک ماشین‌های در حال عبور و همچنین صورت رانندگان دارد من را به یاد پرونده‌هایی می‌اندازد که یک طرف آن نیروهای امنیتی... حاج صادق رشته‌ی افکارم را پاره می‌کند: -بعد از اینکه از ماشین بچه‌های خودمون پیاده شد، یه ماشین دیگه گرفت. چشم‌هایم را ریز می‌کنم تا با وضوح بیشتری تصاویر دوربین‌هایی که از زاویه‌های مختلف رفتار سوژه را ضبط کرده‌اند، ببینم. سوژه دست بلند می‌کند و جوانی پیش پایش ترمز می‌زند. می‌پرسم: -بعد از پیاده شدن از این ماشین چی کار کرد؟ کمیل توضیح می‌دهد: -وارد هتل آپارتمان امیرکبیر شد. لبم را از زیر فشار دندان‌هایم خارج می‌کنم: -تصاویر رو بزن جلو، برو روی لحظه‌ای که از ماشین پیاده میشه. خیلی زود فیلم پیاده شدن سوژه از داخل ماشین پخش می‌شود. با انگشت اشاره‌ای به صفحه‌ی نمایشگر می‌اندازم و می‌گویم: -کیفش خالیه، مواد منفجره رو گذاشته توی ماشین... از راننده اطلاعات به درد بخوری دارید؟ حاج صادق سوال می‌کند: -از کجا می‌دونی؟ نیم نگاهی به ورقه‌ای که زیر دستم است می‌اندازم و می‌گویم: -دقیقه‌ی یک فیلم که داره از اتوبوس پیاده میشه رو ببینید، کوله‌ش پره. انقدری هم سنگین هست که کمی زور میزنه تا کوله رو روی دوشش بیاندازه. با احتساب اینکه سوژه الان باید خسته‌تر و کم‌ انرژی‌تر از ظهر باشه، پس طبیعی نیست که کوله‌ش رو با انگشت اشاره بلند کنه و... حاج صادق با چشم‌هایی نگران به کمیل نکاه می‌کند و ناامیدانه می‌گوید: -یارو ماشینیه رو ولش کردی؟ کمیل لبخندی می‌زند: -نه آقا، امیر و ابوذر براش گذاشتم تا مراقبش باشن. حاج صادق هیجان زده از روی میز می‌پرد و می‌گوید: -جدی می‌گی؟ دمت گرم کمیل... دمت گرم که کارت درسته. سپس بیسیم کمری‌اش را به روی میز سر می‌دهد و می‌گوید: -فورا یه آمار ازشون بگیر ببین کجان، سوژه در چه حاله، وضعیت چطوره؟ کمیل بیسیم را از روی میز برمی‌دارد و فورا ابوذر را صدا می‌زند: -اعلام موقعیت کن آقای برادر. ابوذر جواب می‌دهد: -طرف داره از خونه می‌زنه بیرون، با لباس مشکی و شال عزاداری! از این سمت جلسه کمیل را خطاب قرار می‌دهم: -ببین چیزی هم همراهش هست؟ کمیل به خودم جواب می‌دهد: -مگه محموله‌اش جلیقه نبود؟ پس ممکنه پوشیده باشه. سپس با دستی لرزان شاسی بیسیم را فشار می‌دهد: -ابوذر جان احتمالا مقصدش یکی از هیات‌های بزرگ و یا تجمعات عزاداری باشه، هر طور شده معطلش کن تا برسیم... بله؟ ابوذر بلافاصله جواب می‌دهد: -موقعیت دقیق رو امیر براتون ارسال کرد، چشم اطاعت امر میشه، فقط سعی کنید زودتر برسید تا مشکلی پیش نیاد. نویسنده: علیرضا سکاکی @RomanAmniyati کپی بدون قید آی‌دی کانال و ذکر نام نویسنده، به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست
هدایت شده از داستان های امنیتی
داستان امنیتی دیگر نشستن جایز نیست. حالا نباید اجازه دهیم تا در گردونه‌ی رقابت با ثانیه‌هایی که با سرعت در حال گذر هستند، بازی را واگذار کنیم. از روی صندلی‌ام بلند می‌شوم و رو به حاج صادق می‌گویم: -آقا دستور چیه؟ حاج صادق معطل نمی‌کند: -برید سمتش، کارهای قضایی و حکم دستگیری هم من انجام می‌دم. فقط زودتر تمومش کن عماد. اشاره‌ای به کمیل می‌اندازم و به سمت درب خروجی سالن جلسه می‌دوم. کمیل نیز پشت سرم می‌آید و می‌پرسد: -بچه‌های واکنش سریع رو خبر کنم؟ با صدایی بلند و طوری که مهندس هم با این فاصله‌ی ده دوازده متری ایجاد شده بشنود می‌گویم: -بچه‌های واکنش سریع و چک و خنثی رو مهندس خبر می‌کنه. سپس دست کمیل را می‌گیرم و به طرف خودم می‌کشانم: -تو با من بیا. وارد اتاقم می‌شوم و اسلحه‌ی کمری و دستبندم را از درون کشوی میزم برمی‌دارم. زیر لب مدام صلوات می‌فرستم. با اینکه چند سال است دست و پنجه نرم کردن با خطر برای من به عادت تبدیل شده؛ اما حساسیت این ماموریت برای من دو چندان‌تر از همیشه است. این بار دشمن دست روی اماکن پر جمعیت مذهبی گذاشته است و می‌خواهد با ترور عزاداران سید الشهدا از حرارت این مراسم کم کند. خیلی زود وارد پارکینگ می‌شویم و من سراغ موتور مشکی رنگی که معمولا از آن استفاده می‌کنم می‌روم و بعد از روشن کردن موتور و بیرون زدن از سازمان می‌گویم: -از این یارو چی می‌دونید؟ کمیل می‌گوید: -همین ماشینیه؟! چیزی زیادی نمی‌دونیم. در حد یه جست و جوی ساده از روی پلاک بود و بعد هم که دیدیم ربطی به این قضیه نداره ولش کردیم. گردنم را کمی کج می‌کنم تا صدایم را بهتر بشنود: -ولی ولش نکردی به امون خدا، چی بوده دلیلش؟ کمیل با خنده می‌گوید: -راستش رو بخوای یادم رفت! یعنی افتادیم رو دور دستگیری این یارو توی هتل و خالی کردن طبقات و اینا... دیگه نشد امیر رو خبر کنم که... با تعجب می‌پرسم: -باور کنم یه فراموشی ساده بوده؟ کمیل می‌خندد و دستی به شانه‌ام می‌زند: -یارو توی شلوغی‌های هشتاد و هشت دستگیر شده بود، منم مشکل نیرو نداشتم، گفتم بد نباشه اینا بمونن. همانطور که گاز موتور را به سمت خودم فشار می‌دهم و سرعت می‌گیرم، می گویم: -کارت درسته. صدای ابوذر از طریق شبکه‌ی بیسیم درون گوشم پخش می‌شود: -آقا عماد سوژه سوار ماشین شد، ما هم فعلا با یه تصادف ساختگی نگهش داشتیم. شاسی بیسیمم را فشار می‌دهم: -تونستید چک کنید ببینید چیزی همراهشه یا نه؟ ابوذر حرفی می‌زند که چهارستون بدنم می‌لرزد، او می‌گوید: -گمونم تنش باشه آقا. موقع راه رفتن میشه تشخیص داد که از زیر لباسش جلیقه تن کرده.. نویسنده: علیرضا سکاکی @RomanAmniyati کپی بدون قید آی‌دی کانال و ذکر نام نویسنده، به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻متلاشی شدن شبکه‌های نفوذ آمریکا و اسرائیل در مازندران 🔹 فرمانده سپاه کربلا مازندران از متلاشی شدن شبکه‌های نفوذ آمریکا و اسرائیل در استان خبر داد و گفت: این اقدام نه‌تنها از تهدیدهای امنیتی جلوگیری کرد، بلکه از وقوع برخی بحران‌های احتمالی نیز پیشگیری شد. 🔹به گزارش روابط عمومی سپاه کربلای مازندران، سردار سیاوش مسلمی روز چهارشنبه اظهار کرد: سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای معاند در پوشش اتباع خارجی و افراد متردد به دنبال نفوذ و جاسوسی هستند و بسیاری از این عناصر، زیرپوشش شرکت‌های تجاری، مراکز فرهنگی و خیریه، به دنبال جمع‌آوری اطلاعات یا ایجاد شبکه‌های نفوذ بودند. 🔹وی افزود: در سپاه کربلا، با اشراف اطلاعاتی دقیق، توانسته‌ایم تعدادی از این عناصر را شناسایی و شبکه‌های آنها را متلاشی کنیم؛ این مقابله اطلاعاتی، نه‌تنها از تهدیدات امنیتی جلوگیری کرده، بلکه از وقوع برخی بحران‌های احتمالی نیز پیشگیری کرده است. 🔹سردار مسلمی گفت:در حوزه مبارزه با مفاسد اقتصادی و قاچاق، سربازان گمنام امام زمان (عج) در سازمان اطلاعات سپاه توانستند امسال ۱۵ هزار لیتر مشروبات الکلی ایرانی و خارجی، ۱۰ هزار لیتر روغن موتور قاچاق و ۱۰۰ هزار لیتر سوخت قاچاق را کشف کنند. 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻رونمایی از دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) در آستانه تشییع شهید نصرالله 🔹در آستانه تشییع پیکر مطهر شهید مقاومت سیدحسن نصرالله از جدیدترین دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) رونمایی شد. 🔹مراسم تشییع پیکر شهید سیدحسن نصرالله یکشنبه ۵ اسفندماه در بیروت برگزار خواهد شد. 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مستند «بی حجابی اجباری» 🔹مستند «بی حجابی اجباری»، به روایت بانویی پژوهشگر، موضوع زنان جامانده از تحصیل به دلیل اجبار بی‌حجابی در ایران در دوره پهلوی را بررسی می‌کند. 🔸چهارشنبه یکم اسفند ساعت 20:00 🔹تکرار روز بعد ساعت 1:00 و 8:00 🔸از شبکه مستند سیما 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻نصب دیوارنگارهٔ جدید بنیاد مکتب حاج قاسم در آستانهٔ تشییع شهیدان سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین 📌جاده فرودگاه بیروت 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo