eitaa logo
🌻🌻 کانال جایگزین طلوع🌻🌻
88 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
56 فایل
باتوجه به انتخابات این دوره ازریاست جمهوری ، مارا برآن داشت که بصورت ویژه به این مهم بپردازیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
46.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 تحلیل / اولین سخنرانی ژنرال قاآنی بعد از وعده صادق: حساب فرانسه و آلمان و انگلیس سر جای خود است... / تحولات فلسطین / یمنی‌ها یک ناو را در مسیر فلسطین شکار کردند / عراقی‌ها از پهپاد شاهد رونمایی کردند / حذف و زخمی شدن ۲۰۰ صهیون در ۷۲ ساعت / سخنرانی مهم ژنرال قاآنی بعد از حمله تاریخی به صهیون / قسمت ۱۵۷۲
♦️ گزارش عجیب و غریب هاآرتص و گاردین از ارتش رژیم 🔸 اسرائیل تصمیم گرفته دیگر پنهان کاری نکند؟ 🔸 تشت رسوایی نتانیاهو از بام افتاد: هدف ارتش از ابتدا هم نابودی حماس نبوده.... ۱۴۰۳/۲/۲۶ 🔻 بیش از نیم سال از جنگ غزه میگذرد و این سوال همچنان در اذهان مرور میشود که موتور سانسور رژیم دقیقا چه میزان از تلفات آن را سانسور کرده است. حدود یک ماه پیش بود که یک روزنامه ی صهیونیستی اشاره کرد به اینکه ارتش فقط ۳۰ درصد از واقعیت را در حوزه تلفات با افکار عمومی در میان گذاشته است. کمی بعد از این اظهار نظر و با حمله موشکی ایران به اسرائیل در ابتدای کار رژیم موفقیت را ۹۹ درصد اعلام کرده و سپس به ۸۶ و بعد ۲۵ درصد کاهش داد تا همه بفهمند آمارهای اسرائیل در حوزه ی مقابله با پرتابه ها کاملا دروغ بوده است. 🔻 حالا هم که ارتش رژیم از جراحت شدید برخی ژنرال ها و افسران خود گفته مسئله برای افکار عمومی جدی تر شده است. هاآرتص در همین خصوص گزارشی نوشته که به عمق فاجعه ای که در گروهک تروریستی اسرائیل میگذرد کمک میکند. در بخشی از این گزارش آمده: که اعزام چند باره‌ی نیروها به منطقه "جبالیا" و محله الزیتون و دیگر نقاط در شمال غزه، نشانگر خطر نبود استراتژی برای جنگ زمینی و "روز پس از جنگ" است. این بحثی است که باید از ابتدا حل می‌شد اما 7 ماه به طول انجامیده است. 🔻 اکثریت نظامیان ارتش رژیم صهیونیستی جنگ در جبالیا در شمال نوار غزه را بیهوده می‌دانند. عملیات اخیر در جبالیا ثابت کرد که برآوردهای ارتش در رابطه با زیرساخت‌های حماس صحیح نیست. حماس بسیار سریع قدرت و توان خود را بازیافته و مجدداً نیروهای خود را در مناطقی دیگر از غزه منتشر کرده است. حماس تاکتیک‌های جنگی را تغییر داده و اکنون بیشتر بر بمب‌گذاری ساختمان‌ها متمرکز شده است. 🔻 آنگونه که از گزارش هاآرتص بر می آید ارتش رژیم هیچ شباهتی به یک نیروی پیروز در غزه نداشته و ندارد بلکه بیشتر شبیه یک حیوان هار است که حالا در خیابان های غزه رها شده و گیر افتاده و انسانی به نام حماس با امکانات محدود خود در تلاش است تا از آسیب بیشتر آن به زنان و کودکان جلوگیری کند. در کنار گزارش هاآرتص که تاییدی بر بی تمرکزی ارتش رژیم و سخت شدن وضعیت برای آن است، مشابه همین از سوی گاردین هم نوشته شده است 🔻 این روزنامه انگلیسی در همین خصوص نوشته: دستورهای مکرر رژیم اشغالگر برای تخلیه مناطقی در غزه نشان‌دهنده ضعف استراتژی این رژیم در جنگ بی‌وقفه علیه این باریکه است. این نخستین بار نیست که ارتش اشغالگر مجبور می‌شود به مناطقی از سرزمینی بازگردد که در آن با مقاومت فلسطینیان مواجه شده است. این، نشان‌دهنده میزان دشواری‌هایی است که ارتش با آن مواجه بوده و دست و پنجه نرم خواهد کرد. 