خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_سیو_چهارم جلو آمد و مجله را از دســتم گرفت. عڪسم را به خودم نشان
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_سیو_پنجم
يدالله
راوے: سيد ابوالفضل ڪاظمی
ابراهيم در يڪی از مغازه هاے بازار مشــغول ڪار بود. يك روز ابراهيم را در وضعيتی ديدم ڪه خيلي تعجب ڪردم! دو ڪارتن بزرگ اجناس روے دوشــش بود.
جلوے يڪ مغازه، ڪارتن ها را روے زمين گذاشت. وقتی ڪار تحويل تمام شد،
جلو رفتم و سلام ڪردم. بعد گفتم: آقا ابرام براے شما زشته، اين ڪار باربرهاست نه ڪار شما! نگاهي به من ڪرد و گفت: ڪار ڪه عيب نيست، بيڪارے عيبه، اين ڪارے هم ڪه من انجام مي دم براے خودم خوبه،
مطمئن مي شم ڪه هيچي نيستم.
جلوے غرورم رو میگيره!
گفتم: اگه ڪســی شــما رو اينطور ببينه خوب نيســت، تو ورزشڪارے و...
خيلي ها مي شناسنت. ابراهيــم خنديد وگفت: اے بابا، هميشــه ڪارے ڪن ڪه اگه خدا تو رو ديد خوشش بياد، نه مردم.
به همراه چند نفر از دوستان نشسته بوديم و در مورد ابراهيم صحبت میڪرديم.
يڪي از دوســتان ڪه ابراهيم را نمي شــناخت تصويرش را از من گرفت و نگاه ڪرد.
بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستيد اسم ايشون ابراهيمه!؟
✍ادامه دارد...
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات
✨🌱✨🌱✨🌱✨
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
━━━ ━━━ ━━━ ━━━
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_سیو_پنجم يدالله راوے: سيد ابوالفضل ڪاظمی ابراهيم در يڪی از مغاز
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_سیو_ششم
با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه؟! گفت: من قبلاً تو بازار سلطاني مغازه داشتم.
اين آقا ابراهيم دو روز در هفته سَر بازار مي ايستاد. يه ڪوله باربرے هم مي انداخت روے دوشش و بار مي برد.
يه روز بهش گفتم: اسم شما چيه؟
گفت: من رو يدالله صدا ڪنيد! گذشت تا چند وقت بعد يڪي از دوستانم آمده بود بازار، تا ايشون رو ديد با تعجب گفت: اين آقا رو ميشناسي!؟ گفتم: نه، چطور مگه!
گفت: ايشــون قهرمان واليبال و ڪشــتيه،
آدم خيلي باتقوائيه، براے شڪستن نفسش اين ڪارها رو میڪنه. اين رو هم برات بگم ڪه آدم خيلي بزرگيه!
بعد از آن ماجرا ديگه ايشون رو نديدم! صحبتهاے آن آقا خيلي من رو به فڪر فرو برد.
اين ماجرا خيلي براے من عجيب بود. اينطور مبارزه ڪردن با نفس اصلاً با عقل جور در نمي آمد
مدتي بعد يڪي از دوستان قديم را ديدم. در مورد ڪارهاے ابراهيم صحبت مي ڪرديم. ايشان گفت: قبل از انقلاب. يك روز
ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر ديگر را برد چلوڪبابي،
بهترين غذا و ســالاد و نوشابه را سفارش داد. خيلي خوشــمزه بود. تا
آن موقع چنين غذائي نخورده بودم.
بعد از غذا آقا ابراهيم گفت: چطور بود؟ گفتم: خيلي عالي بود. دستت درد نكنه،
گفت: امروز صبح تا حالا توے بازار باربرے ڪردم. خوشمزگي اين غذا به خاطر زحمتيه ڪه براے پولش ڪشيدم!!
✍ادامه دارد....
✨🌱✨🌱✨🌱✨
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات
✨🌱✨🌱✨🌱✨
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
━━━ ━━━ ━━━ ━━━
🌷 آیت الله ڪشمیرے(ره) :
👌 با خواندن قرآن و هدیه به بزرگان و اهل معرفت با ایشان رفیق شوید.
