eitaa logo
گردشگری
40.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
822 ویدیو
4 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v18N.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت اول 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی 🔹مشک خالی و پرهیز آب ⏹«پرهیز آب» عبارتی بود که سقّاها و آبکشان هنگامی که با مشک یا سبوی پرآب از جای پرترددی می گذشتند بانگ می زدند تا عابران متوجه شده، خیس نشوند. ⏹عبدالله مستوفی می نویسد: «با مشک خالی، پرهیز آب گفتن، نظیر بادست خالی توپ زدن، کنایه از سر و صدای بی اساس راه انداختن و به دروغ خود را صاحب قدرت و اختیار جلوه دادن است. یکی از کارهای بامزه داش های تهران این بود که مشکی پیدا می کردند و در آن دمیده آن را مانند مشک پرآب، به کول گرفته، دهن گشاد و مشک در دست، با صدای" پرهیز آب، پرهیز آب" مردم را از دور و ور طوق یا علم متفرق می کردند تا از ازدحام زیاد جلوگیری شود.» 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص216 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت دوم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی ⏹اما این مَثل در فرهنگ مردم ایران، در مورد کسی به کار می رود که بخواهد هنرِ نداشته اش یا کار انجام نداده اش را به رخ دیگران بکشد و از قِبل آن، منفعتی ببرد. حکایت زیر از این مَثل نقل شده است: ⏹قصه مَثل: در زمان قدیم که مردم با اسب و شتر و امثال آن به زیارت می رفتند، رسم بود وقتی که کسی از سفر حج برمی گشت به نسبت نفوذ و شخصیتی که داشت، خویشان و آشنایانش هرکدام از محلّ اقامت و شهر حاجی، مشکی تهیه و آن را پر از آب نموده و به پیشباز حاجی می رفتند و سر راه حاجی را آبپاشی می کردند. البته هرچه تعداد افراد مشک به دوش بیشتر بود و سر راه حاجی بیشتر آبپاشی می شد، بر اهمیت و شخصیت حاجی افزوده می گشت. برای مثال، می گفتند: این همان حاجی است که جلوی راهش، دو فرسخ آب پاشیدند. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص217 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت سوم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی ⏹ از قضا یک مرتبه که یکی از حاجی های اسم و رسم دار، از مکه برمی گشت، یکی از آشنایانش که مجبور بود حتماً مشکی تهیه کند و به پیشباز حاجی برود، با خودش فکر کرد که حاجی از آن حاجی ها نیست که دور و برش خالی باشد و حتماً چند نفری برای آب پاشی به پیشباز او می روند. پس چه بهتر من مشکم را از باد پرکنم و ببرم، چون با بار سنگین تحمل این همه راه برایم دشوار است. عاقبت آنجا یک کلکی خواهم زد. ⏹همین کار را هم کرد، یعنی مشک خود را در خانه پر باد کرد و درمشک را محکم بست و به راه افتاد تا به محل تجمع مشک به دوشان رسید. هن و هن کنان خود را خسته و کوفته نشان داد و منتظر فرصت شد که کارش را شروع کند. به هر حال، حاجی از راه رسید. جمعیت خوشحالی کردند و هر کدام دست حاجی را بوسیدند. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص218 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت چهارم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی ⏹تا وقت کار و فعالیت مشک به دوشان رسید. در این وقت آن بابایی که مشکِ پر از باد به دوش داشت، با سر و صدای زیاد خود را میان مشک به دوشان انداخت و" پرهیز آب، پرهیز آب" گویان به تقلّا افتاد و منتظر شد که مشک رفیق بغل دستی اش باز شود، آن وقت کار خود را شروع کند، بلکه مشتش باز نشود و رسوا نگردد. هرچه بیشتر انتظار کشید کمتر به نتیجه رسید و این انتظار طولانی شد. تا این که رفیقش پرسید: پس چرا سر مشکت را باز نمی کنی؟ ⏹آن بابا گفت: راستش را بخواهی، می ترسم رسوا شوم؛ چون مشک من عوض آب، باد دارد، حالا از تو خواهش می کنم اول تو سر مشکت را باز کن و نگذار من آبرویم پیش حاجی بریزد. مرا پیش او روسیاه نکن. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص219 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت پنجم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی ⏹رفیق آن مرد بیچاره که مشکش را به امید دیگران پر باد کرده بود، گفت: رفیق، حقیقت را بخواهی مشک من هم پر از باد است و از آب خبری نیست و باید فکری کرد که رسوا نشویم. تقلّا بیشتر شد و از هر سو صدای" پرهیز آب پرهیز آب" بلند بود. اما حتی یک قطره آب هم از مشکی سرازیر نشد که نشد، تا این که معلوم شد همه مشک به دوشان در خانه خود همان فکر را کردند که باید مشکشان را عوض آب، از باد پر کنند و زحمت و مرارت حمل این همه آب را بر خود نگذارند. ⏹از آن طرف هم، حاجی هرچه انتظار کشید دید سر مشکی باز نشد و آبی پاشیده نشد. با ناراحتی پرسید: پس چرا مشک به دوشان کار خود را شروع نمی کنند؟ ملتزمین رکاب حاجی پرسان پرسان رفتند و برگشتند و به حاجی خبر دادند که مشک ها عوض آب، باد دارد و مثل این که خبری نیست و بقیه راه را بایستی آب پاشی نشده برویم. حاجی هم وقتی ماجرا را فهمید با ناراحتی مرتب می گفت: مشک خالی پرهیز آب، مشک خالی پرهیز آب. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص220 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت ششم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی 🔸حاجی ما هم شریک! ⏹قصه مثل: در زمان قدیم، موقعی که حُجّاج ایرانی از راه مدینه به زیارت خانه خدا می رفتند و یا به مدینه برمی گشتند، شامگاهان که در یکی از منازل بین راه رحل اقامت افکنده و دیگ های پلو یا آش را بر سر بار می گذاشتند، ناگهان یک دسته عرب نتراشیده و نخراشیده با سوسمار یا موش صحرایی از راه می رسیدند و موش ها یا سوسمارها را در دیگ آش یا پلو می انداختند و می گفتند: «حاجی ما هم شریکیم» چون حُجّاج بخت برگشته هرگز طبع آن ها، حاضر به خوردن «پلو سوسمار» یا «آش موش» نمی شد، مجبور بودند که دیگ پلو یا آش نیمه پخته را یکجا تحویل آن گروه بدهند. این مثل از آن زمان رایج شده است. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص221 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت هفتم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی 🔸حالا که حاجیش نیست کربلایی اش هم نباشد ⏹قصه مَثل: مردی روستایی، به نام باقر در آرزوی این که حاجی شود به تدریج صد تومان جمع کرد و برای زیارت خانه خدا، عازم مکه شد. چون به کربلا رسید، به مرضی سخت مبتلا شد و به حکم ضرورت در همان جا متوقف شد. وقتی بهبود یافت که زمان حج گذشته بود. ناچار به وطن بازگشت. هموطنان او را کربلایی باقر خواندند و او هر وقت این خطاب را می شنید، با نهایت تأثر و تأسف می گفت: حالا که حاجیش نیست کربلایی اش هم نباشد. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص222 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت هشتم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی 🔸عجب سرگذشتی داشت کل علی! ⏹قصه مثل: شخصی مستطیع شده و به زیارت مکه رفته و برگشته بود و شده بود حاجی و همه به او می گفتند: «حاج علی». اما دوستی قدیمی داشت که مثل گذشته به او می گفت: «کللی(/ کل علی/ کربلایی علی)» مثل این که به هیچ وجه قبول نداشت که این بابا، حاجی شده! ⏹حاج علی هم از آن آدم هایی بود که تشنه عنوان و لقب هستند و دلشان لک زده برای عنوان! حاج علی پیش خودش گفت: «باید کاری کنم تا رفیقم یادش بماند که من حاجی شده ام» به این جهت یک شب، شام مفصّلی تهیه و رفیقش را دعوت کرد. بعد از این که شام خوردند و نشستند به صحبت کردن، او صحبت را به سفر مکه اش کشاند و تا توانست توی کله رفیقش کرد که به زیارت حج رفته و در حال حاضر حاجی شده! او گفت: توی راه یک نفر ا ز حُجّاج سرش به کجاوه خورد و شکست و یک همچین دهن وا کرد، آمدند و به من گفتند حاج علی از آن روغن عقربی که همراهت آورده ای به این پنبه بزن، بعد گذاشتند روی زخم، فردا خوب شد. همه گفتند: خیر ببینی حاج علی که جان بابا را خریدی. در مدینه منوّره که داشتم زیارت می خواندم یکی از پشت سر صدا زد: «حاج علی» من خیال کردم شما هستی برگشتم، دیدم یکی از همسفرهاست، به یاد شما افتادم و نایب الزّیاره بودم. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص223 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت نهم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی 🔸ادامه... ⏹توی کشتی که بودیم دو نفر دعوایشان شد، نزدیک بود خون راه بیفتد، همه پیش من آمدند و گفتند، حاج علی به داد ما برس که هم اکنون خون راه می افتد. واسطه شدم و آشتی شان دادم، همسفرها گفتند: خیر ببینی حاج علی که همیشه قدمت خیر است. نزدیکی های جده بودیم که دریا طوفانی شد. نزدیک بود کشتی غرق شود که یکی از مسافرها گفت: حاج علی! از آن تربت اعلایت یک ذرّه توی دریا بریز تا دریا آرام شود. همین که تربت را توی دریا ریختم، دریا مثل حوض خانه مان شد. همه همسفرها گفتند: خدا عوضت بده حاج علی! که جان همه ما را نجات دادی. ⏹خلاصه گفت و گفت تا رسید به در خانه شان، ادامه داد که: همه اهل محل با قرابه های گلاب آمدند پیشباز و صلوات فرستادند و گفتند حاج علی زیارت قبول. همین که پایم را گذاشتم در دالان خانه و مادر بچه ها چشمش به من افتاد، گفت: وای حاج علی جان ... همین را گفت و از حال رفت. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص224 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت دهم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی 🔸ادامه... ⏹خلاصه مدام حاج علی حاج علی کرد تا قصه سفر مکه اش را به آخر رساند. وقتی که خوب حرف هایش را زد، ساکت شد تا اثرآن را در رفیقش ببیند، رفیقش با تعجب فراوان گفت: عجب سرگذشتی داشتی کل علی! 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص225 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت یازدهم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی 🔸ناخوانده به زیارت خانه خدا نتوان رفت ⏹قصه مَثل: یکی از توانگران به زیارت خانه خدا رفت. بعد از طواف و اعمال حج، چنان که رسم تجارت است در بازار منا مال و اسباب خود را گشود و به خرید و فروش مشغول بود که ناگاه گدایی که نان خود را جز در سفره دیگران ندیده بود، از آنجا گذشت و آن سوداگر را با آن همه جمعیت دید. بر او رشک و حسرت برد و ایستاد و زبان به طعنِ او گشود و گفت: «ای دنیادار بی رحم و ای سخت دل از خدا دور! ⏹فردای قیامت مکافات من و تو به یکسان چون خواهد بود؟ که تو با این همه سامان و نعمت و من با این همه رنج و محنت آمده و بی نوا و بی چیز باشم؟ بازرگان چون این فقره را شنید گفت: «حاشا مکافات ما یکسان باشد ای گدای فضول و ای طالع بی اصول! طرز درویشی و فقیری چنین نمی باشد که رشک و حسد بر اموال مسلمانان برند. مطلب تو از آمدن به اینجا گدایی است، نه طواف کعبه، اگر می دانستم فردای قیامت جزای ما یکسان خواهد بود کجا روی به این راه می آوردم. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص225 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت دوازدهم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی ⏹گدا گفت: ای دنیا دار، این سخن از کجا غلط کردی؟ بازرگان گفت: استغفرالله، من آنچه حق بود گفتم،من به فرمان خدا آمده ام، آنجا که اذن فرموده: وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا، که خطاب به ابراهیم(ع) بوده که مردمان را به این خانه بخوان و کسانی را که قدرت و استطاعت داشته باشند ندا در دِه و بطلب تا بیایند. پس چون مرا حکم شده به فرمان آمده ام و تو بی طلب ناخوانده آمده و فضولی کردی و آنگاه این مثل را گفت: ناخوانده به خانه خدا نتوان رفت. ⏹ ای گدا تو را نخوانده و تو خود را به مهلکه انداختی و چنین راهی را بی اذن و زاد و با هزار محنت به جهت گدایی و طمع و طلب آمده ای. عزت و حرمت مهمان و طفیلی یکسان نَبُوَد. پس آن گدا خَجِل و شرمنده شد و جماعتی که آنجا بودند بازرگان را آفرین گفته و تحسین کردند، پس بازرگان چیزی به گدا داد و او را از خود خشنود کرد. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص226 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠تمثیل و مثل ها_قسمت سیزدهم 🔻فصل 7: ادبیات شفاهی 🔸سه سفر هم کربلا رفته ام ⏹قصه مثل: مردی مازندرانی نماز می خواند. مردی شوخ که با رفیقش از کنار مازندرانی می گذشت، شرط بست نماز وی را باطل گرداند. رو به مازندرانی با صدای بلند به رفیقش گفت: «نماز خواندن را از این مشهدی یاد بگیر.» مازندرانی سه انگشت دستش را به طرفش بلند کرد و گفت: «سه سفر هم کربلا رفته ام.» 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص227 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠امثال و حِکَم_قسمت یکم 🔻فصل7: ادبیات شفاهی 🔸زیارت پول حلال می خواهد و قلب صاف اشاره به این که باید با نیت پاک و پول حلال به زیارت رفت، تا مورد قبول واقع شود. هر که زیارت برود استخوانش سبک می شود. اشاره به این که زیارت بار گناهان را کم می کند. نگفتی گیوه ات مبارک، می گویی مرا ببر زیارت. ⏹این مثل اشاره به توقع بی جای برخی افراد دارد. تا به یکی بگی عیدت مبارک، می گه من رو کول کن ببر زیارت. این مثل نیز در مورد افراد پر توقع به کار می رود. هر کس به زیارت می رود تو چاوش خوان او باش. این ضرب المثل مازندرانی اشاره به خصلت خوب مردم داری دارد. آدم به خاطر امام زاده، آقادار را زیارت می کند. ⏹این مثل رامسری اشاره به ارزش و احترام داشتن اماکن مقدس دارد، که حتی درخت این اماکن را نیز شامل می شود و آن را مقدس می شمارند.امام زاده ای که معجزه نکند کسی به زیارتش نمی رود اشاره به این موضوع دارد که اگر مکان مقدسی خیر و برکت نداشته باشد کسی به آنجا نمی رود. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص228 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠امثال و حِکَم_قسمت دوم 🔻فصل7: ادبیات شفاهی ⏹با گِل عمارت با نصیب زیارت یک مثل گنبدکاووسی که به تقدیر و سرنوشت اشاره دارد. بر سر تربت ما چون گذری همّت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود بیتی است از حافظ شیرین سخن، درباره برآورده شدن حاجت. چه خوش باشد(بود) که بر آید به یک کرشمه دو کار زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار این مثل اشاره به رسیدن به دو هدف با یک کار دارد. ⏹زیارت حج نصیب هرکس نشود این مثل آذری اشاره به لیاقت و شایستگی افراد برای رفتن به زیارت معنوی حج دارد. زیارت در خانه است مثلی است کرمانی که رسیدگی به امور خانواده را نوعی زیارت می نامد. این مثل اشاره به رسیدن به دو هدف با یک کار دارد. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص229،230 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠امثال و حِکَم_قسمت سوم 🔻فصل7: ادبیات شفاهی 🔸زیارت حج نصیب هرکس نشود ⏹این مثل آذری اشاره به لیاقت و شایستگی افراد برای رفتن به زیارت معنوی حج دارد. زیارت در خانه است مثلی است کرمانی که رسیدگی به امور خانواده را نوعی زیارت می نامد. 🔸زیارت را من رفتم، تو نخود و کشمش دادی ⏹این ضرب المثل آلاشتی اشاره به ادّعای بیهوده برخی افراد دارد. شنبه مال جهود است، یکشنبه مال ارمنی است، دوشنبه مال بهایی هاست، سه شنبه نصف روز کار، چهارشنبه استراحت، پنج شنبه زیارت اهل قبور، جمعه هم که تعطیله این مثل تهرانی در هنگام تنبلی افراد مورد استفاده قرار می گیرد. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص231 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠امثال و حِکَم_قسمت چهارم 🔻فصل7: ادبیات شفاهی 🔸قسم راست زیارت است ⏹مثلی است لری در مورد ارزش قسم خوردن. مگس هم به خر می چسبد و به زیارت می رود و باز می گردد این مثل سمنانی در هنگام تحقیرکردن برخی افراد لاف زن، به کار می رود. 🔸هر زیارت گاهی را که ساختیم اوّل کمر ما را زد ⏹مثلی است گیلکی در خصوص شانس بد و بدشانسی. هم خنده و سور و سرور، هم هفته و چله و زیارت اهل قبور این مثل تهرانی اشاره به سود مضاعف یا به دو هدف رسیدن دارد. 