🔻 لازم به تاکید است که گروهک تروریستی اسرائیل مسئله را از دید همه پنهان کرده که حالا در حال عیان شدن است و آن مسئله این بوده که ارتش از ابتدا هم نه برای نابودی حماس و نه برای بازگرداندن اسرا وارد غزه نشده بوده است. ارتش رفته تا ؛ 1️⃣ با پیشروی توان قدرتمند بودن خود را به طرف مقابل منتقل و قدرت خود را به حماس دیکته کند! 2️⃣ کشتار وسیع وحشت را بر دل مردم غزه انداخته و آنها را برابر حماس قرار دهد! بلکه در مرحله سوم موفق شود حماس را پای میز مذاکره بیاورد. البته مرحله سوم در دست ارتش نبوده و دولت باید آن را پای میز مذاکره پیگیری میکرده است. 🔻 مسئله ی اصلی که در رصد اظهارات مقامات رژیم و روزنامه های آن قابل مشاهده است این است که ارتش تلاش خود را انجام داده اما این تلاش برای مدت محدودی میتوانسته موفق باشد و با بازی رسانه ای و حمایت دیپلماتیک غرب مدیریت شود و نتانیاهو باید در این مدت کار را پای میز مذاکره یک سره میکرده است. نتانیاهو این کار را نکرده و بخشی از توان حماس در شمال فعال شده و بخشی دیگر حملات ویرانگر را آغاز و دیگر جبهه ها (از لبنان تا عراق) هم حملات را شدت بخشیده اند.... 🔻 نیم سال از جنگ غزه گذشته و ماجرا هر روز برای رژیم صهیونیستی پیچیده تر و عمق شکاف در بین تصمیم سازهای رژیم عیان تر و اختلاف بین رژیم و حامیان غربی اش روشن تر از همیشه میشود. البته هنوز هم برای به کار بردن کلمه ی "غافلگیری" برای روایت شرایط زود است. باید کمی منتظر ماند. شاید به زودی وقت استفاده از کلماتی مانند "غافلگیری تاریخی" ، "شگفتی بزرگ" و ... برای ترسیم آنچه در حال رخ دادن است، فرا برسد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود سلام فرمانده ۳ منتشر شد سلام فرمانده مهدی، سلام آقای خوبم 🌸✿🎀✿🌸
این بارگاه احمد موسی بن جعفر است  آرامگاه مظهر یزدان اکبر است بر آستان قد شریفش نهند سر هر عارفی که تشنه اسرار کوثر استا سرار کوثر است در این عالم وجود صدیقه مطهره زهرای ازهر است کانون اوست مصدر انوال لایزال کز لم یَزَل مُویّد و متصور و رهبر است نسلش چو اختران درخشنده در سپهر مُلکُ مَلَک زتابش آن خَصمِ اَبتر است این اختران عالم تقدیس هر یکی از آنچه دیده ایم و شنیدیم برتر است هر یک ز نسل فاطمه پیغمبر و علی از مهر و ماه چرخ فروزنده انور است 🌸۶ذی القعده، سالروز بزرگداشت ولادت باسعادت و نورانی حضرت احمد بن موسی شاهچراغ(ع) گرامی باد🌸
مانند بهشت صحن او دلباز است او مَحرم امن صدهزاران راز است فیروزه‌ی ناب حضرت شاهچراغ دیری‌ست نگین شهرمان شیراز است ✍
مرا با عشق خود کردی تو دمساز به شوق مرقدت دل کرده پرواز به هر جا نور و عطرت میکنم حس سلام ای چلچراغ شهر شیراز
راههای عاشقانه از قلب ما به شهر می رفت. میدانهای سبزی ــ بی میوه و بهشت ــ کلبه های مه را می نوشیدند. ما در انتظار خزه های آهنگ در سنگفرش آفتاب بهار را تکرار می کردیم. راههای عاشقانه از قلب ما تا آتشفشانهای برگ تا راهروهای سراسر گل، بوته، گیاه تا جنگلهای طولانی آماده صلح نام تازه ترین نوزاد شب و شکوفه ها را می پرسید در کافه های سکوت به دوران شفاعت غزل ها رخنه کرده بودیم ما مردمان غنیمت ها بودیم فرصت نداشتیم تا دعوت کاجهای سرگردان از رنگ سبز را بپذیریم. راههای عاشقانه با پاییز صبح های عمر ــ مه آلود و پیر ــ باز می گشتند، و معصومیت کودکی ما بر جامه هاشان گل دوزی شده بود.