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_سیو_ششم با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه؟! گفت: من قبلاً تو بازار
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_سیو_هفتم
حوزه حاج آقا مجتهدے
راوے: ايرج گرائي
سال هاے آخر، قبل از انقلاب بود. ابراهيم به جز رفتن به بازار مشغول فعاليت ديگرے بود. تقريباً ڪســي از آن خبر نداشــت. خودش هم چيزے نمي گفت.
اما ڪاملا ً رفتار واخلاقش عوض شده بود. ابراهيم خيلي معنوےتر شــده بود.
صبح ها يڪ پلاســتيڪ مشڪي دستش مي گرفت و به سمت بازار مي رفت.
چند جلد ڪتاب داخل آن بود. يڪروز با موتور از ســر خيابان رد مي شدم. ابراهيم را ديديم.
پرسيدم: داش ابرام ڪجا میرے؟!
گفت: مي رم بازار. ســوارش ڪردم، بين راه گفتم: چند وقته اين پلاســتيڪ رو دستت مي بينم چيه!؟
گفت: هيچي ڪتابه! بين راه، سر ڪوچه نائبالسلطنه پياده شد.
خداحافظي کرد و رفت. تعجب ڪردم، محل ڪار ابراهيم اينجا نبود. پس کجا رفت!؟
بــا ڪنجڪاوے بــه دنبالش آمدم.
تا اينڪه رفت داخل يك مســجد، من هم دنبالش رفتم. بعد در ڪنار تعدادے جوان نشست و ڪتابش را باز کرد.
فهميدم دروس حوزوے مي خونه، از مسجد آمدم بيرون. از پيرمردے ڪه رد مي شد سؤال ڪردم:
✍ادامه دارد...
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات
✨🌱✨🌱✨🌱✨
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
━━━ ━━━ ━━━ ━━━
الإمام الكاظم عليه السلام :
كُن فِي الدُّنيا كَساكِنِ دارٍ لَيسَت لَهُ ، إنَّما يَنتَظِرُ الرَّحيلَ .
✨
در دنيا ، مانند ڪسى باش ڪه در خانه اے ساڪن است ڪه مال او نيست و منتظر رفتن است.
📚تحف العقول : ص 398 ،
بحار الأنوار : ج 78 ص 313 ح 1
✨
🔹 #رسولالله_صلیاللهعلیهوآلهوسلم
الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ، فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِلُ.
انسان با دين و رفتار دوستش خو مىگيرد،
پس مواظب باشيد با چه ڪسى دوست مىشويد.
📚 الأمالی للطوسی، ص518
خودسازے و تࢪڪ گناھ
نماز.سکوی پرواز_58.mp3
3.6M
#نماز_سکوی_پرواز ۵۸
نمـــاز : ملـاقات با خداست!
براے این ملاقات آماده شو؛
عطرے بزن،
لباسـی عوض ڪن،
مسواڪی بزن،
سجاده قشنگی پهن ڪن،
آراسته و شیڪ
توے این جلسهے دونفره حاضر شو.
#استاد_شجاعی 🎤
✨ ✨
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#تمارین_صبر 25 ✅از دوتا راهڪارِ صبر راهِ دوم،عمیق تر و اساسی تره! جرات میڪنی؛ جلوے خودت بایستی. و
#تمارین_صبر 26
گفتیم براے صبورے
تمرین ڪن جلوے خودت بایستی!
❌اما تو موفق نمیشی؛
مگر اینڪه انرژے لازمِ اینڪار رو، تأمین ڪنی!
انرژی اش فقط با دوچیز بدست میاد:
✨خود شناسی
✨خلوت با خدا
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#مهارتهای_کنترل_خشم ۲۵ 💢خودشناسی؛ یڪی ازسریعترین راهها براے قدرت گرفتن در ڪنترل خشمه! اونایی ڪه
#مهارتهای_کنترل_خشم ۲۶
👈براے اینڪه قیمتتـو بشناسی؛
باید مثل ڪسب هرعلم دیگه اے
براش وقت بذارے و پایِ ڪلامِ یه راه بلد، زانو بزنی!
❌قیمت خودتو ڪه بشناسی
هرچیز ڪوچولویی، تڪونت نمیده!
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 #سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔 سَلٰامْ بر آنانی ڪه اَوَلْ از ســیم خاردار نَـ
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
سَلٰامْ بر آنانی ڪه اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از
📿 #شهدای_مدافع_حرم
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
📿
#السلام_علیک_یااباعبدالله
🏴
#حسینیه_مجازی