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص232 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠امثال و حِکَم_قسمت پنجم 🔻فصل7: ادبیات شفاهی 🔸هم زیارت است هم تجارت ⏹این مثل نیز اشاره به دو هدف رسیدن و سود مضاعف دارد. وقتی می گوییم نوروزی قبا عیدت مبارک، می گوید: سوار خرم کن ببرم زیارت مثلی اصفهانی که در مواجهه با ظرفیت نداشتن برخی افراد به کار می رود. 🔸کعبه دل را زیارت کن که فرسنگش کم است ⏹این مثل در هنگام خدمت به خلق یا دلجویی کردن از افراد به کار می رود 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص233 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠دوبیتی ها_قسمت اول 🔻فصل7: ادبیات شفاهی ⏹شتر رَ بار کردن بار قالی زیارت می روم جای تو خالی زیارت می روم حضرت رضا رَ ببوسم گنبد زرد طلا رَ * این راه زیارت است، قدرش دریاب از شدت سرما، رخ از راه متاب * توکه چُپق کشی دودش هوا کن به مشهد می روی ما را دعا کن به مشهد می روی با قرض بسیار مرابفروش و قرض خود ادا کن * توکه سیگارکشی دودش هوا کن به مشهد می روی ما را دعا کن به مشهد می روی پای پیاده بیا پا در رکاب اسب ما کن * شتر بار کرده ام با بار قالی زیارت می روم جای تو خالی زیارت می کنم شاه خراسو ببوسم گنبد زرد آقا رو *** دلم می خواد از اینجا پر بگیرُم زمین کربلا لنگ بگیرُم زمین کربلا خاک شهیدان سراغی از علی اکبر بگیرُم شک نیست که با عینک ارباب نظر برفش پرقو باشد وخارش سنجاب 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص235 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠دوبیتی ها_قسمت دوم 🔻فصل7: ادبیات شفاهی ⏹توکه چُپق کشی دودش هوا کن به مشهد می روی ما را دعا کن به مشهد می روی با قرض بسیار مرابفروش و قرض خود ادا کن * توکه سیگارکشی دودش هوا کن به مشهد می روی ما را دعا کن به مشهد می روی پای پیاده بیا پا در رکاب اسب ما کن * شتر بار کرده ام با بار قالی زیارت می روم جای تو خالی ⏹زیارت می کنم شاه خراسو ببوسم گنبد زرد آقا رو * دلم می خواد از اینجا پر بگیرُم زمین کربلا لنگ بگیرُم زمین کربلا خاک شهیدان سراغی از علی اکبر بگیرُم * خواهی اگر ای دل که شود مشکلت آسان در برزخ و در حشر نشوی هرگز هراسان بگشای به درگاه رضا دست گدایی بنشین به درِ خانه سلطان خراسان 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص235 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠دوبیتی ها_قسمت سوم 🔻فصل7: ادبیات شفاهی ⏹سر کوه بلند فریاد کردم امیرالمؤمنین را یاد کردم عجب بوی خوشی میدد زیارت امیرالمؤمنین شاه ولایت * از بهر طواف با دو صد عزّ و شرف حاجی به سوی کعبه و من سوی نجف فرقی که میان ما و او هست این است من سوی گُهر رفتم و او سوی صدف * ای پیک خجسته بس صفا آوردی این لطف و صفا تو از کجا آوردی گویا که ز تربت حسین بن علی بر درد منِ خسته، دوا آوردی * ⏹به مشهد رفته ای گیوَه دِ پایت به مشهد رفته ای جونم فِدایت به مشهد رفته ای وَرگرد سلامت قلندر وار می گردُم برایت * دلم می خواست که ازدل پَربگیرم زمین کربلا در بَر بگیرم بگیرم در بغل قبر حسین را سراغی از علی اکبر بگیرم * غریبی را قناعت کرده یُم مو چطور ترک ولایت کرده یُم مو همه مردم نمی دانِن بدانِن که آقام را زیارت کرده یُم مو *** چنو که می روی برگرد نگا کوُ خریدم رنگ و دستا رو حنا کوُ خریدم سُرمه ای از حج واجب بیا بنشین و چشما را سیا کوُ 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص236,237 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie
✳️سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم 💠دوبیتی ها_قسمت چهارم 🔻فصل7: ادبیات شفاهی ⏹خدایا پر بده پرواز بگیرم زمین کربلا لنگر بگیرم زمین کربلا قبر شهیدان سراغِ اکبر و اصغر بگیرم گرفتم چل شتر و چار ساربون گرفتم بارِ بندر تا خراسون خدایا راه خراسون کن نصیبم برم پابوسِ آقای غریبم *** امیرالمؤمنین دردم دوا کن مقام و منزلم در کربلا کن اگر خواهی که جنت را ببینی وَ نامیسای مردم کم نگاه کن 📚سفرهای زيارتی در فرهنگ مردم/ص238 🇮🇷 😍 ✈️ @gardeshgarie