در مراسم بزرگداشت بیل برادلی، سناتور نیوجرسی که در سال 1987 برگزار شد اتفاق جالبی رخ داد: برادلی منتظر بود تا سخنرانی اش را ایراد کند. پیشخدمتی که مشغول کار بود، تکه ای کره در بشقاب او گذاشت. برادلی به او گفت: "ببخشید ممکن است من دوتکه کره داشته باشم؟" پیشخدمت جواب داد: "خیر! هرنفر، یک تکه !". برادلی گفت: "گمان می کنم شما مرا بجا نیاوردید. من بیلی برادلی، فارغ التحصیل آکسفورد، بازیکن حرفه ای بسکتبال، قهرمان جهان و سناتور ایالات متحده هستم". پیشخدمت گفت: "خب، شاید شما هم نمی دانید من چه کسی هستم؟ " برادلی گفت: "نه، نمی دانم. شما چه کسی هستید؟". پیشخدمت گفت: "من مسئول کره ها هستم".!!!
🌸 سلام 🍃صبح پنج شنبه تون عالی 🌸دوستان امروزتان 🍃 پراز آرامش و سلامتی 🌸عشق و محبت 🍃نشان لبخند خدا 🌸در زندگی هاست.. 🍃امیدوارم زندگیتون 🌸پراز لبخند و نگاه خدا باشه روزتون پراز حس خوشبختی 🌸🍃
🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنیم: 🪧تقویم امروز: 📌 پنجشنبه ☀️ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۷ ذی القعده ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 16 می 2024 میلادی 📖حدیث امروز: امیرالمومنین علیه السلام: حرص وتکبروحسد ؛انگیزه های هستند برای فرو رفتن در گناهان. 📗نهج‌البلاغه حکمت ۳۷۱ 🔖مناسبت امروز: 🔸روز ارتباطات و روابط عمومی 🔹رحلت آیت الله بهجت ره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل ما گرم حسین است... همین مارابس ❤️ صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
سلام امام زمانم✋🌸 مرا ببخش مولاے غریبم من بی‌تو به روزها و شب‌هایم که گذشتند بد کردم! بد کردم که هر ثانیه ثانیه‌اش یادتان نبودم! بد کردم که فقط گاهی به یادتان می‌افتم! من عذر تمام گناهانم را از شما می‌خواهم! 🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌷
تجربه‌ ام را باور کن... عشق باید خودش بیاید، ناگهان و بی‌صدا... آمدنش دست ما نیست؛ هیچکس آدرس عشق را ندارد...! گابریل گارسیا مارکز 🌺🌺🌺🌺🌺🌺
هوای یکدیگر را داشته باشید دل نشکنید قضاوت نکنید هنجارهای زندگی کسی را مسخره نکنید آدم ها !!دنیا دو روز است هوای دلتان راداشته باشید
زندگی فردا نیست زندگی امروز است زندگی قصه عشق است و امید صحنه ی غمها نیست به چه می اندیشی؟؟؟ نگرانی بیجاست عشق اینجا و تو اینجا و خدا هم اینجاست پای در راه گذار راهها منتظرند تا تو هر جا که بخواهی برسی پس رها باش و رها تا نماند قفسی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌼🌴 📙 ✍از ترس اینڪه نگذاریم برود، بی خداحافظی رفت مجید روزهای آخر در جواب تمام سؤال‌های مادر تکرار می‌ڪند ڪه نمی‌رود؛ اما مادر مجید از ترس رفتن مجید از ڪنارش تڪان نمی‌خورد. حتی می‌ترسد که لباس‌هایش را بشوید: «روزهای آخر از ڪنارش تڪان نمی‌خوردم. می‌ترسیدم نا غافل برود. مجید هم وانمود می‌ڪرد ڪه نمی‌رود. لباس‌هایش را داده بود بشویم؛ اما من هر بار بهانه می‌آوردم و درمی‌رفتم. چند روزی بود که در لگن آب خیس بود. فکر می‌کردم اگر بشویم می‌رود. پنج‌شنبه و جمعه ڪه گذشت وقتی دیدم دوستانش رفتند و مجید نرفته گفتم لابد نمی‌رود. من در این چند سال زندگی یڪ‌بار خرید نرفتم؛ اما آن روز از ذوق اینڪه باهم صبحانه بخوریم رفتم تا نان تازه بخرم. ڪاری ڪه همیشه مجید انجام می‌داد و دوست داشت با من صبحانه بخورد. وقتی برگشتم دیدم چمدان و لباس‌هایش نیست. فهمیدم همه‌چیز را خیس پوشیده و رفته است. همیشه به حضرت زینب می‌گویم. مجید خیلی به من وابسته بود. طوری ڪه هیچ‌وقت جدا نمی‌شد. شما با مجید چه ڪردید ڪه آن‌قدر ساده‌دل ڪند؟ یڪی از دوستان مجید برایش عڪسی می‌فرستد ڪه در آن‌یڪ رزمنده ڪوله‌پشتی دارد و پیشانی مادرش را می‌بوسد. می‌گفت مجید مدام غصه می‌خوردڪه من این ڪار را انجام نداده‌ام.» مجید بی‌هوا می‌رود در خانه خواهرش و آنجا هم خداحافظی می‌ڪند. سرش را پایین می‌گیرد و اشڪ‌هایش را از چشم‌های خواهرش می‌دزدد بی‌آنڪه سرش را بچرخاند دست تڪان می‌دهد و می‌رود. مجید با پدرش هم بی‌هوا خداحافظی می‌ڪند و حالا جدی جدی راهی می‌شود. 👈شهید مجید قربانخانی 💐 🌴📚🌹📚🌴
🌴💎🌼💎🌴 📙 ✍حتی در لحظه شهادتش از روی شوخی فحش می داد پای مجید به سوریه ڪه می‌رسد بی‌قراری‌های مادرش آغاز می‌شود. طوری ڪه چند بار به گردان می‌رود و همه‌جوره اعتراض می‌ڪند ڪه ما رضایت نداشتیم و باید مجید برگردد. همه هم قول می‌دهند هر طور ڪه شده مجید را برگردانند. مجید برای بی‌قراری‌های مادرش هرروز چندین بار تماس می‌گیرد و شوخی‌هایش حتی از پشت تلفن ادامه دارد خواهر ڪوچڪ‌تر مجید می‌گوید: «روزی چند بار تماس می‌گرفت و تا آمار ریز خانه را می‌گرفت. اینڪه شام و ناهار چه خورده‌ایم. اینڪه ڪجا رفته‌ایم و چه کسی به خانه آمده است. همه‌چیز را موبه‌مو می‌پرسید. آن‌قدر ڪه خواهرش می‌گفت: «مجید تهران ڪه بودی روزی یڪ‌بار حرف می‌زدیم» اما حالا روزی پنج شش بار تماس می‌گیری. ازآنجا به همه هم زنگ می‌زد. مثلاً با پسردایی پدرم و فامیل‌های دورمان هم تماس می‌گرفت. هرڪسی ما را می‌دید می‌گفت راستی مجید دیروز تماس گرفت و فلان سفارش را ڪرد. تا لحظه آخر هم پای تلفن شوخی می‌ڪرد. آخر هر تماس هم با مادرم دعوایش می‌شد؛ اما دوباره چند ساعت بعد زنگ می‌زد. شنیده‌ایم همان‌جا را هم با شوخی‌هایش روی سرش گذاشته است. مجید به خاطر هایش طوری در سوریه وضو می گرفته ڪه معلوم نباشد. اما شب آخر بی خیال می شود و راحت وضو می گیرد. وقتی جوراب یڪی از رزمندها را می شست. یڪی از بچه ها که تازه مجید را در سوریه شناخته بود به او می گوید:مجیدجان تو این همه خوبی حیف نیست داری؟ مجید هم جواب می دهد: این یا فردا پاک می شود، یا خاڪ می شود. مجید حتی لحظه شهادتش بااینڪه چند تیر به شڪمش خورده باز شوخی می‌ڪرده و فحش می داده است. حتی به یڪی از هم‌رزم‌هایش گفته بیا یڪ تیر بزن خلاصم کن. وقتی بقیه می گفتند مجید داری شهید می شوی فحش نده. می گفت من همینطوری هستم. آنجا هم بروم همین شڪلی حرف می زنم.  یڪی از دوستانش می‌گوید  هرڪسی تیر می‌خورد بعد از یڪ مدت بی‌هوش می‌شود. مجید سه ساعت تمام بیدار بود و یک‌بند شوخی می‌ڪرد و حرف می‌زد تا اینڪه شهید شد.» 👈شهید مجید قربانخانی 💐 🌴📚🌼📚🌴
📙 ✍وقتی شهید شد، پلاکاردهایش را جمع می‌کردند ڪه نفهمیم مجید شهید شده است. بی‌آنڪه کسی بتواند پیڪر بی‌جانش را برای خانواده‌اش برگرداند. ڪنار دیگر دوستان شهیدش زیر آسمان غم گرفته خانطومان آرام خوابیده است؛ اما چه ڪسی می‌خواهد این خبر را به مادرش برساند؟ «همه می‌دانستند من و مجید رابطه‌مان به چه شڪل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا «مریم خانم» و پدرش را «آقا افضل» صدا می‌ڪرد. ما هم همیشه به او داداش مجید می‌گفتیم. آن‌قدر به هم نزدیڪ بودیم که وقتی رفت همه برای آنڪه آرام و قرار داشته باشیم در خانه‌مان جمع می‌شدند. وقتی خبر شهادتش پخش شد اطرافیان نمی‌گذاشتند من بفهمم. لحظه‌ای مرا تنها نمی‌گذاشتند. با اجبار مرا به خانه برادرم بردند ڪه ڪسی برای گفتن خبر شهادت به خانه آمد، من متوجه نشوم. حتی یڪ روز عموها و برادرهایم تا ۴ صبح تمام پلاڪاردهای دورتادور یافت‌آباد را جمع ڪرده بودند ڪه من متوجه شهادت پسرم نشوم. این ڪار تا ۷ روز ادامه پیدا ڪرد و من چیزی نفهمیدم ولی چون تماس نمی‌گرفت بی‌قرار بودم. یڪی از دخترهایم درگوشی همسرش خبر شهادت را دیده بود و حسابی حالش خراب‌شده بود. او هم از ترس اینڪه من بفهمم خانه ما نمی‌آمد. آخر از تناقضات حرف‌هایشان و شهید شدن دوستان نزدیڪ مجید، فهمیدم مجید من هم شهید شده است. ولی باور نمی‌ڪردم. هنوز هم ڪه هنوز است ساعت ۲ و ۳ نصفه‌شب بی‌هوا بیدار می‌شوم و آیفون را چک می‌ڪنم و می‌گویم همیشه این موقع می‌آید. تا دوباره ڪنار هم بنشینیم و تا ۵ صبح حرف بزنیم و بخندیم؛ اما نمی‌آید! ۷ ماهه است ڪه نیامده است.» 👈شهید مجید قربانخانی 💐 ⏪ ... 🌴📚🌼📚🌴